17 دلیل قانع کننده که برخی افراد ازدواج نمی کنند

[ad_1]

آیا تابحال از خود پرسیده اید که چرا برخی افراد تن به ازدواج نمی دهند؟ بدون شک مشکلات اقتصادی و بیکاری، نقش زیادی در کاهش آمار ازدواج در کشور ما داشته است اما آیا دلایل دیگری هم برای این امر وجود دارد؟ در این مطلب به مهمترین دلایلی که جوانان برای ازدواج نکردن می آورند، اشاره شده است. شاید دانستن این دلایل برای شما هم جالب باشد پس با ما همراه باشید.
1- مسئولیت گریزی یکی از دلایل مهم برای ازدواج نکردن جوانان است. ازدواج بخودی خود، مسئولیت های زیادی می طلبد و خیلی از افراد از آن فرار می کنند.
2- تنوع طلبی دلیل دیگری برای ازدواج نکردن جوانان است. برخی از افراد به مفهوم تک همسری و زندگی با یک نفر برای همیشه، اعتقادی ندارند.
3- ترس از دست دادن زندگی در منطقه ی امن مجردی! تغییر زندگی برای افرادیکه به یک سبک زندگی خاص عادت می کنند، دشوار است. به همین دلیل است که افراد مجرد تنها زندگی کردن را به از دست دادن زندگی امن خود ترجیح می دهند.
آیا باید با فلانی ازدواج کنم؟ 20 سوالی که باید از خود بپرسید
4- بالا رفتن آمار طلاق! همانطور که همه ی ما میبینیم، آمار طلاق بسیار افزایش پیدا کرده و این آمار روز به روز در حال افزایش است. بنابراین جوانان، دوستی های بی دردسر را به ازدواج ترجیح می دهند. به این ترتیب درصورت جدایی هم هیچگونه درگیری و مراجعه به دادگاهی لازم نیست!
5- مشکلات مالی هم نقش بسزایی در کاهش آمار ازدواج داشته است. هزینه ی خرید یا اجاره خانه، ماشین، خوراک، پوشاک و دیگر هزینه های زندگی، آنقدر بالا رفته که کمتر کسی از پس آن بر می آید!
6- علاقه به تنهایی. برخی افراد از تنهایی خود لذت می برند و دوست ندارند این تنهایی را از دست بدهند. آنها نهایت آرامش را در سکوت و تنهایی می بینند و نمی خواهند آن را با ازدواج از دست بدهند.
7- برخی افراد دوست دارند وقتی که برای ازدواج صرف می کنند را برای خودشان صرف کنند و با خانواده و دوستان شان وقت بگذرانند. این افراد معتقدند که اگر در زندگی حامی های خوبی داشته باشیم، دیگر نیازی به ازدواج کردن نیست.
21 سوال اساسی که قبل از ازدواج باید پرسیده شوند
8- شخصیت درونگرای برخی افراد، موجب می شود که آنها تنهایی را به زندگی دو نفره ترجیح دهند.
9- بالا رفتن سطح توقعات. امروزه اکثر جوانان به یک زندگی ساده و بدون تجملات راضی نمی شوند و فراهم کردن چنین زندگی در این شرایط اقتصادی، از عهده ی هر کسی بر نمی آید.
10- ترس از صمیمی شدن. ازدواج به معنی شراکت در همه چیز است و چنین صمیمیتی می تواند برای برخی افراد دلهره آور باشد.
11- بی اعتمادی دلیل دیگری ست که برخی جوانان برای ازدواج نکردن می آورند. برخی از این افراد به دلیل شکست هایی که در روابط پیشین خود متحمل شده اند، نمی توانند به افراد دیگری اعتماد کنند.
12- نداشتن هدف مشخص برای زندگی و آینده. برخی افراد هیچ هدفی در ازدواج نمی بینند و به همین دلیل ازدواج برای آنها جذاب نیست.
اهمیت زیبایی زن و مرد در ازدواج (تجربه یک روانکاو)
13- رواج زندگی های جنسی خارج از چارجوب اخلاقی و شرعی که امروزه بخصوص در در شهرهای بزرگ رایج شده، دلیل دیگری برای ازدواج نکردن جوان هاست. افرادیکه به چنین روابطی روی می آورند، تنهایی و نیازهای خود را در خارج از چارچوب ازدواج برطرف می کنند و دلیلی برای رسمی کردن رابطه ی خود نمی بینند!
14- عشق بیش از حد به کار نیز برخی مواقع موجب می شود که شخصی آنقدر عاشق کار خود شود که به هیچ چیز دیگری جز کار و شغل فکر نکند.
15- پیدا نکردن فرد مورد نظر. برخی افراد آنقدر انعطاف ناپذیر، بدبین و خودخواه هستند که نمی توانند شخص مناسب خود را پیدا کنند و به این بهانه دست از ازدواج کردن می کشند.
16- بی تفاوتی به جنس مخالف. برخی افراد از لحاظ جنسی یا احساسی، جذب جنس مخالف خود نمی شوند و بعبارت دیگر هیچ علاقه ای به برقراری رابطه با جنس مخالف ندارند. همین سردی و بی احساسی می تواند مانعی برای ازدواج آنها بشمار بیاید.
تفاوت سنی در ازدواج؛ حداکثر چند سال تفاوت خوب است؟
17- ترس از دست دادن آزادی و دوستان نیز دلیل دیگری برای این امر است. بسیاری از افراد معتقدند که بعد از ازدواج نمی توانند مانند دوران مجردی خود آزاد باشند و وقت خود را با دوستانشان سپری کنند. به همین دلیل متعهد شدن به ازدواج برای آنها کاری سخت و آزاردهنده بشمار می آید!
دلایل ازدواج نکردن بسیار زیاد است و بسته به شرایط هر کس متفاوت می باشد. در این مطلب به 17 مورد از متداول ترین دلایل مجرد ماندن جوان ها اشاره شد. اگر شما هم دلایل دیگری برای فرار از ازدواج دارید، آن را با ما به اشتراک بگذارید.

[ad_2]

Source link

هوش عمومی چیست؟ تاثیر آن بر زندگی و 2 نظریه هوش دیگر

[ad_1]

در این مطلب ابتدا به مفهوم هوش عمومی و تاثیرات آن بر جنبه های مختلف زندگی پی می برید و پس از آن با نظریه ی توانایی های ذهنی اولیه ترستون و نظریه ی هوش چندگانه گاردنر آشنا می شوید. پس با ما همراه باشید.
هوش عمومی (عامل G) چیست؟
هوش عمومی (General intelligence) که به عنوان عامل یا فاکتور g هم شناخته می شود، یک ساختار توسعه یافته در بررسی روانسنجی از توانایی های شناختی و هوش انسان می باشد. چارلز اسپیرمن روان‌ شناسی بود که از مفهوم “عامل جی” یا G factor، برای توصیف آنچه “هوش کلی” ‌می ‌نامید، استفاده کرد. اصطلاحات دیگری مانند هوش، ضریب هوشی (IQ)، توانایی شناختی عمومی و توانایی ذهنی عمومی نیز هم معنای هوش عمومی هستند و بجای هم به کار می روند.
هوش عمومی را می توان به عنوان ساختاری تعریف کرد که از توانایی های مختلف شناختی تشکیل شده است. این توانایی ها به افراد امکان کسب دانش و حل مشکلات را می دهند.
روش افزایش خلاقیت در هرسنی با 13 گام ساده
چارلز اسپیرمن برای اولین بار این نکته را مطرح کرد که یک عامل عمومی هوش به نام “g” در تمام افراد وجود دارد که مقادیر آن در هر فرد متفاوت است و براساس همین مقادیر می توان افراد را در مجموعه ی تیزهوش یا کند ذهن قرار داد. در حقیقت عامل جی، مهمترین عامل تعیین کننده ی عملکرد افراد در آزمون هوش است.
چارلز اسپیرمن و تئوری هوش کلی
برای درک بهتر مفهوم هوش عمومی، یک قهرمان دو را تصور کنید. اگرچه این شخص یک دونده بسیار ماهر است اما لزوما به این معنی نیست که یک اسکیت باز عالی هم هست. اما به دلیل اینکه یک ورزشکار خوب است، احتمالاً در دیگر فعالیت های بدنی نیز بسیار بهتر از افراد کم تحرک و ضعیف عمل می کند.
هوش عمومی مفهومی مشابه مثال بالا دارد. چارلز اسپیرمن پس از استفاده از روشی که به تحلیل عاملی معروف است، چند جنبه از توانایی ذهنی انسان را بررسی کرد و در نهایت به این نتیجه رسید که نتایج این آزمون‌ها برای هر فرد، تقریبا در تمام عوامل بسیار نزدیک به هم است. به این معنا که وقتی کسی در یک آزمون شناختی، نمره بالایی‌ کسب می کند، به احتمال بسیار زیاد در سایر آزمون ‌هایی که قدرت ذهنی او را از جوانب دیگر می‌ سنجند نیز نمره بالایی کسب‌ می نماید.

این روانشناس به این نتیجه رسید که هوش، مثل یک عامل کلی رفتار‌ می نماید و همه ی توانایی ‌های ذهنی انسان را در برمی ‌گیرد. به اینصورت که افراد باهوش، تقریبا در اکثر جوانب هوشی و ذهنی، توانا هستند و افرادی که در آزمون هوش، نمره پایینی کسب‌ می‌ کنند تقریبا در تمام زمینه‌ ها عملکرد ضعیف‌ تری دارند.
به عنوان مثال محققان دریافتند افرادیکه در توانایی عددی نمره خوبی می گیرند، در سوالات مربوط به درک مطلب نیز عملکرد خوبی دارند. بنابراین تمام جوانب آزمون های هوشی، چه مربوط به توانایی های کلامی باشد و چه ریاضیات، تحت تأثیر عامل g یا هوش کلی قرار دارند.
مولفه های هوش عمومی
مولفه های اصلی تشکیل دهنده ی هوش عمومی، عبارتنداز:

استدلال سیال: توانایی فهم روابط پیچیده و حل مشکلات جدید است.
دانش: شامل درک عمومی افراد از موضوعات متنوع و گسترده است و می تواند با هوش متبلور یکسان در نظر گرفته شود.
استدلال کمی: به معنای توانایی فرد در حل مسائل عددی است.
پردازش دیداری – فضایی: به معنای توانایی های شخص در تفسیر و دستکاری اطلاعات بصری است.
حافظه کاری: به معنای استفاده از حافظه کوتاه مدت است. بخاطر سپردن اسامی یک لیست و تکرار کردن آنها، نمونه ای از این قابلیت محسوب می شود.

هوش عمومی چگونه اندازه گیری می شود؟
بسیاری از تست های هوش مدرن، مجموعه ای از عوامل شناختی را که تشکیل دهنده ی هوش عمومی هستند، اندازه گیری می کنند. چنین تست هایی نشان می دهند که هوش را می توان با یک عدد مانند نمره ضریب هوشی (IQ) اندازه گیری و بیان کرد.
استنفورد-بینه، که یکی از محبوب ترین تست های ضریب هوشی است، برای اندازه گیری فاکتور g استفاده می شود.
تفاوت بین چپ مغزها و راست مغزها (و روش تشخیص)
نمرات آزمون ضریب هوشی، به چه معناست؟
نمرات مربوط به تست هوش استنفورد بینه، براساس زیر آزمون‌ هایی (از هر پنج مولفه ی مذکور) محاسبه می ‌شود و بر اساس سن آزمون دهنده مقیاس بندی می گردند. سیستم های امتیازدهی متفاوت هستند اما بطور معمول میانگین نمره برای آزمون ۱۰۰ است و هوش را در محدوده نمرات زیر طبقه ‌بندی می کند:

1 – 24: ناتوانی ذهنی عمیق
25 – 39: ناتوانی ذهنی شدید
40 – 54: ناتوانی ذهنی متوسط
55 – 69: ناتوانی ذهنی خفیف
70 – 84: ناتوانی ذهنی مرزی
85 – 114: هوش متوسط
115 – 129: هوش بالاتر از حد متوسط ​​
130 – 144: با استعداد
145 – 159: بسیار با استعداد
160 – 179: استعداد استثنایی
180 به بالا: عمیقا با استعداد

هوش عمومی چه تاثیراتی در زندگی انسان می گذارد؟
مفهوم هوش هنوز هم مورد بحث روانشناسان است اما محققان معتقدند که هوش عمومی با موفقیت کلی در زندگی ارتباط دارد. هوش عمومی می تواند در حوزه های زیر، بر زندگی فرد تاثیر بگذارد:
1-پیشرفت تحصیلی
یکی از بارزترین تأثیرات هوش عمومی در حوزه تحصیلات و عملکرد علمی است. درمورد تأثیرگذاری هوش عمومی بر پیشرفت تحصیلی هیچ شکی نیست اما در مورد میزان این تاثیر، اختلاف نظرهایی وجود دارد.
تحقیقات نشان داده است که بین هوش عمومی و پیشرفت تحصیلی ارتباط زیادی وجود دارد اما در این زمینه استثناهایی هم دیده می شود. برخی از تحقیقات نشان می دهد که عامل تاثیر گذار در بین 51 تا 75 درصد از موفقیت های تحصیلی، تنها فاکتور g نیست.
این بدان معناست که اگرچه هوش عمومی بر عملکرد بچه ها در مدرسه تأثیر زیادی می گذارد، اما عوامل دیگری هم می توانند در این زمینه نقش داشته باشند.
2-موفقیت شغلی
محققان به این نتیجه رسیده اند که نمرات ضریب هوشی، با موفقیت شغلی ارتباط دارد. به همین دلیل است که از تست های هوش، در آزمون های استخدامی و مصاحبه های شغلی استفاده می شود.
یک مطالعه که در سال 2020 در مجله Applied Psychology منتشر شده به این نتیجه رسیده است که هم هوش عمومی و هم توانایی های ذهنی خاص، نقش مهمی در تعیین موفقیت شغلی (از لحاظ درآمد و پیدا کردن شغل) دارند.
20 راهکار ساده برای باهوش‌تر شدن
با افزایش پیچیدگی کار، اهمیت عامل g برای موفقیت شغلی بیشتر می شود. داشتن هوش عمومی بالاتر، موجب کسب موفقیت های بیشتر در مشاغل سخت و پیچیده می شود.
3-سلامتی و طول عمر
اپیدمیولوژی شناختی، رشته ای ست که ارتباط بین هوش عمومی و سلامت را بررسی می کند. همانطور که سلامتی می تواند بر هوش انسان تاثیر بگذارد، هوش نیز می تواند بر سلامتی تاثیرگذار باشد. مطالعات نشان داده است که احتمال ابتلا به بیماری های زیر در افرادیکه ضریب هوشی بالاتری دارند، کمتر است:

بیماری کرونر قلب
فشار خون
چاقی
سکته مغزی
برخی از سرطان ها

بطور کلی تحقیقات نشان داده است افرادی که هوش عمومی بالاتری دارند، سالم تر هستند و عمر طولانی تری دارند. البته دلایل این امر هنوز بطور کامل مشخص نیست.
4-درآمد
تحقیقات حاکی از آن است که افرادیکه ضریب هوشی بالاتری دارند، درآمد بالاتری نیز دارند.
علاوه بر فاکتور g، متغیرهای دیگری نیز بر سطح درآمد فرد تاثیرگذار هستند. برای مثال عواملی مانند وضعیت اقتصادی اجتماعی و هوش هیجانی هم می توانند در کنار هوش عمومی، سهم عمده ای در تعیین موفقیت فرد داشته باشند.
30 تا از بهترین روشهای گیاهی افزایش هوش و حافظه
توانایی های ذهنی اولیه ترستون
برخی از روانشناسان از جمله لوئیز ترستون، مفهوم فاکتور g را به چالش کشیدند. ترسـتون در واقع نظریه ای تدوین نمود که به گونه افراطی از نظریه ی اسپیرمن فاصله گرفت. این روانشناس بـه وجـود عامـل مشـترك g اعتقاد نداشت و بر این باور بود که هوش از توانایی ها خاص، مشـترك و جداگانـه تشـکیل شـده است. ترستون 7 مورد زیر را كه آنها را توانایی های ذهنی اولیه نامید، شناسایی كرد:

حافظه تداعی: شامل بازگو کردن جملات شنیده شده است.
توانایی عددی: به معنای درک اعداد و توانایی بکار بردن آنها است.
سرعت ادراک: به معنای درک تشابهات و تفاوت های تصاویر می باشد.
استدلال: به معنی توانایی درک معماها و حل کردن مسائل است.
توانایی ادراک فضایی: شامل درک روابط فضایی و هندسی و تجسم جابجایی آنها می باشد.
روانی کلامی: به معنای سرعت به خاطر آوردن کلمات و بیان آنها می باشد.
درک کلامی: شامل درک معنای متون، تمثیل ها، تنظیم جملات در هم ریخته شده و استدالال کلامی است.

