وقتی نقاشی کودکان تبدیل به عروسک می شود+ عکس

در کشورمان شرکتی وجود دارد که نقاشی کودکان را به عروسک تبدیل می کند.

والدین کودکان، نقاشی فرزند خود را برای ما ارسال می کنند و این شرکت نقاشی آنان را با جزئیات بسیار دقیق و زیبا با وسایلی مانند پارچه، کرک، نخ و سوزن به شکل عروسک می سازد.

شما هم به خانواده ی بزرگ نقاشیا بپیوندید

با تشکر

تیم نقاشیا

معرفی ۳ قصه کودکانه که خاصیت درمانی دارند!

– قصه ی نی‌نی و سنجاب کوچولو :

چند روز پیش، نی نی سنجابها به دنیا آمد و سنجاب کوچولو صاحب یک برادر شد. نی نی سنجاب ها خیلی ریزه میزه و با نمک بود. سنجاب کوچولو از دیدن برادر کوچولوی خودش خیلی خوشحال شده بود. می خواست بغلش کند و با او بازی کند اما مامان سنجابه اجازه نمی داد و می گفت نی نی هنوز خیلی کوچک است. باید صبر کنی تا بزرگتر بشود و بتواند با تو بازی کند.

سنجاب کوچولو می خواست با مامان بازی کند اما مامان هم نمی توانست با سنجاب کوچولو بازی کند چون دائما نی نی را بغل کر ده بود. سنجاب کوچولو مدتی رفت توی اتاقش و با اسباب بازیهاش بازی کرد. اما زود حوصله اش سر رفت و خسته شد.

بابا سنجابه از راه رسید. سنجاب کوچولو دوید تو بغل بابا . اما بابا خسته بود و حوصله نداشت با سنجاب کوچولو بازی کند. ولی وقتی نشست نی نی سنجابه را بغل کرد و شروع کرد به بوسیدن و بازی کردن با نی نی سنجابه .

سنجاب کوچولو ناراحت شد. رفت توی اتاقش و روی تختخوابش خوابید و پتو را روی سرش کشید. مدتی گذشت . مامان سنجابه صدا زد سنجاب کوچولو غذا آماده است بیا. سنجاب کوچولو جواب نداد.

بابا صدا زد “سنجاب بابا” بیا فندق پلو داریم. سنجاب کوچولو باز هم جواب نداد.

مامان و بابا آمدند پیش سنجاب کوچولو ولی دیدند سنجاب کوچولو غصه می خورد.

بابا سرفه کرد… اوهوم …اوهوم… ولی سنجاب کوچولو تکان نخورد و به بابا نگاه نکرد. مامان گفت عزیزکم سنجابکم.

لبهای سنجاب کوچولو گریه ای شد چشمهاش پر از آب شد و گفت شما من را دوست ندارید .فقط نی نی را دوست دارید.

مامان و بابا سرشان را انداختند پایین و یک کمی فکر کردند . بعد دوتایی باهم دستهای سنجاب کوچولو را گرفتند و از روی تختخوابش بلندش کردند و آن را حسابی تابش دادند. سنجاب کوچولو خنده اش گرفت. مامان و بابا سنجابه، بازهم سنجاب کوچولو را توی هوا تاب دادند. حالا دیگر سنجاب کوچولو بلند بلند می خندید.

یک دفعه، صدای گریه ی نی نی سنجابه بلند شد. مامان و بابا هنوز داشتند با سنجاب کوچولو بازی می کردند. سنجاب کوچولو دلش برای نی نی شان سوخت و گفت مگر صدای گریه ی نی نی را نمی شنوید؟ بیایید برویم ساکتش کنیم. حالا مامان و بابا و سنجاب کوچولو سه تایی با هم رفتند نی نی سنجابه را ساکت کنند.