ترستون پیشنهاد کرد که همه افراد در درجات مختلف دارای این توانایی های ذهنی هستند. برخی افراد در بعضی زمینه ها ضعیف تر و در برخی دیگر، قوی تر هستند.
هوش چندگانه گاردنر
گاردنر روانشناسی بود که نظریه ی هوش چندگانه را مطرح نمود. در حقیقت گاردنر نشان داد که قسمت‌ های مختلف مغز، توان هوشی متفاوتی دارند.
گاردنر معتقد بود که برای به دست آوردن تمام قابلیت ‌ها و استعداد های یک فرد، نباید تنها به بررسی ضریب هوشی پرداخت، بلکه انواع دیگر هوش و استعدادها که شامل هوش تصویری – فضایی، هوش موسیقیایی، هوش جسمی – حرکتی، هوش درون ‌فردی و برون ‌فردی، هوش کلامی – زبانی و هوش طبیعت ‌گرا هم هست نیز باید در نظر گرفته شود.
13 نشانه واضح آدم های نابغه (تحقیقات جدید)
حرف آخر…
امروزه تحقیقات زیادی در مورد توانایی ذهنی انسان که در انجام بسیاری از وظایف شناختی نقش دارند، انجام می شود. نتایج تحقیقات حاکی از آن است که نمرات ضریب هوشی که برای اندازه گیری هوش عمومی طراحی شده اند، بر موفقیت کلی فرد در زندگی تأثیر می گذارد.
اگرچه ضریب هوشی می تواند در موفقیت تحصیلی و زندگی فرد نقش داشته باشد اما عوامل دیگری مانند تجربیات کودکی، تجارب آموزشی، وضعیت اقتصادی اجتماعی، انگیزه، بلوغ و شخصیت فرد نیز در تعیین موفقیت کلی نقش بسزایی دارند.
منبع

[ad_2]

Source link

روانشناسی رنگ سبز، معنای آن و تاثیراتی که منعکس می کند

[ad_1]

مفهوم روانشناسی، نماد و معنی رنگ سبز چیست و این رنگ چه تأثیرات مثبت و منفی بر انسان دارد؟ کسانی که به رنگ سبز علاقه دارند، چه خصوصیات و شخصیتی دارند؟ در این مطلب به این سوالات پاسخ داده شده است. اگر شما یا شریک زندگی تان به رنگ سبز علاقه دارید، بهتر است با روانشناسی، مفاهیم مثبت و منفی و ویژگی های شخصیتی علاقمندان به این رنگ آشنا شوید.
منظور از روانشناسی رنگ، مطالعه رنگ های خاص و تأثیر آنها بر رفتار انسان است. رنگ ها بر خلق و خو، انتقال اطلاعات، تصمیم گیری ها، احساسات و رفتارها تاثیر زیادی دارد. به عنوان مثال رنگ های مورد علاقه ی افراد ممکن است بر روی محصولاتی که برای خرید انتخاب می کنند، نحوه تزئین خانه، مارک هایی که ترجیح می دهند و لباس هایی که می پوشند تأثیر داشته باشد.
روانشناسی رنگ قرمز، معنای آن و حقایق جالب
استفاده از رنگ های مختلف در تبلیغات بسیار مهم است و تاثیرات متفاوتی برای مشتریان دارد. رنگ ها ابزار مناسبی برای انتقال مفاهیم هستند و در موقعیت های گوناگونی استفاده می شوند. رنگ سبز در شرکت های دارویی و بهداشتی دیده می شود. این رنگ، رنگ طبیعت بوده و نماد توازن، تعادل، امید، رشد، پایداری، سلامتی و تازگی است.
هر یک از طیف های رنگ سبز معنای مختلفی در بر دارند برای مثال رنگ سبز تیره نماد پول و بانکداری است و سبز آبی به معنای حفاظت و معالجه و سبز زیتونی نماد صلح است. همچنین شرکت هایی که می خواهند اقتدار و اعتبار خود را به مشتریان نشان دهند، از رنگ سبز تیره برای تبلیغات خود استفاده می کنند و از رنگ سبز روشن هم برای نشان دادن قابلیت دسترسی سریع استفاده می نمایند.
روانشناسی رنگ آبی، معنای آن و حقایقی جالب
در ابتدا روانشناسی رنگ سبز را مورد بررسی قرار می دهیم.
رواشناسی رنگ سبز
بسیاری بر این باورند که رنگ ها بر خلق و خو و احساسات ما تاثیر می گذارند. در این میان رنگ سبز را در نظر بگیرید. بنظر شما این رنگ چه تاثیری بر ما می گذارد؟ واکنش افراد به رنگ ها در بسیاری از موقعیت ها، به شدت رنگ یعنی روشنی یا تیرگی آن مربوط می شود. رنگ های تیره بیشتر جلب توجه می کنند اما رنگ های روشن احساس آرامش را در فرد القا می کنند.
بطور کلی مردم در دکوراسیون خانه های خود رنگ هایی انتخاب می کنند که احساس یا خلق و خوی مثبتی در آنها ایجاد می کند. برای مثال رنگ آمیزی دیوارهای اتاق خواب با رنگ سبز ملایم ممکن است به احساس آرامش و خواب آلودگی کمک کند. آبی مایل به خاکستری، سبز آبی، فیروزه ای و سبز روشن، رنگ های بسیار مناسبی هستند و همچنین به دلیل تأثیر مثبتی که روی روحیه دارند، بسیار محبوب می باشند.

بطور کلی واکنش های افراد نسبت به رویدادهای مختلف، نتیجه تأثیرات فرهنگی و تجربیات فعلی یا گذشته آنها است. مثلا برای برخی افراد، رنگ سبز باعث ایجاد ارتباط با طبیعت می شود و یادآور درختان، گیاهان و علف های سبز است. ایجاد این ارتباط بین حافظه، چشم و مغز، باعث شده است که از این رنگ به طور گسترده ای در مارک های تجاری و برای تبلیغ و بازاریابی محصولات آرایشی و بهداشتی و سایر محصولات استفاده شود.
هرچه نگرانی ها از گرم شدن کره زمین ناشی از آلودگی و دخالت انسان بیشتر می شود، جنبش سبز در کشورهای جهان اول طرفداران بیشتری پیدا می کند. به این ترتیب بسیاری از افراد تلاش می کنند که مسئولیت پذیری بیشتری نسبت به محیط زیست داشته باشند و در همین راستا، در رژیم های غذایی خود به سمت سبزیجات و میوه ها گرایش پیدا می کنند.
روانشناسی رنگها: هر رنگ چه معنایی دارد و چه تاثیری بر فرد می گذارد؟
تحقیقات نشان داده است که رنگ سبز ممکن است توانایی خواندن را بهبود بخشد و باعث تقویت سرعت خواندن و درک مطلب دانش آموزان شود.
در قرن پانزدهم برای رنگ لباس عروس از رنگ سبز استفاده می کردند زیرا این رنگ نماد باروری است. رنگ های روشن، اثرات آرامش بخشی روی افراد دارند و به همین دلیل اغلب در دکوراسیون استفاده می شوند. به عنوان مثال، اصطلاح “اتاق سبز” که محل نگهداری کسانی است که منتظر حضور در یک برنامه تلویزیونی هستند، برای کمک به تمرکز و آرامش اعصاب این افراد، به رنگ سبز، رنگ آمیزی شده است.
سبزهای تیره رنگ هایی تسکین دهنده هستند، بنابراین اگر عصبی یا مضطرب هستید، استفاده از طیف های ملایم یا تیره ی رنگ سبز را برای پیدا کردن آرامش در نظر بگیرید. تصور می شود که اثرات آرامش بخش رنگ سبز، به دلیل تداعی طبیعت در ذهن بیننده باشد.
روانشناسی رنگ ها در تبلیغات: همه نکات کاربردی
علاوه بر تاثیرات مثبتی که رنگ سبز دارد، گاهی اوقات ممکن است مفاهیم منفی نیز به همراه داشته باشد. برای مثال برخی افراد معتقدند که رنگ سبز با حسادت مرتبط است و به این ترتیب، این رنگ را رنگ حسادت می دانند. در ادامه ی این مطلب مفاهیم مثبت و منفی رنگ سبز، بطور کامل توضیح داده شده اند.
معنای دیگر رنگ سبز
هیجان: اگرچه برخی افراد، رنگ سبز را رنگی آرامش بخش می دانند اما افراد دیگر آن را هیجان انگیز تلقی می کنند. رنگ سبز آغازگر فصل بهار است و حس طراوت و تجدید حیات بعد از خستگی زمستان را القا می کند. به نظر می رسد کسانی که با رنگ سبز انرژی، الهام و انگیزه می گیرند، آن را هیجان انگیز و انرژی بخش تلقی می نمایند.
دلسوزی: بعضی از افراد با دیدن رنگ سبزاحساس ترحم می کنند و کسانی که لباس سبز پوشیده اند را افرادی مفید، مهربان و دلسوز می دانند.
خوش بینی: رنگ سبز احساس امیدواری، مسئولیت پذیری، ثروت، بخشش، راحتی و انرژی ایجاد می کند. همه ی موارد مذکور، از خصوصیات افراد خوش بین محسوب می شوند.
معنی رنگ سبز
سبز یکی از رنگ های اصلی است. این رنگ جزء یکی از رنگ های اصلی مدل رنگی RGB (یا مدل رنگی آر بی جی که از سه رنگ اصلی یعنی قرمز، سبز و آبی تشکیل می شود) می باشد. طول موج رنگ سبز، در طیف نور مرئی قرار دارد و دارای طول موج حدود 530 نانومتر است. همچنین یک رنگ ثانویه در مدل رنگی RYB (یا مدل رنگی آر وای بی که از سه رنگ اصلی یا اولیه قرمز، زرد و آبی تشکیل می شود) است و در این مدل، از ترکیب رنگ های آبی و زرد ایجاد می شود.
رنگ سبز رنگ طبیعت، رشد، زندگی و سلامتی است. از رنگ سبز برای بسته بندی محصولات بهداشتی و طبیعی استفاده می شود. این رنگ به معنای امنیت و ایمنی هم هست. فکر کردن به رنگ سبز باعث ایجاد تفکرات مثبتی مانند صلح، توازن و آرامش می شود. همچنین اعتقاد بر این است که این رنگ بین احساسات و ذهن منطقی، تعادل ایجاد می کند.

رنگ سبز، طرفداران بخصوص خود را دارد و از طیف های رنگی مختلفی تشکیل شده است. ناگفته نماند که استفاده از این رنگ به خصوص سبز تیره در طراحی داخلی دکوراسیون یا برای اتومبیل ها محبوب نیست زیرا ممکن است کسل کننده و غیر جذاب بنظر برسد.
سبز تیره مانند آبی تیره، رنگ غیرجذاب و جدی است و اغلب برای لباس و تجهیزات ارتشی استفاده می شود.
20 نکته جالب روانشناسی که در 99 درصد شرایط زندگی مفیدند
افرادیکه به رنگ سبز علاقه دارند، شخصیتی محافظه کارانه و صلح طلب دارند و عاشق طبیعت می باشند. سبز نماد رشد و سلامتی است و نشاندهنده ی کره ی زمین و موجودات و گیاهانی ست که در آن زندگی می کنند.
پوشیدن لباس سبز یا داشتن ماشین سبز رنگ به چه معناست؟
سبز تیره رنگی نیست که توجه دیگران را به خود جلب کند و این نشان می دهد کسانی که از این رنگ استفاده می کنند، به دنبال جلب توجه دیگران نیستند. این افراد از نظر شخصیتی محافظه کار و جدی هستند، زیاد به ظاهر خود توجه نمی کنند و به حریم خصوصی و تنهایی شان اهمیت می دهند. گاهی اوقات این افراد تفکر متعارف یا محافظه کارانه خود را یک انگیزه ای ذاتی و طبیعی جهت پیروی از سنت ها عنوان می کنند.
استفاده از طیف های روشن رنگ سبز، نشاندهنده ی تمایل فرد به منحصر بفرد بودن و شخصیتی شهودی او است (افراد از لحاظ شخصیت، یا حسی هستند و یا شهودی. شهودی ها بیشتر اطلاعات را از طریق حس ششم خود دریافت می کنند در حالیکه افراد حسی اینکار را از طریق حواس پنج گانه ی خود انجام می دهند). کسانی که به طیف های روشن تر رنگ سبز علاقه دارند، توجه بیشتری به ظاهر و زیبایی خود نشان می دهند. علاقه به این رنگ می تواند نشاندهنده ی داشتن یک شخصیت خلاق باشد که انرژی خود را از محرک های خارجی به دست می آورد.
اگر رنگ مورد علاقه تان سبز است…

شما در زندگی خود به دنبال حفظ تعادل و یک ذهنیت و طرز تفکر ثابت هستید.
همچنین بطور ذاتی سخاوتمند و دلسوز هستید و نیازهای دیگران را بر نیازهای خود در اولویت قرار می دهید.
شما عاشق طبیعت و همه چیزهای طبیعی هستید.
قبل از انجام کاری بخوبی فکر می کنید و هیچگاه تکانشی عمل نمی کنید.
پنهان کردن احساسات واقعی برای شما دشوار است و دیگران به راحتی می توانند به احساساتتان پی ببرند.
ارزش های فردی و معیارهای اخلاقی برای شما بسیار مهم است و برای انجام کارهای درست، یک انگیزه طبیعی و ذاتی دارید.
مشتاق یادگیری هستید و همه چیز را خیلی زود یاد می گیرید.
خودتان را به خوبی می شناسید و دوست ندارید به شما بگویند که چه کاری انجام دهید. همچنین به طور ذاتی در برابر ظلم مقاومت می کنید.
شما دوست دارید ایده ها و مفاهیم جدیدی بسازید، اما در جزئیات و اجرای ایده ها به مشکل بر می خورید.

10 نکته کوتاه ولی کاربردی روانشناسی شخصیت (ثابت شده)
تاثیرات مثبت رنگ سبز بر انسان
رنگ سبز احساساتی مانند امنیت را در انسان ایجاد می کند. این رنگ به بازیابی انرژی فیزیکی و ذهنی کمک می کند. علاوه بر این موجب آرامش فرد می گردد.
دیگر اثرات مثبت رنگ سبز بر انسان عبارتنداز:
ایمنی: رنگ سبز با احساس امنیت و ایمنی مرتبط است. رنگ سبز چراغ راهنمایی نیز نشاندهنده ی ایمن بودن جاده است.
سلامتی: جراحان و پزشکان غالباً در اتاق عمل از رنگ سبز استفاده می کنند. رنگ سبز، رنگ سلامتی است و باعث بهبودی می شود. شرکت های بهداشتی و طبیعی، اغلب در آرم و محصولات خود از رنگ سبز استفاده می کنند.
دانش: رنگ سبز، نماد دانش و رشد است. علاوه بر این نماد درستی و خردمندی است.
صلح: رنگ سبز هم مانند رنگ آبی، مفاهیمی مانند صلح، آرامش و دوری از خشونت را به مخاطب خود القا می کند.
تاثیرات منفی رنگ سبز بر انسان
رنگ سبز علاوه بر مفاهیم مثبتی که دارد، گاهی اوقات مفاهیم منفی هم بهمراه دارد. در این قسمت با مفاهیم منفی رنگ سبز آشنا می شوید.
طمع: در آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان، رنگ پول به رنگ سبز است. البته این هیچ ایرادی ندارد و به خودی خود بد نیست. با این حال میل زیاد به پول می تواند منجر به تمایل زیاد به ثروت و در نهایت ایجاد حرص و طمع شود.
حسادت: آیا تابحال چیزی در مورد “هیولای چشم سبز” شنیده اید؟ هیولای چشم سبز نماد حسادت است و به این ترتیب رنگ سبز می تواند نماد حسادت هم باشد.
نتیجه گیری
اگر به رنگ سبز علاقه دارید، شخصیتی آرام و محافظه کارانه دارید. علاوه بر این علاقه ی زیادی به طبیعت دارید و زندگی در مناطق روستایی و طبیعی را بیشتر ترجیح می دهید. نیازهای دیگران را به نیازهای خودتان ترجیح می دهید و مخفی کردن احساسات برایتان کار دشواری است. علاوه بر این، تنوع را دوست دارید و تکرار مکررات برای شما کاری خسته کننده است. از یاد گرفتن چیزهای جدید، آموختن مهارت های نو و امتحان کردن چالش های جدید لذت می برید.
منبع 1 منبع 2
روانشناسی رنگها (9 رنگ اصلی و محبوب ترین آنها)

[ad_2]

Source link

آیا من باید با فلانی ازدواج کنم؟ 20 سوالی که باید از خود بپرسید

[ad_1]

ازدواج، یک گام بزرگ و مهم برای پیشبرد روابط عاطفی است و تصمیم گیری در رابطه با این موضوع، از سخت ترین و مهم ترین تصمیم های زندگی یک فرد است. پس بهتر است قبل از ازدواج بخوبی فکر کنید و از خودتان سوالاتی بپرسید که راه درست را به شما نشان می دهد.
این مطلب شامل 20 سوالی ست که باید قبل از ازدواج و رسمی کردن رابطه، از خود یا طرف مقابل تان بپرسید. پرسیدن این سوالات، به شما می فهماند که آیا فرد مورد نظرتان، فرد مناسبی برای تشکیل زندگی مشترک است یا خیر؟ بنابراین ما به شما توصیه می کنیم که اگر به شخصی علاقه دارید و تصمیم گرفته اید با او ازدواج کنید، ابتدا این مطلب را مطالعه کنید.
1- آیا فرد مورد نظرتان، شما را همانطور که هستید دوست دارد؟
آیا همسرتان شما را تشویق می کند که خودتان باشید یا از نشان دادن خود واقعی تان، انتقاد می کند؟ آیا او باعث می شود که خودتان را دوست بدارید یا موجب می شود که شخصیت واقعی تان را پنهان کنید و جور دیگری باشید؟
رابطه ی سالم، رابطه ای ست که در آن نسبت به خود احساس آرامش و هیجان داشته باشیم اما رابطه ی که ما را تهی و ضعیف می کند، یک رابطه ی اشتباه و مخرب است.
اگر فکر می کنید که فرد مورد نظرتان شما را آنطور که هستید دوست ندارد یا خواهان تغییر شخصیت و هویت تان است، بهتر است به فکر پیدا کردن شخص دیگری باشید!
2- آیا هر دوی شما، یکدیگر را قبول دارید و از صمیم قلب پذیرفته اید؟
همیشه مشکلاتی در زندگی زناشویی وجود دارد که برخی از آنها جزئی و برخی بزرگ هستند. هر یک از شرکای زندگی، انتظاراتی از فرد مقابل خود دارند که بر آورده کردن این انتظارات، مستلزم تغییراتی در زندگی است. ایجاد این تغییرات هیچ ایرادی ندارد و چیز غیر عادی نیست. اما اگر فرد مورد نظرتان می خواهد از شما آدم دیگری بسازد و زندگی تان را به طور کامل تغییر دهد، بهتر است کمی بیشتر فکر کنید. بعبارت دیگر، قبل از تشکیل زندگی مشترک لازم است که هر دوی شما طرف مقابل خود را پذیرفته باشد و به او عشق بورزد.
3- آیا خودتان را بطور کامل می شناسید؟
اگر شما خودتان را نمی شناسید، چطور می توانید مناسب ترین فرد زندگی تان را پیدا کنید؟
کمی وقت بگذارید و به شخصی که اکنون هستید و در آینده می خواهید بشوید، فکر کنید. ارزش ها، خط قرمزها و اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تان را مشخص کنید و خودتان را بهتر بشناسید.
21 سوال اساسی که قبل از ازدواج باید پرسیده شوند
پیدا کردن درک درست از زندگی، علایق، اولویت ها، ارزش ها، خواسته ها و آرزوها قبل از تشکیل زندگی مشترک بسیار مهم است. پس از درک این موارد، آنها را با فرد مورد نظر خود در میان بگذارید و از او هم بخواهید اینکار را انجام دهد. به این ترتیب بهتر می توانید بفهمید که آیا مناسب هم هستید یا نه.
4- آیا از حضور در این رابطه احساس خوشحالی می کنید؟
هدف اصلی تشکیل یک زندگی مشترک این نیست که کسی را پیدا کنید که شما را کامل یا خوشحال کند. اما این را بپذیرید که ناراضی بودن در خانه می تواند به همه ی قسمت های زندگی تان نفوذ کند و باعث شود از داشتن یک زندگی شاد، محروم شوید.
اگر همیشه در حال دعوا هستید یا از کنار هم بودن احساس خوبی ندارید، بهتر است در مورد رابطه ی خود تجدید نظر کنید. اگر در رابطه ای بسر می برید که پر از دعوا و جنجال است، به هیچ عنوان نباید به امید تغییر اوضاع، حرف ازدواج را پیش بکشید. زیر یک سقف رفتن، نه تنها مشکلات شما را خاتمه نمی دهد، بلکه ممکن است موجب بدتر شدن اوضاع هم شود.

5- آیا در این رابطه، احساس گیرافتادن می کنید؟
آیا واقعاً از بودن در این رابطه لذت می برید یا دوست دارید از آن فرار کنید؟ اگر در رابطه ی خود احساس آزادی ندارید و احساس می کنید مانند پرنده ای در قفس هستید، بهتر است کمی بیشتر فکر کنید. چنین رابطه ای دیر یا زود شما را خسته می کند پس بهتر است تا دیر نشده کمی بیشتر فکر کنید.
6- آیا تداوم این رابطه باعث رشد و پیشرفت شما می شود؟
شروع یک زندگی مشترک باید با رشد و بالندگی همراه باشد. ازدواج سالم ازدواجی ست که شما را دائما به سمت جلو حرکت دهد و در واقع سکوی پرش شما به سمت موفقیت باشد.
7- آیا رابطه ی متعادلی دارید؟
آیا احساس می کنید از نظر سازش، پشتیبانی، حمایت، تلاش و فداکاری در یک حد هستید؟ یا اینکه یکی از شما نقش فداکار را بازی می کند و دیگری تنها در حال تماشا کردن است؟ اگر چنین است باید بدانید که این رابطه متعادل نیست و دیر یا زود، به مشکلات بزرگتری ختم می شود.
8- آیا رابطه ی شما کسل کننده است؟
آیا تا به حال دیده اید که دو نفر در یک بعدازظهر آفتابی کاملا ساکت روبروی هم نشسته باشند و جوری رفتار کنند که انگار مجبورند روز خود را با هم سپری کنند؟ چنین وضعیتی، به معنای کسل کننده بودن رابطه است که دوری از آن برای داشتن یک ازدواج بادوام، بسیار مهم است.
9- آیا زمان هایی که کنار هم نیستید، احساس خوشحالی بیشتری می کنید؟
اگر به دوری از هم علاقه دارید، به این معناست که شما در این رابطه احساس خوشحالی ندارید و باید عاقلانه تر تصمیم بگیرید.
اهمیت زیبایی زن و مرد در ازدواج (تجربه یک روانکاو)
10- دلیل شما از بودن در این رابطه چیست؟
به این مورد خوب فکر کنید و مشخص کنید دلیل برقراری این رابطه چیست. آیا دلیل شما از برقراری این رابطه این است که شما به فرد مقابل تان احترام می گذارید، دوستش دارید، اعتماد دارید و برای او ارزش قائل هستید؟ یا فقط به این دلیل است که از تنهایی می ترسید، نگران امور مالی یا از دست دادن زندگی فعلی تان هستید؟
11- برنامه ی هر دوی شما برای آینده چیست؟
ممکن است زندگی شما در حال حاضر عالی باشد اما آیا برنامه های هر دوی شما برای آینده در جهت هم است یا در خلاف جهت یکدیگر؟
آیا از انتظارات طرف مقابل تان آگاه هستید و می توانید آنها را برطرف کنید؟

12- آیا واقعاً به شریک زندگی خود اعتماد دارید؟
پاسخ به این سوال، برای برخی افراد تامل برانگیر است. مردد بودن در پاسخ به این سوال، به این این دلیل است که بطور کامل به فرد مقابل خود اعتماد ندارید. اگر شما هم یکی از این افراد هستید، وقت آن است که دلیل این بی اعتمادی و راه های بازسازی آن را پیدا کنید.
بدون اعتماد، هیچ شانسی برای تشکیل یک زندگی زناشویی موفق و شاد وجود ندارد.
13- آیا فرد مورد نظر شما، انسان خوبی ست؟
با توجه به چیزهایی که در مورد شریک زندگی خود می دانید، مشخص کنید که آیا او انسان خوبی ست یا نه. زندگی کردن با انسان های بد و خرابکار، کار آسانی نیست!
14- آیا فرد مورد نظرتان، برای شما جذاب است؟
جاذبه جسمی و فیزیکی، یکی از مولفه های مهم یک رابطه است. مجبور کردن خود به برقراری رابطه با کسی که هیچ جذابیتی برای شما ندارد، کار عاقلانه ای نیست چون به زودی خسته خواهید شد و رابطه ی بادوامی نخواهید داشت.
15- آیا شما برای فرد مورد نظرتان، نقش پدر/ مادر دارید یا شریک زندگی؟
مراقبت از شخصی که دوستش دارید کار بدی نیست اما اگر احساس می کنید به جای همسر بودن، مانند یک مادر (یا پدر) باید دائما از شریک زندگی خود حمایت و مواظبت کنید، اوضاع فرق می کند.
اگر شریک زندگی تان رفتارهای بچگانه و خارج از کنترلی دارد و شما باید دائما مانند یک والد، او را راهنمایی و حمایت کنید، بهتر است از ازدواج کردن با او صرف نظر کنید.
تفاوت سنی در ازدواج؛ حداکثر چند سال تفاوت خوب است؟
16- آیا فرد مورد نظرتان از شما حمایت می کند؟
آیا احساس می کنید که فرد مورد نظرتان به شما وفادار است، از شما حمایت می کند و در لحظات سخت زندگی کنارتان است؟ یا احساس می کنید مرتباً توسط او به ته دره پرتاب می شوید؟ اگر هیچگونه حمایتی و پشتیبانی از شخص مورد نظرتان دریافت نمی کنید و او دائما پشت شما را خالی می کند، به دنبال جدی کردن رابطه تان نباشید.
17- آیا در زندگی هم مسیر هستید؟
برخی از زوجین از گفتگو در مورد مسائل بزرگ (دین، ​​ازدواج، بچه داری) اجتناب می کنند زیرا فکر می کنند که در مورد این امور در آینده بصورت خود به خود نتیجه می گیرند. اینکار زوجین را در یک وضعیت پیچیده و دردناک قرار می دهد و باعث گمراهی آنها می شود.
18- آیا در کنار هم رشد می کنید و شکوفا می شوید؟
همه ما به عنوان انسانی که روی این کره خاکی زندگی می کنیم، حق رشد و تکامل و ایجاد زندگی بی نقصی برای خود داریم. آیا شما و شریک زندگی تان در کنار هم رشد می کنید و به عنوان یک انسان، شکوفایی را تجربه می کنید؟
19- آیا شما هنوز هم خودتان هستید؟
عاشق شدن نباید مستلزم تغییر هویت تان باشد. بنابراین شما باید هویت واقعی خود را حفظ کرده باشید و هر دوی شما در یک سطح و عقیده قرار گرفته باشید.
20- احساسات تان چه چیزی به شما می گویند؟
آیا احساس می کنید این یک رابطه سالم است و با یک سرعت درست و در جهت مثبت حرکت می کند؟
بنابراین به احساس درونی خود گوش کنید و به شهودتان اعتماد داشته باشید.
26 نکته مهم برای جذب مردان توسط همسر
ازدواج مسئله ی مهمی ست که آینده ی شما را بشدت تحت تاثیر قرار می دهد، پس با انتخاب های غلط، زندگی و آینده تان را تباه نکنید. اگر هیچ پاسخ منطقی برای سوالات مذکور نداشتید، بهتر است کمی بیشتر فکر کنید و تصمیم عاقلانه تری بگیرید.