 

۲- قصه ی سنگ کوچولو :

در یکی از روزهای خوب خدا یک سنگ کوچولو وسط کوچه ای افتاده بود هرکسی از کوچه رد می شد، لگدی به سنگ می زد و پرتش می کرد یک گوشه ی دیگر.سنگ کوچولو خیلی ناراحت بودتمام بدنش درد می کرد هر روز از گوشه ای به گوشه ای می افتاد و تکه هایی از بدنش کنده می شد. سنگ کوچولو اصلاً حوصله نداشت دلش می خواست از سر راه مردم کنار برود و در گوشه ای پنهان شود تا کسی او را نبیند و به او لگد نزند.
یک روز مردی با یک وانت پر از هندوانه از راه رسید وانت را کنار کوچه گذاشت و توی بلندگوی دستیش داد زد:« هندونه ی سرخ و شیرین دارم هندونه به شرط چاقو ببین و ببر.» مردم هم آمدند و هندوانه ها را خریدند و بردند. مرد تمام هندوانه ها را فروخت فقط یک هندوانه کوچک برای خودش باقی ماند.مرد نگاهی به روی زمین و زیر پایش انداخت چشمش به سنگ کوچولو افتاد آن را برداشت و طوری کنار هندوانه گذاشت که موقع حرکت،هندوانه حرکت نکند و قل نخورد بعد هم با ماشین به سوی رودخانه ای خارج از شهر رفت. کنار رودخانه ایستاد، سنگ کوچولو را برداشت و داخل آب رودخانه انداخت. بعد هم هندوانه را پاره کرد و کنار رودخانه نشست و آن را خورد و سوار وانت شد و حرکت کرد و رفت. سنگ کوچولوی قصه ی ما توی رودخانه بود و از این که دیگر توی آن کوچه ی شلوغ نیست و کسی لگدش نمی زند، خوشحال بود و خدا را شکر می کرد.

روزها گذشت تابستان رفت و پاییز و بعد هم زمستان آمدند و رفتند. سنگ کوچولو همان جا کف رودخانه افتاده بود.گاهی جریان آب او را کمی جا به جا می کرد و این جابه جایی تن کوچک او را به حرکت وامی داشت او روی سنگ های دیگر می غلتید و ناهمواری های روی بدنش از بین می رفتند او کم کم به یک سنگ صاف و صیقلی تبدیل شد.
یک روز چند تا پسر بچه همراه معلمشان به کنار رودخانه آمدند تا سنگها را ببینند آنها می خواستند بدانند چرا سنگ های کف رودخانه صاف هستند یکی از آنها سنگ کوچولوی قصه ی ما را دید آن را برداشت و به خانه برد. آن را رنگ زد و برایش صورت و مو و لباس کشید.سنگ کوچولو به شکل یک آدمک بامزه در آمد.پسرک سنگ را که حالا شکل تازه ای پیدا کرده بود به مادرش نشان داد.مادر از آن خوشش آمد.یک تکه روبان قرمز به سنگ کوچولو بست و آن را به دیوار اتاق خواب پسرک آویزان کرد.حالا سنگ کوچولوی قصه ی ما روی دیوار اتاق پسرک آویزان است و دیگر نگران لگد خوردن و پرتاب شدن به میان کوچه نیست. پسری هم که او را به شکل عروسک درآورده، هر روز نگاهش می کند و او را خیلی دوست دارد راستی بچه ها، شما هم می توانید با سنگ های صاف و صیقلی کاردستی درست کنید؟

۳- داستان آموزنده کوتاه مهربانی کردن:

کی بود یکی نبود. مزرعه دوستی، یک انبار کوچک بود پر از کاه داشت که در بعضی از ساعت‌های روز، حیوانات مزرعه، در این انباری استراحت می‌کردند. بین این حیوانات، یک سگ بود که همه او را سگ مهربان صدا می‌زدند؛ چون با همه دوست بود. در یک ظهر بهاری، بچه‌ گربه‌ای که تازه به جمع مزرعه اضافه شده بود، رفت کنار سگ مهربان و گفت: «سلام. من پیشی کوچولو هستم. اومدم بپرسم چرا این‌قدر همه ترا دوست دارن و چطوری تونستی این همه دوست داشته باشی؟»
سگ مهربان، با آرامش گفت: «خودت چی فکر می‌کنی؟» پیشی کوچولو گفت: «نمی‌دونم. شاید اون‌ها ازت می‌ترسن که این‌قدر باهات دوست هستن؛ ولی من خیلی کوچیکم. اون‌ها از من نمی‌ترسن».
سگ مهربان، با لبخند گفت: «نه، پیشی کوچولو من اگر می‌خواستم بداخلاق باشم و اون‌ها رو اذیت کنم، نمی‌تونستم باهاشون دوست بشم. من اگر بدجنس بودم، الان تو هم نمی‌آمدی با من حرف بزنی؛ درسته؟»
پیشی کوچولو کمی فکر کرد و گفت: «درسته؛ چون مهربان بودی، اومدم».
سگ مهربان، به علف‌های پشت سرش تکیه داد، نفس عمیقی کشید و گفت: «پس، همیشه، با همه مهربان باش و در کارها به آن‌ها کمک کن تا همه دوستت داشته باشند. این‌طوری، اگر تو هم روزی به کمک احتیاج پیدا کنی، دیگران با مهربانی به تو کمک می‌کنند”. پیشی کوچولو، از اینکه فهمید چرا سگ مهربان، دوستان زیادی دارد، خوشحال شد. پس تصمیم گرفت مثل او، با همه اهالی مزرعه مهربان باشد.