[ad_2]

Source link

هنگام ناراحتی چه کنیم؟ 26 ترفند رهایی از اندوه و غم

[ad_1]

شاید کسی از نظر جسمی یا روحی به شما آسیب رسانده باشد، شاید از فاجعه ی وحشتناک جان سالم به در برده باشید، شاید با فجایعی مانند آتش سوزی، سرقت مسلحانه یا موارد دیگری مانند مرگ عزیزان روبرو شده باشید. ممکن است از این وقایع تلخ، سالیان سال گذشته باشد اما همچنان غم و اندوه ناشی از آنها را در زندگی احساس کنید.
هر کسی در زندگی حداقل یکبار با حوادث تلخ و ناگوار روبرو می شود، اما چیزی که مهم است، نحوه ی رویارویی با آنها و رهایی از غم و غصه است.
چطور شادی را در خودمان پیدا کنیم؟ (راهنمای کامل خود درمانی)
برای نوجوانی که به تازگی شکست عشقی خورده است، ناراحتی به معنای پایان زندگی است. تخمین زده می شود که در هر 100 دقیقه، یک نوجوان اقدام به خودکشی می کند و تعداد خودکشی در خانواده های پردرآمد همانند خانواده های فقیر است. اما دلیل آن چیست؟ احتمالاً همه این نوجوانان از فجایع و ناراحتی هایی رنج می برند که موجب آزار آنها می شود. این افراد، نمی دانند که چگونه از این وضعیت اسفناک عبور کنند و مرگ را تنها راه رهایی از مشکلات می دانند. بنابراین آگاهی از تکنیک های رهایی از اندوه و غم برای هر فردی در زندگی لازم است.
اگر شما هم فردی آسیب دیده و زخم خورده هستید، باید با راهکارهای دوری از ناراحتی و غم و اندوه آشنا شوید. در این مطلب نکات مهمی که می تواند برای رهایی از ناراحتی به شما کمک کند، آورده شده است. اگر یکی از دوستان یا عزیزان تان هم به این وضعیت گرفتار شده است، می توانید با به اشتراک گذاری این مطلب، به او کمک کنید تا روزهای سخت زندگی را راحتتر پشت سر بگذارد.
26 راهکار رهایی از اندوه و غم
1- دلیل ناراحتی تان را پیدا کنید
گاهی اوقات شناسایی و پذیرفتن علت ناراحتی می تواند کار دشواری باشد. برخی از افراد به دلیل ترس از جدایی و داشتن اعتماد به نفس پایین، در روابط آسیب زا باقی می مانند چون فکر می کنند لیاقت بیشتر از اینها را ندارند. درحالیکه این طرز فکر بسیار غلط، موجب محروم شدن آنها از شادی و زندگی سراسر غم و اندوه می شود.
اولین قدم برای رسیدن به شادی پس از آسیب دیدن این است که بفهمید دلیل ناراحتی تان چیست و ریشه همه چیزهایی که زندگی را به کام تان تلخ کرده است، پیدا کنید.
2- ناراحتی خود را احساس و ابراز کنید
شما باید بدانید که پذیرش احساسات درونی نشانه ی ضعف یا نداشتن غرور نیست. هیچ درست و غلطی در مورد احساسات وجود ندارد و هر انسانی در مواقعی از زندگی با آنها روبرو می شود. پس بجای مخفی کردن احساسات، آنها را بپذیرید و از راه های مختلف ابراز کنید. اگر ناراحت و پریشان هستید، احساسات خود و دلیل آن را روی یک کاغذ بنویسید و بسوزانید! از هر طریقی که می دانید، احساسات تان را تخلیه کنید و در خودتان نریزید.

3- در زمان حال زندگی کنید
بازگشت به گذشته برای هیچکس امکان پذیر نیست. اگر دائما به این فکر کنید که باید جور دیگری رفتار می کردید و بجای سکوت کردن می جنگیدید، تنها شرایط را برای خودتان سخت تر خواهید کرد. یادآوری حادثه های تلخ گذشته و حسرت خوردن، هیچ دردی از شما دوا نمی کند و فقط موجب تشدید ناراحتی و و افسردگی تان می شود.
پس بپذیرید که گذشته ها گذشته و همه چیز تمام شده است. بجای آن در زمان حال زندگی کنید و به روزهای خوبی که در آینده پیش رو دارید، فکر کنید. اگر دچار اختلال استرس پس از سانحه هستید، می توانید از یک مشاور یا متخصص کمک بگیرید. بارها و بارها با تمام این دردها و ناراحتی ها، مبارزه کنید و قبول کنید که نمی توانید به عقب برگردید و خوشبختی را در آنجا پیدا کنید. ذهنتان را از اتفاقات تلخ گذشته پاک کنید و از انرژی، امکانات و استعدادهای فعلی خود، نهایت استفاده را ببرید.
4- از تعریف کردن وقایع تلخ گذشته برای دیگران دست بردارید
گاهی اوقات ما یک داستان غم انگیز را بارها و بارها تعریف می کنیم تا به این طریق دردهایمان را تسکین دهیم. اما آیا یادآوری دائم این وقایع، روش مناسبی برای تسکین دردها ست؟
البته حرف زدن در مورد احساسات و تجزیه و تحلیل کردن آنها کار بدی نیست اما اگر اینکار را تا سال ها ادامه دهید، فقط ناراحتی و اندوه خود را تغذیه می کنید و به آن قدرت می بخشید.
چگونه ذهن خود را از افکار منفی/ مزاحم پاک کنیم؟
یادآوری خاطرات تلخ، هیچگاه گذشته را تغییر نمی دهد. با تعریف کردن یک داستان دردناک و توضیح دادن آن برای همه، نمی توانید خوشبختی را پیدا کنید. خوشحالی زمانی به سراغ تان می آید که خاطرات شیرین را جایگزین تجربیات دردناک خود کنید.
5- خودتان را ببخشید
اینکه شما مقصر اتفاقات گذشته باشید یا نباشید مهم نیست، چیزی که مهم است این است که با خودتان مهربان باشید و اگر اشتباهی مرتکب شده اید، آن را فراموش کنید. هیچ انسانی از اشتباه کردن مبرا نیست اما نکته ی مهم، درس گرفتن از اشتباهات است. از دید مثبت به موضوع بنگرید و این را بدانید که اشتباه کردن، راهی برای یاد گرفتن و کسب تجربه است. حتی اگر بشدت احساس پشیمانی می کنید هم لیاقت این را دارید که از همین امروز از خودآزاری دست بردارید و با خودتان ملایم تر باشید.
بنابراین دو راه برای شما وجود دارد: یا خود را تنبیه کنید و در برابر بدبختی تسلیم شوید یا اینکه خودتان را ببخشید و درهای خوشبختی را به روی خود باز کنید. این مسئله به تصمیم شخصی شما بر می گردد. اگر بخواهید تصمیم عاقلانه ای بگیرید، کدام یک را انتخاب می کنید: خشم خودآزار و ناراحتی طولانی مدت، یا بخشش خود و گام برداشتن به سمت خوشبختی؟

6- بازی “سرزنش دیگران” را متوقف کنید و قربانی‌گری را کنار بگذارید
شاید شما در جریان اتفاقات تلخ گذشته یک قربانی بوده اید و بدون هیچ تقصیری، مورد ظلم و خشونت واقع شده اید. جریانات گذشته هر چه بوده تمام شده و باید به زندگی خود ادامه دهید. شما مسئول اتفاقات گذشته نیستید اما در حال حاضر مسئول تغییر نگرش خود هستید. سرزنش کردن دیگران فقط شما را به عقب میراند و در گذشته محبوس می کند. پس تا زمانی که دست از سرزنش دیگران بر ندارید، نمی توانید به خوشحالی برسید. از خودتان بپرسید که آیا عقلانی ست که به کسی که در گذشته به شما آسیب زده است، اجازه دهید بر زمان حال تان نیز تسلط پیدا کند؟
هیچگاه فراموش نکنید که همه ی ما در يك دنيای پرنقص و اشكال و همراه با آدم هايی كه مثل خودمان پر از اشتباه و نقص‌ هستند، زندگي می ‌كنيم. پس بخاطر اشتباهات و گناهانی که از دیگران سر زده، آنها را سرزنش نکنید.
چگونه ذهن خود را از گذشته پاک کنیم؟ (12 ترفند)
7- اجازه ندهید ناراحتی ها به قسمتی از هویت تان تبدیل شود
اگر همه کارهایی که انجام می دهید و تمام روابط تان پیرامون مسائل آزاردهنده ی گذشته باشد، دستیابی به خوشحالی، دشوارتر خواهد شد.
شاید با یادآوری خاطرات گذشته، بتوانید خودتان را تخلیه کنید اما با ادامه ی اینکار به گذشته ی خود قدرت می دهید و آن را به بخشی از هویت تان تبدیل می کنید. شما باید از تجربیات گذشته درس بگیرید و از آنها برای داشتن زندگی بهتر استفاده کنید اما نباید زندگی کنونی خود را حول آن بنا کنید.
8- روی احساسات تان کار کنید
زمانی از روز را به آرامش و تمرکز اختصاص دهید و برای بدست آروردن آرامش درونی، از تکنیک های مدیتیشن و مراقبه استفاده کنید. در حین انجام اینکار به احساسات خود و نحوه ی پاسخ دادن به آنها فکر کنید.
مکتوب کردن احساسات نیز راهی عالی برای درک بهتر آنهاست. نوشتن احساسات روی کاغذ، باعث تفکیک حس های مختلف، کاهش مجادله با خود و همچنین کاهش استرس و هیجان می شود. البته نوشتن احساسات، فقط مربوط به احساسات تلخ و منفی نیست و شما باید از نوشتن احساسات خوب شروع کنید تا روحیه ی مثبتی پیدا کنید.
9- روی موارد مثبت و شادی بخش زندگی تمرکز کنید
بجای تمرکز دائمی روی ناراحتی های خود، به کارهایی بپردازید که باعث شادی و نشاط شما می شود. برای رسیدن به این هدف، به انجام کارهای سخت و پیچیده ای نیاز ندارید، شما می توانید از کارهای ساده شروع کنید.
به بقیه ی روز خود فکر نکنید و فقط روی لحظه ی کنونی متمرکز شوید. آرامش را به دل خود راه دهید و برای چند لحظه هم که شده، خود را از همه چیز رها و آزاد کنید. صرف نظر از دردی که تجربه کرده اید، به این فکر کنید که در این لحظه از چه چیزی می توانید لذت ببرید؟ آیا دراز کشیدن زیر آفتاب برای لحظه ای شما را از غم و اندوه دور می کند؟ آیا درست کردن غذای مورد علاقه تان یا رفتن به یک رستوران خوب می تواند شما را خوشحال تر کند؟ پس منتظر چه هستید؟ از همین امروز به سراغ کارهایی بروید که از انجام دادن آنها لذت می برید.

10- از انزوا و گوشه گیری، اجتناب کنید
بیشتر افراد پس از شکست، گوشه گیر می شوند چون دوست ندارند ضعف خود را به دیگران نشان دهند. شما نباید احساس آسیب پذیری کنید و بجای آن باید سعی کنید از حمایت افراد دیگر بهره مند شوید.
می توانید برای خوردن غذا، پیاده روی کردن و تماشای فیلم، به دیگران ملحق شوید و از عصبانیت یا غم خود فاصله بگیرید. شما نباید ناامیدی و ناراحتی را در هر لحظه از روز با خود حمل کنید و این بار را به دوش بکشید. وقت گذرانی با عزیزان و دوستان این فرصت را به شما می دهد تا برای چندین ساعت احساس رهایی کنید و بتدریج خود را از این وضعیف اسفناک بیرون بکشید.
11- ورزش کنید
ورزش های ساده ای مانند پیاده روی، شنا، باغبانی و حتی رقص، می تواند موجب آرامش و دوری از غم و اندوه شود. از ورزش های ملایم شروع کنید و بتدریج شدت و زمان آن را بیشتر کنید. به این ترتیب از آسیب دیدگی مفاصل نیز جلوگیری می شود. بخصوص ما این 5 حرکت یوگا را به صورت روزانه توصیه می کنیم
12- نفس عمیق بکشید
هنگام عصبانیت و ناراحتی، نفس عمیق بکشید تا دردهای شما تسکین پیدا کند.
در زمان رویارویی با خشم و عصبانیت، ریتم تنفس شما سریع و کم عمق تر خواهد شد و این می تواند موجب اضطراب یا وحشت شود. در عوض سعی کنید آرام و عمیق نفس بکشید.
این به شما کمک می کند احساس کنترل بیشتری داشته باشید و آرامش خود را حفظ کنید و از هرگونه تنش یا اضطراب رهایی یابید.
13- کتاب های آرامش بخش و انگیزشی بخوانید
کتاب های زیادی در مورد روش های شاد زیستن و جذب انرژی های مثبت وجود دارد که می توانید در مواقع مورد نیاز مطالعه کنید و به کمک توصیه های ارزشمند آنها، ناراحتی خود را تسکین دهید.
14- در مواقع مورد نیاز، از یک مشاور کمک بگیرید
ناراحتی می تواند شما را خسته، مضطرب، افسرده و بدخلق کند. این می تواند موجب تشدید وضعیت بد روحی شما شود.
اگر فکر می کنید رهایی از این شرایط سخت برای شما دشوار است، از یک مشاور یا متخصص کمک بگیرید. مشاوران، توصیه ها و روش های درمانی مناسبی برای حل مشکل شما ارایه خواهند داد.
15-گوش دادن به این موسیقی های ساخته شده توسط روانشناسان
موسیقی هایی بسیار موثر توسط روانشناسان و آهنگ سازان فقط برای کاهش اشفتگی ذهن ساخته شده است که توسط کاربران استفاده شده و بسیار موثر تشخیص داده شده اند. در گام اول توصیه می کنیم این موسیقی ها را دانلود کنید و از همین امروز روزانه 3 بار (هر بار حداقل 10 دقیقه) به آنها گوش دهید. این موسیقی ها را در اینجا می توانید گوش کنید (باید VPN روشن کنید)
16- حواس خود را پرت کنید
هنگام مواجهه با ناراحتی و هجوم افکار منفی، حواس خود را به چیزهای دیگر پرت کنید. در فعالیت های لذت بخش و پرتحرک شرکت کنید و با دوستان خود وقت بیشتری بگذرانید. می توانید از سرگرمی های مختلف مانند عکاسی، خیاطی یا بافندگی یا موارد دیگر، استفاده کنید.
5 دلیل عصبانیت انسان، انواع عصبانیت و روش حل مشکل
17- خواب خوب و کافی داشته باشید
بسیاری از افراد در زمان ناراحتی، خواب خوب و باکیفیتی ندارند. خواب کافی، تاثیر زیادی بر خلق و خوی انسان دارد و اگر می خواهید به زندگی عادی خود برگردید، نباید خود را از خواب کافی محروم کنید.
برای دستیابی به این هدف، هر شب در یک ساعت مشخص به رختخواب بروید و صبح ها در یک ساعت معین از خواب بیدار شوید و از چرت زدن در طول روز خودداری کنید. در صورت ادامه مشکلات خواب، به پزشک مراجعه کنید.
18- شادی را در چیزهای کوچک جستجو کنید
خوشحال بودن یک کودک، کمک به افراد نیاز مند و یا غذادادن به حیوانات می تواند باعث ایجاد شادی در شما شود. مثبت اندیش باشید، دل رئوفی داشته باشید و آنچه باعث از بین رفتن شادی میشود را کنار بگذارید.
19-نصب اپلیکیشن ملودی های مثبت اندیشی (فوق العاده موثر)
یک اپلیکیشن فوق العاده که به داشتن تمرکز و کاهش خستگی های فکری روحی کمک شایانی می کند. آن را روی گوشی خود نصب کنید بقیه مراحل بسیار ساده و کار کردن با آن کاملا بی دردسر و رایگان است. شامل یک سری ملودی و راهکارهای فوق العاده موثر (روزانه حداقل 20 دقیقه از این اپلیکیشن استفاده کنید):

20- ببخشید و فراموش کنید

بخشندگی باعث از بین رفتن استرس در فرد میشود.
خشم خود را کنترل کنید.
اشتباهات خود را بپذیرید و بخاطر آنها معذرت خواهی کنید.
همیشه از کسی که به شما کمک میکند تشکر کنید.

21- از چیزهای زیبا عکس بگیرید
برای ثبت خاطرات خوب از آنچه پیرامون‌تان رخ میدهد عکس‌برداری کنید. از طبیعت، محیط اطراف، گل‌ها، لبخند یک کودک و یا هر چیز جالب دیگری عکس بگیرید.
برای عکس گرفتن می توانید از گوشی همراه یا دوربین عکاسی استفاده کنید.
22- با افرادی که باعث خندیدن شما می‌شوند وقت بگذرانید
هر چقدر میتوانید لبخند بزنید و خودتان را دوست داشته باشید. با افراد شاد و افرادی که باعث شادی شما می‌شوند وقت بگذرانید. خنده باعث ایجاد هورمون اندورفین می‌شود و به شما احساس خوبی می‌دهد.
23- به دنبال یادگیری و رشد باشید

یادگیری و شکست فرایندی است که در هنگام رشدکردن اتفاق می افتد.
چیزهای جدیدی یادبگیرید که باعث شادی و معنابخشی به زندگی شما می‌شود.
نسبت به شکست هایتان واکنش مثبت نشان دهید و ناامید نشوید.
در زندگی اهل ریسک باشید.

24- از سختی ها بعنوان فرصت‌ یادگیری استفاده کنید
از چالش ها و مشکلاتی که برایتان رخ میدهد می‌توانید چیزهای جدیدی یاد بگیرید و مقدمات رشد و پیشرفت خود را فراهم کنید. مشکلات باعث قوی تر شدن شما می‌شوند. از مشکلات فرار نکنید و با یک استراتژی مناسب برای مواجهه با آن اقدام کنید.
25- زیاد لبخند بزنید
خنده زیباترین لباسی است که میتواند روی صورت شما قرار بگیرد. خنده باعث مثبت شدن نگرش شما می‌شود و با تولید هورمون اندورفین سطح استرس را پایین می‌آورد.
26-نکات ریز تکمیلی

تلاش نکنید که همه چیز را کنترل کنید. بیش از ۹۰ درصد اتفاقاتی که رخ می دهند خارج از کنترل ماست.
خشم و ناراحتی تان را مدیریت کنید. با کمک این راهنما
اشتباهاتتان را جبران کنید یا اگر قابل جبران نبود از آنها درس بگیرید!
احساس افتخار کنید. حتی اگر شکست خورده اید بدانید که تلاش خود را کرده اید.
از روابط بد و ناسالم دوری کنید. روابطی ناسالم هستند که افکار منفی را وارد ذهن شما می کنند.
از شکست نترسید. اگر شکست نخورید موفق نمی شوید.
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. شما در واقع فقط ظاهر زندگی دیگران را می بینید.

حرف اخر…
تجربه ی روزهای سخت و رویارویی با مشکلات، امری معمول است و همه ی ما در برهه ای از زندگی با آن مواجه می شویم. اما مدیریت احساسات و دوری از ناراحتی، مهارتی ست که لازم است در زندگی بیاموزیم. گذشت زمان به پردازش احساسات و تسکین دردهای ما کمک زیادی می کند اما شما می توانید با راهکارهای مختلفی که در این مطلب به آنها اشاره شده است، این مدت زمان را به حداقل برسانید و سریعتر به زندگی نرمال و شاد خود بازگردید.
همه ی افراد لایق خوشبختی و خوشحالی هستند اما مهمترین شخصی که می تواند این هدایای ارزشمند را به شما تقدیم کند، تنها خودتان هستید! این شما هستید که باید تصمیم بگیرید قوی باشید و با قدرت تمام از مشکلات عبور کنید و به سمت روزهای خوش زندگی حرکت کنید. همیشه این جمله را بخاطر بسپارید که “درد اجباری ست اما رنج کشیدن اختیاری ست.”
منبع 1 منبع 2
15 نکته ی بسیار موثر برای داشتن یک زندگی شاد

[ad_2]

Source link

10 روش برای اینکه بفهمیم در چه چیزی پتانسیل داریم؟

[ad_1]

هر کسی در یک کاری ماهر و خوب است؛ قبول دارید؟ پس چرا باید احساس کنید که فقط شما نمی توانید در یک کار یا مهارت با استعداد و خوب ظاهر شوید؟ درست است که گاهی اوقات وقتی در تلاش برای پیدا کردن کاری هستیم که برای انجام دادنش پتانسیل لازم و کافی را داریم، ممکن است کاملا دلسرد و ناامید شویم؛ ولی فهمیدن اینکه ما در چه کاری مهارت داریم می تواند تغییر زیادی در زندگی مان ایجاد کند. فرقی هم نمی کند این کار به شغلمان مربوط شود یا به علایق و سرگرمی هایمان.
ما اینجا نکات و راهنمایی های بسیار مفیدی در اختیارتان می گذاریم که از طریق آنها می توانید بفهمید در چه چیزی مهارت و پتانسیل دارید. مطمئنا وقتی به پایان این مطلب رسیدید می توانید حداقل یک مورد که در آن ماهر هستید را نام ببرید. خیلی خب، شروع می کنیم!
1- کارهای مختلف را امتحان کنید و برای فعالیت های متفاوت داوطلب شوید
اگر نمی دانید چه کاری برایتان خوب است، احتمالا موقع کشف این موضوع ندانید که باید از کجا شروع کنید. برای به حداکثر رساندن تعداد زمینه هایی که در آن مهارت دارید باید موارد زیادی را امتحان کنید.
مطمئنا در نهایت به موردی برمی خورید که واقعا برای شما و متناسب با توانایی های شما ایجاد شده است. ناامید نشوید. اگر مثلا 9 مورد را امتحان کردید و در هیچ کدام به چیزی که می خواستید نرسیدید، سراغ مورد دهم بروید.
26 عادت مثبت برای یک زندگی سالم
گاهی اوقات شاید لازم باشد کمی از چارچوب ها و ساختارهای معمول بیرون بیایید. سعی کنید ترکیب های خلاقانه را امتحان کنید مثلا چیزهای جدید بنویسید، سراغ هنر بروید، نویسندگی را امتحان کنید و کاری که واقعا متناسب با شماست را پیدا کنید.
از طرف دیگر می توانید چند کار عملی هم انجام بدهید؛ مثلا شروع به ساخت صفحات گسترده برای کار کردن و فرمول نویسی کنید. ممکن است بفهمید که در این کار مهارت دارید و خیلی راحت می توانید حتی از این کار کسب درآمد هم بکنید.
اگر این روش ها هم موثر نبود سعی کنید فعالیت فیزیکی داشته باشید. اگر به ورزش علاقه دارید می توانید وارد رشته ورزشی مورد علاقه تان بشوید. می توانید سرمربیگری اعضای خانواده تان را به عهده بگیرید یا کلاس های رایگان ورزشی برای دیگران بگذارید. به این ترتیب با گذشت زمان احتمالا متوجه می شوید که در این کار مهارت دارید و انگیزه بیشتری برای ادامه دادن پیدا می کنید.

یک کار دیگر هم می توانید بکنید و آن هم این است که برای مدتی فعالیت های داوطلبانه داشته باشید. البته این کار برای همه گزینه مناسبی نیست؛ اما به چند دلیل ارزشش را دارد.
داوطلب شدن به طور کلی ایده خوبیست، مخصوصا اینکه هر سازمانی که انتخاب می کنید با کمال میل حاضر است کمک شما را بپذیرد. این کار به شما فرصت می دهد تا چیزهای جدید را تجربه کنید. نیازی نیست که حتما در این کارها مهارت داشته باشید، بلکه قرار است مهارت جدید را یاد بگیرید.
جنبه های مهم زندگی (12 مورد که باید در اولولیت باشند)
می توانید مدتی به صورت داوطلبانه از بچه ها یا حیوانات مراقبت کنید، در یک فروشگاه کتاب کار کنید یا به موسسه های خیریه سری بزنید و آنجا مشغول فعالیت شوید. هر کاری که فکر می کنید می تواند درهای جدید به روی شما باز کند را امتحان کنید.
حتی اگر مهارت خاصی هم در این موارد پیدا نکنید باز هم چیزی از دست نداده اید. با انجام فعالیت های داوطلبانه، هم خودتان سرگرم می شوید و هم به جامعه تان کمک می کنید.
2- وقتی موارد جدید را امتحان می کنید اجازه بدهید زمان کافی بگذرد
خیلی از ما موقع تجربه یک کار یا مهارت جدید در یک لحظه به خودمان می گوییم: بله! این همان چیزیست که کاملا برای من ساخته شده! اما باید این را بدانید که مطمئن شدن از اینکه آیا کاری واقعا متناسب شماست یا نه، به گذشت زمان نیاز دارد.
هیچ کس در شروع یک کار نمی تواند کامل و بی نقص عمل کند، پس انتظارات واقع بینانه ای از خودتان داشته باشید و اجازه بدهید گذشت زمان مشخص کند چه زمینه ای برایتان بهتر است.
وقتی به خودمان فرصت تجربه چیزهای جدید را می دهیم، اغلب اوقات فشار را از روی خودمان برمی داریم و انتظار نداری که خیلی زود و سریع به مهارت برسیم. اگر کمال گرا باشید کاملا این فشار را تجربه کرده اید و می دانید که چقدر استرس زا و نگران کننده است.
پس به جای اینکه همان روز اول تصمیم بگیرید که شکست خورده اید یا موفق شده اید، به خودتان زمان بدهید و قضاوت در این خصوص را به مدتی بعد موکول کنید.

به این فکر کنید که شما در حال تمرین کردن هستید نه بیشتر! تصور کنید که این کار درست مثل ورزش کردن است – بعد از چند بار تمرین، به این دلیل که هنوز در این کار خبره نشده اید، ممکن است احساس کنید که کمی اعتماد به نفس­ یا خوش بینی ­تان را از دست داده ­اید. با این حال، می دانید که باید واقع بین باشید و قبل از رسیدن به سطح مطلوبی که می خواهید، منتظر بمانید.
مطمئنا اولین بار به سادگی نمی توانید تک تک حرکاتی که در ویدیوهای جدید ورزشی مشاهده می کنید یا تکنیک­ های وزنه برداری را با موفقیت اجرا کنید؛ اما هیچ اشکالی ندارد! برای یادگیری نحوه انجام کارهای جدید، زمان لازم داریم، اما در پایان تلاشمان نتیجه خواهد داد.
10 تا از کاربردی ترین نکات کسب ثروت در زندگی (تحقیقات 2020)
سعی کنید از ذهنیت لذت آنی که این روزها بسیاری از ما به آن دچاریم، دور شوید.
ما در جهانی زندگی می کنیم که به سرعت عکس ها را در صفحات مجازی پیمایش می کنیم، با جا به جایی یک انگشت در عرض چند دقیقه قرار ملاقاتی ترتیب می دهیم و غذایی سفارش می دهیم که در عرض 20 دقیقه به دست مان می رسد. ما آنقدر عادت کرده ایم سریع به خواسته هایمان برسیم که فراموش می کنیم بعضی کارها واقعاً زمان بر هستند.
به خودتان کمی استراحت بدهید و قبل از این که انجام کاری را ترک کنید، برای انجام آن پشتکار داشته باشید. زمانی با یادگیری کلیک کردن و نحوه استفاده از کامپیوتر و … مهارت جدیدی در زندگی کسب کردید؛ بنابراین ارزشش دارد که بازهم وقت صرف کنید!
3- از عزیزانتان بپرسید که فکر می کنند شما در چه چیزی مهارت دارید
اگر کار کردن در حیطه ای که در آن ماهرید سخت است، از اطرافیان تان بپرسید! جای هیچ خجالتی نیست اگر از عزیزان خود بپرسید تا برخی از بهترین ویژگی های شما را نام ببرند.
آنها ممکن است مواردی را بیابند که شما هرگز متوجه آنها نشده باشید، یا کارهایی که فراموش کرده اید از آنها لذت می برید یا در انجام آن ها موفق هستید.
20 تا از مهم ترین اصول موفقیت در زندگی طبق جدیدترین تحقیقات
مزیت این کار این است که با استفاده از این روش شما بیشتر نظرات عینی دریافت می کنید. این افراد احساس شما را به مشاغل خاص، وظایف مختلفی که در آن پیشرفت کرده اید را به یاد دارند و به خاطر می آورند چه چالش هایی با تیپ شخصیتی یا سبک زندگی شما متناسب نیستند.
آنها می توانند با روشی ساده، یعنی گفتگو کردن، به شما کمک کنند تا متوجه شوید توانایی امتحان کردن چه کارهایی را دارید.
به احتمال زیاد شما موقع حرف زدن با با آنها خیلی راحت هستید؛ بنابراین گفته های خودتان را سانسور نخواهید کرد. به همین ترتیب، برخی از افکار ناخودآگاه شما که به طور معمول آنها را آرام نگاه می دارید، به احتمال زیاد ظاهر می شوند- همیشه می خواستید بازیگری را رها کنید اما خجالت می کشیدید و نمی توانستید به کسی بگوئید؟ احتمالاً در این نوع مکالمه خواهید توانست و عزیزنتتان اعتماد به نفس بزرگی به شما خواهند داد تا جرات امتحان کردن این کار را به دست آورید!
4-بازدهی خودتان در کار یا تحصیل را ارزیابی کنید
کاری که می توانید با انجام آن متوجه شوید در چه کاری مهارت دارید، این است که اگر در گذشته در رابطه با عملکردتان ارزیابی داشته اید، آنها را مبنای عمل خود قرار دهید.
اگر رئیس یا مدیرتان عملکرد شما را بررسی می کند، می توانید به این بررسی را مرور کنید تا ببینید چه مهارت هایی در این بین برجسته شده اند.
ویژگی افراد ثروتمند و 8 عادت که ثروتمندان دارند
آنها ممکن است نکاتی مانند “مهارت های ارتباطی عالی” یا “توانایی عالی در هدایت تیم” را در پرونده شما قید کرده باشند.
این نوع بینش این امکان را برای شما فراهم می سازد تا چیزهای جدیدی را امتحان کنید. ممکن است متوجه شوید واقعاً در مدیریت افراد مهارت دارید و پس از آن می توانید از فرصت هایی پیش آمده با این توانائی بهره ببرید.