 

 

در این مطلب ۳ داستان آموزنده کوتاه برای کودکان دختر و پسر را مطالعه کردید که امیدواریم این داستان ها مورد توجه بچه های عزیز و دوست داشتنی شما قرار بگیرند. چنانچه سؤال مرتبط با موضوع این پست دارید در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

با تشکر

تیم نقاشیا

قصه درمانی چیست؟

مقدمه:

روانشناسان روشهای متنوع زیادی را برای درمان مشکلات روانی و اختلالات رفتاری در کودکان بکار می برند که یکی از جدیدترین روشها قصه درمانی است که شباهت زیادی به بازی درمانی دارد با این تفاوت که در قصه درمانی تنها به درمان مشکلات روان‌شناختی کودکان پرداخته نمی شود بلکه جنبه آموزشی نیز دارد. قصه درمانی بر درمان اختلال های رفتاری شامل اختلال های اضطرابی و لجبازی و نافرمانی موثر بوده است و علایم افسردگی، اضطراب و هراس را در کودکان افسرده کاهش می دهد.

قصه درمانی چیست؟

آیا با قصه درمانی و روش کار آن آشنا هستید؟ قصه درمانی در سال‌های اخیر به‌صورت یکی از روش‌های بازی‌درمانی کودکان مطرح‌شده است. در این روش، شنوندگان قصه متوجه این می شوند که تنها آنها نیستند که مشکل مشابهی را دارند و افراد بسیار هم مثل آنها دارای مشکل یا مشکلات هستند و این فهم یا بینش برای آنها آرامشی عمیق به همراه خواهد داشت و به کودکان کمک می کند تا بر مشکلات روانشناختی رشد فایق آیند. داستان ها به کودکان می آموزند که مبارزه علیه مشکلات شدید در زندگی اجتناب ناپذیر و بخشی طبیعی در حیات بشری است و اگر انسان عقب نشیند و ثابت و استوار با سختی غیرمنتظره و اغلب ظالمانه روبرو شود، بر تمام موانع غلبه می کند و در نهایت پیروز می گردد. قصه درمانی می‌تواند بسیاری از مفاهیم آموزشی در حوزه‌های فرهنگ، اخلاق، بهداشت و یا دانش‌های مختلف را، بدون آن که مستقیما به باورهای او ضربه بزند یا در کودک مقاومت منفی و احساس لجبازی ایجاد کند، به کودک انتقال دهد.

أثیر دیگر قصه درمانی، ایجاد الگو های مثبت و اثر بخش برای زندگی سالم تر است. کودک و نوجوان در گذر زمان الگو های متفاوتی را برای خود انتخاب می کنندو با آنها در رویا های خود زندگی می کنند. چه بهتر که الگوهایی را انتخاب کنند که آنها، بار ارزشی و مفهومی بهتری داشته باشند. نها همراه قهرمان داستان رشد می کنند و از تجربه هایی استفاده خواهند کرد که بدون آزمودن شان و درگیر شدن و بهایی را از دست دادن، آنها را فرا می گیرند. هنگامی که یک قصه گفته می‌شود، موضوع شکل می‌گیرد، مسائل مختلف آشکار می‌شود و شخصیت‌ها و اشیای قصه با افکار و هیجان‌ها و رفتارهای خاص پاسخ می‌دهند که قصه ای را که با یکی از تجربیات خودش در زندگی واقعی شباهت دارد را بازگو کند. به طور کلی قصه و تمثیل چهار قلمرو از وجود انسان را تحت تاثیر قرار میدهند:

  1. قلمرو شناختی: توانایی قصه در انتقال دانش و کمک به فرایند حل مسئله
  2.  قلمرو عاطفی: قصه باعث پالایش عاطفی-هیجانی و امید آفرینی میشود
  3. قلمرو بین فردی: قصه باعث ایجاد و خلق پیوستگی و رابطه انسانی -اجتماعی افراد با یکدیگر میشود
  4. قلمرو شخصی: قصه باعث بصیرت و بینش میشود چرا که فرد خودش و مسائل مبتلا به زندگی اش را در روایت دیگران ملاحظه و مشاهده کرده و درک بهتری از خود و مشکل اش پیدا میکند.