اگر دانشجو هستید، احتمالاً سنجش یا ارزیابی های مشابهی از معلمان یا اساتید خود دارید.
حتی ممکن است آنها در مورد مجموعه مهارت هایتان با شما به صحبت بنشینند- در هر حال، وظیفه شان راهنمایی شما است، بنابراین ارزش یکبار امتحان کردن را دارد.
برای آنها یک ایمیل بزنید یا یک روز بعد از کلاس از آنها سوال کنید. آنها ممکن است مواردی را در رفتار شما ببینند که شما خودتان متوجه آنها نیستید؛ مثلا این که چقدر در پروژه های گروهی باعث افزایش انگیزه همه می شوید یا این که چقدر در ارائه های گروهی یا جلسات نقش آفرینی فوق العاده هستید. می توانید این نقطه نظرات را کسب کنید و با آنها به سرعت پیشرفت کنید!
5- مسابقه آنلاین برگزار کنید
برگزار کردن مسابقه های آنلاین به این هدف جای خجالت ندارد. اگر نگاهی به بیرون بیندازید، افرادی را پیدا خواهید کرد که در مورد سابقه شغلی تان تا به امروز سوال خواهند کرد. برخی دیگر روی علائق شما متمرکز خواهند شد و برخی دیگر با دادن پاسخ ی سریع ویژگی های شخصیتی یا نقاط قوت و ضعف اصلی تان را به شما یاد آور خواهند شد.
البته این آزمایشات همیشه 100٪ دقیق نیستند، اما می توانند راهنمایی و دید خوبی به شما بدهند.
6- از فکر کردن بیش از حد به کاری که در آن مهارت دارید دست بردارید
بسیاری از ما گاهی بسیار مشتاقانه و گاهی با ناامیدی دنبال کارهایی هستیم که در آن ها مهارت داریم. دلیل این مساله است که ما بیش از حد در جزئیات کوچک گیر می افتیم.
ما حقایق و آمار و پاسخ های قطعی و سریعی را می خواهیم که باعث هدایت شما ما به سمت مسیری شود که در آن تغییرشغل و زندگی رخ می دهد.
انرژی درمانی چیست؟ بهترین و موثرترین روش انجام آن
این طرز فکر تقریباً موجب ایجاد دید تونلی در ما می شود؛ به این معنی که ما چنان در داشتن این طرز فکر ثابت قدم هستیم که توانایی دیدن تصویر بزرگتر را از دست می دهیم.
به جای این که فقط روی یک کار یا یک موضوع تمرکز کنید، این امکان را به خودتان بدهید که گاهی از روند انجام آن نیز لذت ببرید.
سعی کنید به کاری که مرتباً انجام می دهید و از آن لذت می برید، فکر کنید. ممکن است به خاطر کیک هایی که برای همکاران خود می پزید مورد تمجید و تحسین قرار بگیرید، یا دیگران همیشه استعداد و سلیقه شما در انتخاب لباس را تحسین کنند.

شاید آن کار چیزی بیش از تماشای تبلیغات تلویزیونی و اشاره به این که چقدر این تبلیغات بی معنی هستند، نباشد. این کاریست که من همیشه آن را انجام می دادم؛ بنابراین تصمیم گرفتم که در تبلیغات و تلویزیون حرفه ای شوم، چون می دانم مهارتم در این کار است، پس به اندازه ی کافی به این مهارت توجه می کنم تا ادامه اش دهم.
شاید شما همیشه در پروژه­های “خودت انجام بده” به دوستتان کمک می کنید یا ممکن است با ابزارهای برقی به سرعت کار کنید یا استعدادی عالی در طراحی داشته باشید. از این استعدادها بهره ببرید و با آنها کار انجام بدهید!
7- الزامات شغلی خودتان را بررسی کنید
مطمئن نیستید در چه چیزی مهارت دارید؟ آگهی یا شرح شغل مربوط به جایگاه فعلی تان و نیز موقعیت هایی را که اخیراً داشته اید را بازبینی کنید.
ممکن است متوجه شوید که دائما الزامات شغلی مشابهی در پیش رویتان ظاهر می شوند. این واقعیت که شما توانسته اید در حفظ چندین شغل که در تمامی آنها از شما مهارت کافی در ارائه­ مطالب یا سابقه حسابداری خواسته شده است، موفق عمل کنید، نشان دهنده نقاط قوت شما در این حیطه ها است!
راههای غلبه بر تنبلی (30 روش موثر)
اگر دست از تمرکز بیش از حد بر آنچه می خواهید در آن خوب باشید برندارید، اغلب مهارت هایی را که مدت های مدیدی برای بهتر کردن شان وقت صرف کرده اید را فراموش می کنید. اینها همان مهارت هایی هستند که با ممارست در انجامشان و لذت بردن از آن ها کسب کرده اید، تا حدی که توانستید مدام آنها را انجام بدهید و الان به یک حرفه ای تبدیل شوید!
8- آگهی های استخدام مد نظرتان باشد
جستجو در لیست شغل هایی غیر از شغل خودتان نیز می تواند بسیار مفید باشد. ما غالباً کارهایی که در انجام آنها ماهر و توانا هستیم را فراموش می کنیم زیرا عادت به انجام آنها داریم! در میان آگهی های شغلی جستجو کنید و به مهارت های مورد نیاز برخی از آنها نگاهی بیندازید.
ممکن است آگهی شغلی را ببینید که به شخصی با تجربه در خرده فروشی نیاز دارد و سپس تابستانی را به یاد آورید که در فروشگاهی کار می کردید و چقدر هم از آن کار لذت می بردید یا چندین بار موفق به کسب عنوان ” بهترین کارمند ماه” شدید.
ببینید چه چیزی حافظه شما را تحریک می کند و به یاد داشته باشید که برخی از نقاط قوت ما ممکن است اخیراً استفاده نشده باشد، اما آنها هنوز هم با ما هستند!
9- پول یا جنبه های کاربردی را فراموش کنید
وقتی به نقاط قوت خودمان فکر می کنیم، بر جنبه های کاربردی شان متمرکز می شویم.
شاید در طراحی مهارتی باورنکردنی داشته باشید، اما همیشه داشتن این مهارت را رد می کنید چون پیش خودتان فکر می کنید این مهارت به درد پرداخت صورت حساب ها و قسط هایتان نمی خورد! خب، این واقعیت به این معنا نیست که شما مهارتی ندارید و در کاری سرآمد نیستید.
بیایید برای ماهر بودن در کاری شرایط خاصی مثل دریافت پول در ازای داشتن این مهارت یا به دست آوردن شهرت به واسطه آن در نظر نگیریم و به کارهایی بپردازیم که واقعاً به خوبی از پس آن ها بر می آییم.

این لیست از مهارت ها، با لیستی که در ذهن تان دارید، بسیار متفاوت خواهد بود. ما اغلب بر مهارت های مربوط به شغل مان متمرکز می شویم و فراموش می کنیم که سرگرمی هایمان نیز به نوعی جز مهارت های ما محسوب می شوند.
آیا در شغل تان روی آمار کار می کنید اما آخر هفته های خودتان را با کارهای دستی تزئینی می گذرانید؟ خب، این اتفاق به این خاطر است که شما در ساختن زیور آلات مهارت دارید!
یادتان باشد هیچ وقت مهارتی که دارید را صرفاً به این دلیل که حس می کنید آن مهارت کاربردی نیست، دست کم نگیرید.
10- با یک متخصص مشاغل یا راهنمای آموزشی صحبت کنید
همیشه این گزینه وجود دارد تا با کسی که به کارش وارد است صحبت کنید! در هر مرحله از زندگی که هستید، از صحبت کردن با یک متخصص شغلی هراس نداشته باشید.
این تصور غلط وجود دارد که مشاوران آموزشی در امور شغلی فقط برای دانشجویان دانشگاه یا فارغ التحصیلان اخیر هستند. در صورتی که شما هم می توانید از این منبع نهایت استفاده را بکنید و از پشتیبانی های آنها بسیار بهره ببرید.
13 نشانه واضح آدم های نابغه (تحقیقات جدید)
برخلاف وقتی که از دوستان تان سئوال می کنید، این فرد ( یعنی راهنما یا مشاور شغلی) هنوز چیزی درباره شما نمی داند. وقتی با دوستان در مورد مسائل صحبت می کنیم، به هیچ وجه به خودمان زحمت پر کردن “خلاهایی که داریم” را نمی دهیم، چون، آنها از قبل همه مسائلی که قرار است در مورد آن صحبت کنیم را می دانند.
به عنوان مثال، می توانیم به دوستان مان بگوئیم “اوه یاد آن شغلی افتادم که در سن بیست سالگی به آن مشغول بودم، دیگر نمی خواهم در آن شغل مشغول شوم!” در این جا دوست ما به خاطر می آورد، بنابراین نیازی به ذکر جزئیات نداریم.
یک مشاور راهنما در امور شغلی از قبل جزئیات بیشتری را در مورد ما نمی داند؛ بنابراین ممکن است از ما بخواهد تا آنها را توضیح دهیم. این اتفاق، ممکن است باعث شود تا بگویید “خب، من از این که مجبور باشم تیمی از افراد را مدیریت کنم متنفرم” – این نکته به آنها کمک می کند تا روی کارهایی که از آنها لذت نمی برید کار کنند تا بعدها بتوانند آنچه را که از آن لذت می برید را کشف کنند.
30 تا از بهترین روشهای گیاهی افزایش هوش و حافظه
شاید بگویید “خب، من از این که مجبور باشم تیمی را مدیریت کنم متنفر بودم – اما در واقع، اگر می توانستم امور محوله را سازمان دهی کنم، بسیار عالی می شد. فراموش کردم که چقدر همه برنامه ریزی کردن را دوست داشتم “- این کار مکاشفه ای است که شاید شما نتوانید با کسی که شما را کاملاً خوب می شناسد، داشته باشید. به این ترتیب مکالمه ای کاملاً جدید ایجاد می شود و متوجه می شوید که اگر با مشاور صحبت نمی کردید، نمی توانستید این مکالمه را داشته باشید.
دست بر قضا ممکن است مشاور شما شغلی در رابطه با برنامه ریزی رویدادها یا مدیریت پروژه را به شما توصیه کند و این چیزی است که شاید اگر با مشاور صحبت نمی کردید هیچ وقت به آن نمی رسیدید!
همانطور که شاید بگویید، وقتی پای مهارت شما در کاری وسط می آید هیچ وقت یک راه یا راه حلی سریع وجود ندارد. درعوض، رویکردهای متعدد، مکالمات بی رودروایسی و صبر زیاد لازم است!
یادتان باشد که شما واقعاً در خیلی چیزها مهارت دارید.ممکن است همه آنها تبدیل به یک مسیر شغلی جهت کسب درآمد میلیاردها دلاری نشوند؛ اما این موضوع به این معنی نیست که آنها جزو مهارت های شما محسوب نمی شوند.
نکته های کوچک برای زندگی بهتر (26 نکته ریز ولی موثر)
صحبت کردن با افرادی که شما را بهتر می شناسند و افرادی که شما را نمی شناسند، این امکان را به شما می دهد که در جهت کشف استعدادهای تان قدم بردارید.
طبیعی است که باید برای کسب مهارت در کاری، کمی وقت صرف کنید، بنابراین اگر کار جدیدی را به صورت تصادفی امتحان کردید و توانستید در عرض پنج دقیقه در انجام آن کار عالی شوید، اصلاً ترس به دلتان راه ندهید.
برای کسب مهارت در هر کاری به خودتان فرصت بدهید، به خودتان ایمان داشته باشید و از ادامه امتحان کردن کارهای جدید نترسید! به خودتان بگویید قرار است فقط یک گزینه را امتحان کنید و باید بگوئیم که این امتحان واقعا ارزش وقت صرف کردن و تلاش کردن را دارد.
 

[ad_2]

Source link

چگونه باعث آرامش همسرم شوم؟ 12 گام رسیدن به رابطه آرام

[ad_1]

اگر همسرتان دوران سختی را سپری می کند، باید راه های آرام کردن او را بدانید. مهمترین نکته برای ایجاد آرامش بدون هیچگونه تنش و درگیری، احترام گذاشتن به حد و حدودهای همسر و گوش دادن به حرف های او هنگام صحبت کردن است. اگر همسر شما هم دوران سختی را می گذراند، از ترفندها و نکات ارایه شده در این مطلب استفاده کنید و آرامش را به زندگی تان بازگردانید.
1- از همسرتان حمایت کنید
به همسرتان بگویید که در صورت نیاز، در کنارش خواهید ماند و از او حمایت می کنید. به سادگی به همسرتان بگویید که اگر نیاز به صحبت دارد، در کنار او هستید. به این ترتیب او متوجه می شود که بدون اینکه تحت فشار قرار بگیرد، می تواند به راحتی با شما صحبت کند. این کار موجب می شود که همسرتان به عنوان منبع آسایش روی شما حساب کند.

می توانید بگویید: “من متوجه شده ام که اخیراً کمی ناراحت هستی. اگر می خواهی در مورد چیزی صحبت کنی، من در کنارت هستم. “
همچنین می توانید بگویید “به نظر می رسد امشب کمی آشفته هستی. آیا چیزی هست که بخواهی درباره اش صحبت کنی؟”

2- به همسرتان زمان و فضای آزادتری بدهید و در غار تنهایی اش سرک نکشید
بسیاری از مردان دوست دارند که احساسات خود را به تنهایی پردازش کنند. اگر همسرتان دوست دارد تنها باشد، آزرده خاطر نشوید و هنگامی که برای صحبت کردن آماده شد، در کنارش باشید. او ممکن است بخواهد از خانه بیرون برود، هوای تازه بخورد و تلویزیون تماشا کند یا یکی از سرگرمی های مورد علاقه اش را برای فرار از شرایط سخت انجام دهد.

هیچگاه مردی را بدلیل نیاز به تنهایی سرزنش نکنید زیرا این امر باعث می شود حتی بیشتر کنار بکشد. بجای اینکار، به همسرتان بگویید که نیاز او به تنها بودن را درک می کنید و هر گاه دوست داشت با کسی صحبت کند، شما در کنارش هستید.

26 نکته مهم برای جذب مردان توسط همسر
3- به حرف های همسرتان با دقت گوش کنید
ممکن است همسرتان تصمیم بگیرد که همه چیز را با شما در میان بگذارد. در زمانی که همسرتان با شما صحبت می کند، با برقراری تماس چشمی، تکان دادن سر و پرسیدن سوالات بعدی، به او نشان دهید که در حال گوش کردن هستید و به این ترتیب مکالمه را ادامه دهید. سعی کنید از ارائه راه حل و مشاوره دادن خودداری کنید، مگر اینکه او از شما بخواهد.

می توانید جملاتی از این قبیل را بگویید: “واقعا ناراحت شدم که برادرت چنین حرفی به تو زد. تو چه حسی پیدا کردی؟” یا “آیا با رئیس خود در مورد این اتفاق صحبت کرده ای؟”
سعی کنید از گفتن جملاتی مانند “از پس آن بر می آیی” یا “نگران نباش” اجتناب کنید، زیرا این باعث کمرنگ شدن احساسات او می شود.
اگر همسرتان مایل به صحبت کردن نیست، فقط در کنار او بی سر و صدا بنشینید. پرسیدن یک یا دو سوال آرام ممکن است کمک کند، اما اگر مایل به مکالمه نیست، او را مجبور به اینکار نکنید.

4- به او بگویید که تجربه ی این احساسات، هیچ اشکالی ندارد
به همسرتان بگویید که احساساتش کاملا صحیح است و تجربه ی چنین احساساتی هیچ ایرادی ندارد. به او اطمینان دهید که مجاز است هرگونه احساسات حتی غم و غصه را تجربه کند. همسرتان را متقاعد کنید که هیچ احساس خوب یا بدی وجود ندارد، بنابراین نباید احساس شرم یا خجالت کند.

چیزی مثل این بگویید: “اخراج شدن واقعاً سخت است و من تو را به خاطر احساس ترس و عصبانیت سرزنش نمی کنم. من بخاطر تو اینجا هستم نه بخاطر اتفاقی که افتاده است.”
یا بگویید: “از دست دادن پدر و مادر برای هر کسی دشوار است. بروز احساسات، هیچ اشکالی ندارد و تو می توانی در کنار من اینکار را انجام دهی.”

5- او را در آغوش بگیرید
محبت جسمی یک راه عالی برای آرامش دادن به همسر و نزدیکان است. اگر دوست همسر، عضوی از خانواده یا دوست صمیمی شما گریه می کند، او را محکم بغل کنید. اگر به فردی خیلی نزدیک نیستید (مانند یک همکار یا یک آشنا)، می توانید دست تان را دراز کنید و بازوی او را لمس کنید.

فراموش نکنید که همه ی افراد تمایلی به در آغوش گرفته شدن ندارند و این هیچ اشکالی ندارد. اگر می دانید که شخص مقابل تان مایل به ابراز علاقه ی فیزیکی نیست، از او سوال کنید که آیا دوست دارد او را در آغوش بگیرید؟

6- نقاط قوت همسرتان را به او یادآوری کنید
ارزش همسرتان را با یادآوری کردن مهارت ها و نقاط قوت او، یادآوری کنید. توجه مثبت بدون قید و شرط به او اطمینان می دهد که حتی اگر احساس خوبی نداشته باشد هم می تواند روی شما حساب کند. به او بگویید که او را تحسین می کنید و از همه خوبی هایش قدردانی می کنید.

می توانید جمله ای مانند این را بگویید: “من می دانم که در حال حاضر احساس خوبی نداری، اما می خواستم به تو یاد آوری کنم که چقدر باهوش و با مهارت هستی. تو همیشه در تعمیر وسایل خانه بسیار عالی هستی.”
یا می توانید بگویید: “تو برای من یک شوهر حامی و برای فرزندانمان یک پدر عالی هستی. حتی وقت هایی که ناراحت و عصبانی هستی هم می دانم که می توانم روی تو حساب کنم.”
همچنین می توانید چنین جمله ای بگویید: “10 سال است که با هم هستیم و من واقعاً از داشتن تو در زندگی ام بسیار خوشحالم. تو به من خیلی کمک کردی و من هم امیدوارم که بتوانم همین کار را برای تو بکنم.”

10 تا از مهمترین نکات موفقیت در رابطه زناشویی
7- برای همسرتان یک پیام دلگرم کننده بفرستید
اگر نمی توانید شخصاً در کنار همسرتان باشید، از طریق تلفن تماس بگیرید یا پیامک بفرستید. برای او متنی ارسال کنید و بگویید: “به تو فکر می کنم” یا “امیدوارم که موفق باشی”. حتی اگر همسرتان به پیام های شما پاسخی ندهد هم احتمالاً از اینکه با او تماس گرفتید و به یادش بودید، دلگرم خواهد شد.

برای آرام کردن همسرتان از راه دور می توانید این جمله را بگویید: “می دانم که در حال حاضر روزهای سختی را سپری می کنی. فقط می خواهم بدانی که من در کنارت هستم. اگر دوست داری با کسی صحبت کنی، به من پیامک بده یا با من تماس بگیر.”
یا می توانید بگویید: “از اتفاقی که برایت افتاده باخبر هستم. واقعا شرایط سختی ست و من این را درک می کنم. اگر می خواهی با کسی صحبت کنی به من اطلاع بده.”

8- در انجام کارها به او کمک کنید
با انجام برخی از کارهای همسرتان، به او نشان دهید که از او حمایت می کنید. اگر نوبت به انجام کاری رسیده که از وظایف همسرتان محسوب می شود، انجام آن کار را بر عهده بگیرید تا در شرایط سخت، باری را از روی دوش او برداشته باشید. برای مثال می توانید آشغال ها را دم در بگذارید یا ماشین را به کارواش ببرید. انجام این کارهای ساده به همسرتان نشان می دهد که می تواند به شما تکیه کند و مورد حمایت تان قرار بگیرد.

به همسرتان اجازه دهید در آرامش مطلق بسر ببرد. به هیچ عنوان او را سرزنش یا وادار به انجام کاری نکنید. حفظ آرامش زندگی، به او فرصت می دهد تا سریعتر و راحتتر با احساسات خود کنار بیاید.

9- غذای مورد علاقه ی همسرتان را بپزید
با پختن غذاهای مورد علاقه همسرتان، او را از استرس دور کنید! مواد لازم برای شام یا دسر مورد علاقه اش را تهیه کنید و ذهن او را از استرس دور کنید. اگر علاقه زیادی به آشپزی ندارید یا در اینکار مهارت کافی ندارید، می توانید غذای مورد علاقه ی او را از رستوران سفارش دهید.

اگر همسرتان احساس بیماری می کند، برای او مقداری سوپ یا یک لیوان چای داغ درست کنید.
گرچه این کارها درمانی برای دردهای او نیستند، اما تا حدودی می توانند حواس او را پرت کنند و تنش ها را دور کنند.

رازهای طلایی همسرداری (20 راز مهم)
10- از او بخواهید که بهمراه شما فعالیت کند
بسیاری از مردها دوست دارند با تحرک و ورزش، خود را از استرس دور کنند. بدون چشم پوشی از مشکلات همسرتان، با او به پیاده روی، بازی یا هر فعالیت اجتماعی دیگری بپردازید. اینکار روش خوبی برای حواس پرتی و دور کردن او از شرایط سخت فعلی است.

انجام فعالیت های هیجان انگیز و پر هیجان، برای مردهای منزوی و گوشه گیری که همه مشکلات را در خود می ریزند، اهمیت بیشتری دارد.

11- هر روز با همسرتان تماس بگیرید
بسیاری از مردان هنگام کنار آمدن با استرس، منزوی و گوشه گیر می شوند. اگر در کنار همسرتان نیستید، سعی کنید حداقل روزی یک بار با او تماس بگیرید یا پیام دهید. با انجام اینکار می توانید بفهمید که همسرتان چه احساسی دارد، آیا دوست دارد با کسی ملاقات کند یا اینکه دوست دارد از طریق تلفن با شما در تماس باشد؟

اگر از همسرتان احوالپرسی کنید و دایما به یاد او باشید، کمتر احساس تنهایی می کند و همین باعث می شود روحیه او بالا برود.

12- در صورت نیاز از یک مشاور یا متخصص کمک بخواهید
اگر احساس می کنید که افسردگی همسرتان در حال تشدید است یا کاری از دست شما ساخته نیست، از یک مشاور کمک بگیرید. به همسرتان کمک کنید تا با یک پزشک یا یک متخصص روان صحبت کند و از این طریق احساسات خود به روشی سالم و بدون قضاوت حل کند.

بسیاری از مردان حتی در مواقع لزوم هم مخالف مراجعه به مشاور یا پزشک هستند. سعی کنید این موضوع را با مهربانی و بدون قضاوت به او پیشنهاد دهید تا احساس فشار و اجبار نکند.
می توانید بگویید: “من متوجه شده ام که مدتی ست روحیه ی خوبی نداری. بنظرت بهتر نیست به یک مشاور یا متخصص مراجعه کنی؟”

انجام تکنیک های فوق به مردها کمک می کند تا آرامش خود را بازیابند و روزهای سخت زندگی را سپری کنند. اگر همسر شما هم در شرایط سختی است، انجام این کارهای ساده را از او دریغ نکنید و به او کمک کنید تا آرامش واقعی را در کنار شما تجربه کند.
13 روش ایجاد تنوع در رابطه عاشقانه

[ad_2]

Source link

5 دلیل عصبانیت انسان، انواع عصبانیت و روش حل مشکل

[ad_1]

اگر خیلی زود تحریک یا ناامید می شوید و احساس می کنید بیشتر از حد ممکن عصبانی هستید، باید بدانید که شما هم جزء میلیون ها نفری هستید که با مشکل خشم مواجه هستند. عصبانیت یک واکنش طبیعی به شرایط دشوار یا خطرناک است و اگرچه یک حس طبیعی ست اما اگر بیش از حد و بطور دائم اتفاق بیفتد، می تواند منجر به بروز بیماری هایی از جمله افسردگی، اضطراب، بالا رفتن فشار خون، بیماری های قلبی و مشکلات دیگر شود. مقابله با خشم به روش های سالم، یکی از مهارت های مهم زندگی می باشد و مانع از آسیب رساندن به شما یا افرادیکه دوستشان دارید می شود. در این مطلب به دلایل مختلف عصبانیت و راهکارهایی که می توانید برای کنترل خشم از آنها استفاده کنید، پی می برید.
چرا من همیشه عصبانی هستم؟ دلایل پشت پرده ی افکار، احساسات و رفتارهای خشمگینانه چیست؟
عصبانیت می تواند توسط عوامل مختلفی ایجاد شود و بسته به افراد مختلف، شرایط متفاوتی ایجاد کند. برخی از دلایل عصبانیت ممکن است شامل موارد زیر باشد:

مورد بی احترامی یا بی عدالتی قرار گرفتن
احساس نقض، تهدید یا حمله
ترس یا صدمه فیزیکی
ناکامی در رسیدن به یک هدف
احساس ناتوانی یا ناامیدی
بالا رفتن سطح استرس یا اضطراب
کمبود خواب

برای رهایی از افکار، احساسات و رفتارهای خشمگینانه، چه کار کنم؟
افراد به دلایل مختلفی از خشم بیش از حد رنج میبرند و گاهی اوقات برای تنظیم احساسات و کنترل خشم های احتمالی خود تلاش می کنند. بسیاری از افرادی که از عصبانیت بی دلیل رنج می برند، نمی دانند که چه چیزی باعث عصبانیت آنها می شود یا اینکه چطور می توانند آن را برطرف کنند.
اگر شما هم جزء آن دسته از افرادی هستید که در کنترل خشم مشکل دارند، اصلا نگران نباشید چون راهکارهایی وجود دارد که می توانید از آنها برای کنترل و مقابله موفقیت آمیز با احساسات ناپایدار خود استفاده کنید.
10 تا از موثرترین راههای رسیدن به آرامش در زندگی
بخشی از راهکارهای مقابله با عصبانیت عبارتنداز: تغییر در سبک زندگی و انجام ورزش های فیزیکی، شناخت عوامل محرک خشم و پاسخ صحیح به آنها، استفاده از داروهای تجویز شده توسط پزشک، استفاده از تکنیک های آرامبخش و مراقبه. در ادامه، با دیگر راهکارهای مقابله با خشم آشنا می شوید.
روش های ابراز عصبانیت چیست؟
علاوه بر اینکه برای عصبانیت دلایل مختلفی وجود دارد، روش های ابراز آن نیز متفاوت است. برخی از افراد ممکن است عصبانیت را با پرت کردن یا شکستن وسایل اطراف خود نشان دهند درحالیکه برخی دیگر این حس را در درون خود می ریزند و بروز نمی دهند. روش های معمولی که انسان ها برای ابراز عصبانیت خود بکار میبرد عبارتنداز:

داد و فریاد کردن
فحش دادن، بد دهنی و تهدید کردن
پرت کردن وسایل، ضربه زدن به اشیاء، افراد یا حیوانات
بی توجهی و نادیده گرفتن مردم
دور شدن از محل یا سکوت کردن
خود زنی

علل عصبانیت
خشم بیش از حد می تواند توسط علل مختلفی ایجاد شود. همانطور که در بالا هم اشاره شد، این دلایل متفاوت هستند اما معمول ترین آنها عبارتنداز:
1- وضعیت دشوار و استرس زای فعلی
اگر با یک وضعیت استرس زا روبرو هستید، تجربه احساس خشم یا ناامیدی کاملا طبیعی است. کنترل احساسات به خصوص هنگام مقابله با استرس و اضطراب طولانی مدت، دشوار است. در این شرایط توجه داشته باشید که چنین احساساتی کاملا طبیعی ست و برای همه اتفاق می افتد. اگر عصبانیت شما آرامش زندگی تان را از بین برده است یا به روابط تان با دیگران آسیب وارد می کند، باید از راه های سالم، خشم خود را مدیریت کنید.
2- سابقه خانوادگی (استفاده از روش های غلط کنترل خشم توسط اعضای خانواده)
شما ممکن است در کودکی و حتی بزرگسالی، برای کنترل خشم، روش های ناسالمی را از والدین، ​​سرپرستان یا سایر اعضای خانواده خود یاد گرفته باشید. بنابراین گاهی اوقات عدم کنترل خشم می تواند به دلیل تربیت غلط و آموزش نادرست باشد و ریشه در کودکی افراد داشته باشد. شناخت این مورد، اولین قدم حیاتی برای کنترل عصبانیت با روش های سالمی مانند رفتن به پیاده روی یا دویدن، کتاب خواندن یا گوش دادن به موسیقی است.