 

آموزش نقاشی به کودکان

آموزش نقاشی به کودکان

نقاشی یکی از بهترین و مفرح ترین کارها برای اوقات فراغت بچه هاست اما ممکن است خود بزرگتر هایی که میخواهند به بچه ها نقاشی یاد بدهند در این کار حرفه ای نباشند ، آموزش نقاشی برای کودکان آن هم به صورت گام به گام و مرحله مرحله میتواند به شیوه ی طراحی آن ها بسیار کمک کند.

چطور به بچه ها نقاشی یاد بدهیم : 

  1. مدل مورد نظر را انتخاب کنید ( بهتر است از کودک خود برای چیزی که قرار است نقاشی کنید نظر بخواهید )
  2. دو کاغذ سفید نقاشی یکی برای خود و یکی برای کودکتان نیاز دارید
  3. به علاوه دو مداد سیاه نرم تیز ، پاک کن و در انتها مداد رنگی یا ماژیک یا مداد مشعی و پاستل لازم است .
  4. به آموزش گام به گام نقاشی مثل بچه گربه شکل پایین به دقت نگاه کنید
  5. همانطور که در آموزش آمده باید در ابتدا دو دایره بکشید . خوب دست به کار شوید
  6. خودتان دایره ها را روی کاغذ خود بکشید و از کودکان هم بخواهید با نگاه کردن به دست شما همین کار را بکند
  7. مطمئنا کودک شما به خوبی شما نخواهد توانست شکل های هندسی را بکشید از کار کودکان تعریف کنید و به او روحیه بدهید
  8. مراحل را یکی یکی اول خودتان انجام دهید و بعد از کودکتان بخواهید انجام دهد
  9. میتوانید اول یک بار از او بخوهید در چرک نویس تمرین کند و بار دوم تمیز و کم خطا تر نقاشی اصلی را بکشد
  10. در پایان هر دو نقاشی خود را تمیز و با دقت رنگ آمیزی کنید . و از کار تیمی خود لذت ببرید  

 

 

١٠ سوال که جون بچه تون رو نجات میده !

https://aspb2.asset.aparat.com/aparat-video/c973af075cfbe67d5d6101cba5bcefa113144009-240p.mp4?wmsAuthSign=eyJhbGciOiJIUzI1NiIsInR5cCI6IkpXVCJ9.eyJ0b2tlbiI6IjUwMDExZGI0YWViYjM0NDhhZTAyMWI4YWY0MTE4MGU3IiwiZXhwIjoxNjYyNTc5MTk3LCJpc3MiOiJTYWJhIElkZWEgR1NJRyJ9.Szt0TfCJOeBh1Lmcbcux4H8zb24a0cXxP9DuJaRActM

نقاشیا

حتما فیلم بالا را خودتان یک بار دیده و برای دومین بار همراه کودکانتان مشاهده فرمایید.

– نقش والدین در وقوع این نوع حوادث چیست؟

بزرگترین موضوعی که باید به آن پرداخته شود، اینست که چرا پدری باید بچه‌اش را به این صورت در ماشین بگذارد. شما در تهران و شهرهای دیگر با صدها نمونه‌‌ی دیگر مواجه می‌شوید که فرد ماشینش را روشن رها می‌کند تا از مغازه چیزی را خریداری کند و قصور پدر در حادثه‌ی اخیر موضوع  قابل توجهی است. اصل اینست که به مردم آموزش بدهیم وقتی با خودرو بیرون می‌روند هیچ‌گاه آن را روشن رها نکنند؛ درهای ماشین را قفل کنند و سوییچ و چیزهای گرانقیمت را در ماشین نگذارند.

  • – چه نکاتی اگر رعایت می‌شد این اتفاق نمی‌افتاد ؟

من خودم بارها این مسأله را هشدار داده‌ام. مثلا می‌بینیم یک دختربچه با لباسی نامناسب میان ۵۰ نفر آدم اسکیت بازی می‌کند یا بارها دیده‌ام که بدلیل بی‌توجهی خانواده‌ها یا آموزش ندادن به بچه‌ها، آنها را در اختیار افرادی قرار می‌دهند که به هیچ‌وجه صلاحیت نگهداری از بچه‌ها را ندارند. حادثه‌ای «آتنا» موردی است که فاش شد، اما صدها مورد مانند این اتفاق می‌افتد که به دلایلی، هرگز برملا نمی‌شوند. خطاب به برخی والدین است: وقتی دخترتان را به کلاس موسیقی می‌فرستید بدون این که بدانید چه اتفاقی در آن کلاس می‌افتد، وقتی درباره‌ی ماهیت و صلاحیت آموزش دهنده چیزی نمی‌دانید، ممکن است اتفاقاتی رخ بدهد و هیچ وقت نیز مطرح نشود. شاید سالهای سال این کودک رازش را حفظ کند و به هیچ کس نگوید که من مورد تعرض قرار گرفته‌ام و متأسفانه باید بگویم که حوادث اخیر، به خصوص مورد «آتنا» آنطور که شایسته بود، آسیب شناسی نشد.

 

– به نظر شما قانونگذار در مقابله با خشونت علیه کودکان چه رویکردهایی را مغفول گذاشته است؟

در بحث قانونگذاری برای پیشگیری از کودک آزاری با مشکلاتی مواجه هستیم؛ برای نمونه چون ولی و سرپرست بچه در قوانین ما ملاک و منظور است، به طبع امکان پیگیری آزار و اذیت علیه فرزند دشوار می‌شود مگر در موارد حاد. برای نمونه اگر پدری فرزندش را بکشد از جهت جنبه‌ی عمومی ممکن است مجازات کوتاهی را در پی داشته باشد، اما از جهت جنبه‌ی خصوصی مجازاتی ندارد. ممکن است پدری هر روز فرزندش را کتک بزند و اگر فرد را به دادگاه بکشانند می‌تواند ادعا کند می‌خواهم بچه‌ام را تنبیه ‌کنم تا تربیت شود؛ مگر اینکه از جنبه‌ی تأدیب فراتر برود مانند آزارجنسی یا شکنجه‌ی کودک، اما باز هم خیلی وقت‌ها به جایی نمی‌رسد!

من معتقدم به جنبه‌ی آسیب شناسی این موضوعات بیشتر باید توجه شود تا قانونگذاری. اگر مردم بیشتر آموزش ببینند که چگونه رفتار کنند و نسبت به مسائل جامعه اطلاع و آگاهی بیشتری داشته باشند، احتمال وقوع این دست اتفاقات بسیار کمتر می‌شود. فکر می‌کنید این حوادث دیگر تکرار نمی‌شود؟ من می‌گویم بارها!! چون ما از نظر فرهنگی به بچه‌ها آموزش نمی‌دهیم. یکی از بزرگترین چالش‌ها اینست که شما به بچه‌ها یاد بدهید چگونه با جنس مخالف ارتباط برقرار کنند یا اساسا چه کسی مجاز است به آنها دست بزند. من بارها با مواردی مواجه شده‌ام که حتی محارم به کودکان تعدی و تعرض کرده‌اند، چون کودک آگاهی کافی نداشته است.

اگر مسائل جنسی در سنین مناسب به بچه‌ها آموزش داده شود، خیلی از این اتفاقات نخواهد افتاد. این یعنی پیشگیری. ما اصولا بدنبال پس گیری هستیم. اگر ما واقعا بر روی این موضوع تمرکز کنیم که بچه‌ها چگونه با دیگران و حتی محارمشان برخورد داشته باشند خیلی از مسائلی که اتفاق می‌افتد تکرار نمی‌شود. موضوع «آتنا» یکی از مواردی است که فاش شد و موارد بسیاری وجود دارد که به گوش هیچ‌کس نمی‌رسد.

 

–  این روزها شاهد افزایش اخبار کودک‌ربایی، آزارجنسی و قتل کودکان هستیم. آیا اطلاع‌رسانی‌ها بیشتر شده است یا این دست حوادث افزایش یافته؟

این موارد افزایش پیدا نکرده است، اما ما در فضایی زندگی می‌کنیم که وقتی چیزی اتفاق می‌افتد همه بر روی آن موضوع تمرکز می‌کنند و بیشتر و بیشتر آن را دنبال می‌کنند. اتفاق جدیدی نیفتاده است، اما اگر آمار تمام این موارد منتشر شود، بی‌تردید قابل توجه است. اگرچه اکنون با توجه به جوی که در جامعه وجود دارد، پررنگتر شده است.