3- حوادث مخرب گذشته
تجربه ی حوادث آسیب زا یا استرس زای شدید در گذشته، می تواند فرد را تا چندین سال، تحت تاثیر قرار دهد. وقایع آسیب زا می توانند بدون آگاهی خود فرد، تأثیر پایداری بر سلامت روان او داشته باشند. در این موارد کمک گرفتن از یک مشاور موجب می شود تا متوجه شوید که چگونه وقایع گذشته بر روحیه امروزتان تأثیر می گذارد و شما را برای رهایی از این وضعیت راهنمایی کند.
علاوه بر عصبانیتی که بصورت هرازگاه بروز می کند، نوعی از خشم وجود دارد که بصورت دائم و بی وقفه دیده می شود. اما علل این خشم دائمی چیست؟ در قسمت زیر، 5 دلیل عصبانیت مداوم و راهکارهای مقابله با آن را مشاهده می کنید.
موثرترین روش برای رسیدن به مثبت اندیشی و حذف افکار منفی 
علل عصبانیت بی دلیل و مداوم
1- نگرانی
نگرانی یکی از مهمترین دلایل عصبانیت است. نگرانی برای خود و عزیزان و حتی ترس می تواند خشم شدیدی را در فرد برانگیزد. بنابراین عصبانی شدن برای کسانی که تحت فشار و استرس زیادی هستند، کاملا طبیعی ست.
راه حل: منبع نگرانی های خود را پیدا کنید. اکنون وقت آن رسیده است که از خود بپرسید چرا احساس ترس می کنید یا چه چیزی موجب تشدید این ترس می شود. نگرانی های خود را بنویسید. آیا قدمی برای رفع آنها برداشته شده است؟ به عنوان مثال اگر نگران رفتن شریک زندگی تان برای سفر به خارج از کشور هستید، نگرانی های خود را به روشی کاملا صادقانه و ملایم با او در میان بگذارید. اگر با ترس هایتان مواجه شوید، نه تنها به خود افتخار می کنید، بلکه از شر خشم های نهفته ی خود نیز رها می شوید.
2- احساس ناتوانی
یکی دیگر از دلایل عمده خشم، احساس ناتوانی است. این حس اغلب با از دست دادن کنترل و احساس درماندگی همراه است. اگر به بیماری خاصی مبتلا باشید، مورد سوء استفاده قرار گرفته باشید یا احساس گرفتاری کنید، احساس خشم و عصبانیت، خود به خود ظاهر می شود.
راه حل: هر وقت احساس ناتوانی کردید، به خود یادآوری کنید که “من مسئول زندگی خودم هستم. من شایسته احترام هستم و بخاطر مهارت ها و توانایی های خود به اینجا رسیده ام. پس اکنون می توانم از آنها برای حل این مسئله استفاده کنم.” اگر به بیماری خاصی مبتلا هستید و از درمان آن ناامید شده اید، سعی کنید در مورد بیماری و نحوه درمان یا زندگی با آن آگاه باشید و یا از راه هایی برای بهبود روحیه خود استفاده کنید. اگر احساس می کنید نمی توانید زندگی و احساسات منفی خود از جمله عصبانیت را کنترل کنید، از یک مشاور یا پزشک متخصص کمک بگیرید.
3- اضطراب
طبق گفته ی انجمن اضطراب و افسردگی آمریکا، بیش از 40 میلیون بزرگسال در ایالات متحده، از اضطراب رنج می برند که حدود هجده درصد از کل جمعیت این کشور را شامل می شود. اگرچه اضطراب و عصبانیت ممکن است از نظر بهداشت روان دو مسئله مختلف به نظر برسند، اما این دو مشکل غالباً و عمیقاً در هم آمیخته شده اند. کسانی که از اضطراب رنج می برند، همیشه احساس ضعف می کنند و واکنش های احساسی خارج از کنترلی را تجربه می کنند. افرادی که به اضطراب مبتلا هستند، در مواجهه با شرایط چالش برانگیز سعی می کنند استرس و ناامیدی خود را از طریق عصبانیت ابراز کنند.
راه حل: خبر خوب این است که روش های درمانی بسیاری برای مقابله با اضطراب وجود دارد. مراجعه به روانپزشک یا مشاور، انجام فعالیت های لذت بخش، کاهش عوامل استرس زا در زندگی و دوری از آنها، نگهداری حیوان خانگی، استفاده از داروهای مختلف یا مراقبه ازجمله راهکارهای سالم مقابله با اضطراب هستند.

4- رویدادهای تلخ گذشته
تجربیات آسیب زا یا دردناک گذشته ممکن است اثرات ماندگاری در روح و روان فرد داشته باشند. این تجربیات می توانند باعث اضطراب، ناامیدی و حتی طغیان های عصبانی شوند. برای درمان صحیح آسیب های روانی گذشته، همیشه بهتر است از یک متخصص حرفه ای کمک بگیرید. مراجعه به پزشک یا مشاور، می تواند به شما در جهت دور کردن احساسات منفی، کنترل خشم بیش از حد و تدوین استراتژی هایی برای کنار آمدن با شرایط دردناک یا تحریک کننده کمک کند.
راه حل: در زمان هایی که احساس عصبانیت می کنید، کمی صبر کنید و یک دقیقه تأمل کنید. به این فکر کنید که “چرا این وضعیت من را عصبانی می کند؟” “چه چیزی باعث یادآوری رویدادهای تلخ گذشته می شود؟” این به شما کمک می کند تا منشأ عصبانیت و نحوه برخورد مناسب با احساسات تان را بهتر درک کنید.
چطور شادی را در خودمان پیدا کنیم؟ (راهنمای کامل خود درمانی)
5- غم و اندوه
غم و اندوه یکی دیگر از دلایل عمده خشم است. غم و اندوه می تواند احساسی طاقت فرسا باشد که اغلب با سختی، درد و عذاب همراه است و می تواند ناشی از مرگ دوستان، عزیزان، شریک زندگی، اعضای خانواده یا حتی یک حیوان خانگی باشد. غم و اندوه دلایل دیگری هم دارد و می تواند ناشی از سختی های دیگری از جمله شکست های شغلی یا شخصی، آسیب های جسمی یا حتی حوادث فعلی باشد.
وقتی گرفتار غم و اندوه می شوید، عصبانیت به سرعت به سراغ تان می آید. افراد غمگین غالباً از ظلم و بی عدالتی جهان ناامید می شوند و از اینکه به آینده ی ایدآل خود نمی رسند، عصبانی می شوند. این افراد از کسانی که نمی توانند آنها را درک کنند هم ناراحت می شوند.
راه حل: اگرچه تجربه عصبانیت در زمان مواجهه با غم و اندوه طبیعی است، اما می توانید با این وضعیت برخورد صحیحی داشته باشید و از عصبانیت رهایی یابید. در هنگام مواجهه با غم و ناراحتی، پرداختن به احساسات منفی و عصبانیت شدید، می تواند مضر باشد و حتی روحیه ی شما را خرابتر کند. با خودتان مهربان باشید و بجای پنهان کردن غم و اندوه، آن را از روش های سالم ابراز کنید تا بتوانید سریعتر به بهبودی برسید.
تفاوت عصبانیت و پرخاشگری چیست؟
اگرچه ممکن است عصبانیت و پرخاشگری مشابه باشند، اما تفاوت های مهمی بین این دو اصطلاح وجود دارد. عصبانیت یک احساس است در حالی که پرخاشگری یک رفتار است که گاهی اوقات با عصبانیت همراه است. اگرچه این دو اصطلاح اغلب در کنار هم استفاده می شوند اما هرکسی که احساس عصبانیت می کند، پرخاشگر نیست.
بعبارت دیگر پرخاشگری یک انتخاب است و افراد پرخاشگر، دیگران را مقصر عصبانیت خود می دانند. یک نکته ی کلیدی برای کنترل خشم، جدا کردن احساس عصبانیت از رفتارهای پرخاشگرانه است. اگر شما هم متوجه شدید که عصبانیت تان به پرخاشگری منجر می شود، سعی کنید برای تخلیه ی خود از یک روش سالم مانند ورزش یا کیک بوکسینگ استفاده کنید.
انواع مختلف عصبانیت
حال که با علل عصبانیت آشنا شدید، بهتر است انواع آن را هم بشناسید. شناخت انواع خشم می تواند به شما کمک کند تا عصبانیت خود را کنترل کنید و علائم هشدار دهنده را قبل از اینکه خیلی دیر شود، پیدا کنید. همچنین به شما کمک می کند تا یک درمانگر خوب پیدا کنید تا درمان مناسب را براساس نوع خشم خاص شما انجام دهد.
1- خشم فیزیکی
از نظر بسیاری افراد، این بدترین نوع عصبانیت است که در اسرع وقت باید مدیریت شود. کسی که خشم فیزیکی دارد ممکن است اشیا اطراف خود را بشکند یا به شخصی که احساس می کند به او ظلم کرده، حمله کند.
این بدیهی است که این نوع خشم، منجر به بروز مشکلاتی از جمله تخریب اموال عمومی یا آسیب به خود و دیگران می شود. بطور کلی این نوع خشم با شکستن مرزهای شخصی دیگران، ممکن است شما را به دردسر بیندازد.

گاهی اوقات، عصبانیت فیزیکی نوعی مبارزه یا پاسخ به یک خطر قابل درک است. انسان های اولیه در زمان مواجهه با خطراتی مانند حمله ی قبایل یا حیوانات، به مبارزه می پرداختند یا فرار می کردند. این نوع مبارزه، نوعی خشم فیزیکی محسوب می شد که نسبت به خطرات پیش آمده، بوجود می آمد.
کسانی که با خشم فیزیکی مواجه هستند، حتما باید تکنیک های آرامش بخش مقابله با این حالت روانی را یاد بگیرند و در مواقع لزوم از آنها استفاده کنند. یک روانپزشک یا یک درمانگر پیدا کنید که بتواند به شما در شناسایی عوامل محرک کمک کند، برای آرام کردن شما دارو تجویز کند و یا روش های کنترل خشم مانند استفاده از توپ های استرس را به شما آموزش دهد.
2- خشم استرسی
همانطور که در بالا هم اشاره شد، گاهی اوقات عصبانیت ناشی از استرس است که از راه های مختلف ابراز می شود. به عنوان مثال اگر رایانه ی شما عملکرد بسیار کندی دارد، ممکن است به آن ضربه بزنید.
استرس، پاسخ بیولوژیکی بدن به شرایط بیرون است که می تواند روی عملکرد بدن و رفتار انسان تاثیر بگذارد. داشتن مقادیر کم استرس در برخی شرایط، برای انسان مفید است. اما داشتن استرس بیش از حد، به خودی خود یک اختلال روانی است. استرس زیاد و دائم می تواند منجر به بروز مشکلات مختلف پزشکی یا روانی مانند اختلالات خواب و بیماری های دیگری مانند اختلال دو قطبی و همچنین سایر بیماری های روانی شود.
در این موارد، شما به چیزی فراتر از مدیریت خشم نیاز دارید. شما باید یاد بگیرید که چگونه استرس خود را کنترل کنید. در اینجا چند روش برای انجام این کار آورده شده است:

وقتی را به آرامش خود اختصاص دهید و به انجام تکنیک های مراقبه، یوگا و مدیتیشن بپردازید. در مواقعی که استرس دارید، از انجام کارهای زیاد و بی وقفه بپرهیزید.
ممکن است لازم باشد سایر بیماری های روحی خود را قبل از کنترل استرس درمان کنید. برای مثال به دنبال درمان بیماری های دو قطبی، اضطراب یا افسردگی باشید. ابتلا به بیماری های روانی ممکن است کنترل استرس را مشکل تر کند. به عنوان مثال کنترل استرس برای کسانی که به اختلال دو قطبی مبتلا هستند، به مراتب سختتر از افراد دیگر است.

3- خشم قضاوتی
این عصبانیت، پاسخی به بی عدالتی محسوب می شود. در این نوع خشم، فرد عصبانی از کارهای دیگران خشمگین است و بنابراین خشم او به افراد دیگر برمی گردد.
عصبانیت قضاوتی در عصر اینترنت، یک مسئله بزرگ است. البته این نوع خشم همیشه هم بد نیست و بعبارت دیگر عصبانیت کنترل شده از بی عدالتی در برخی شرایط، چیز خوبی است. برای مثال وقتی دسته ای از افراد عصبانی، خشم خود را از یک مسئله سیاسی ابراز می کنند، ممکن است تغییرات خوبی در جامعه ایجاد شود.
۱۰ استراتژی ساده برای پاکسازی ذهن و داشتن فکر آزاد
بطور کلی خشم قضاوتی در موارد بسیار زیادی اتفاق می افتد. اما اگر خواهان پیشرفت هستید، باید یاد بگیرید که با خشم خود کنار بیایید. در اینجا برخی از مشکلات عصبانیت قضاوتی آورده شده است:

افرادیکه درگیر خشم قضاوتی هستند ممکن است طرف مقابل خود را بعنوان یک هیولایی ببیند که حتی ارزش گفتگو کردن ندارد. این افراد، از کسانی که هرگز ملاقات نکرده اند عصبانی هستند و کارهای آنها را غیر انسانی می دانند. این مورد بیشتر در سیاست اتفاق می افتد. برای رهایی از این نوع خشم، می توانید وقتی صحبت از سیاست می شود، بنشینید و با طرف مقابل خود مکالمه کنید. با صحبت کردن، ممکن است متوجه شوید که با طرف مقابل تان نقاط مشترک زیادی دارید و به این ترتیب از خشم شما کاسته شود.
استفاده از خشم قضاوتی علیه یک فرد، برای مردم به راحتی انجام می گیرد. امروزه افراد کمی به دنبال خواندن داستان کامل هستند و در عصری که همه احساس بی حوصلگی می کنند، فقط تیتر خبرها خوانده می شود. به این ترتیب ممکن است برخی افراد به انجام گناه های نکرده، متهم شوند و مورد قضاوت عموم قرار بگیرند.
دیگر مشکل خشم قضاوتی این است که گاهی اوقات هیچ راه حلی برای حل مشکلات پیدا نمی شود. دفاع از حقوق خود در برابر سیاست و حکومت چیز بدی نیست اما وقتی خشم، غیرقابل کنترل و بدون هیچ گونه مدیریتی باشد، نمی توانید به هیچ راه حلی برای رفع مشکلات برسید.

اگر شما هم با خشم قضاوتی غیر قابل کنترل مواجه هستید، بهتر است در مورد آن با یک درمانگر صحبت کنید. همچنین می توانید استفاده از رسانه های اجتماعی را محدود کنید و همیشه سعی کنید همه ی حقایق مربوط به یک ماجرا را بخوانید و بدون اطلاعات کامل، کسی را قضاوت نکنید.
4- خشم تهاجمی منفعل
احتمالا تا بحال عبارت “پرخاشگری منفعل” را شنیده اید اما شاید معنی دقیق آن را ندانید. پرخاشگری منفعل به این معناست که فرد بجای ابراز آشکار عصبانیت خود، آن را به روش های منفعلانه و در جهت آزار و اذیت قربانیان ابراز کند. این افراد نقاب خوش رویی و ادب به چهره می زنند اما زیر این نقاب، چهره و قلبی خشمگین دارند که از دیگران پنهان می کنند.

این وضعیت گاهی اوقات به این دلیل اتفاق می افتد که فرد می خواهد آرامش خود را حفظ کند. به عنوان مثال کسی از بهترین دوست خود عصبانی است اما نمی خواهد بطور کامل به او مقابله کند، عصبانیت خود را به گونه ای ابراز می کند که هیچکس متوجه نشود. این نوع خشم می تواند برای فرد قربانی بسیار رنج آور باشد.
عصبانیت منفعل اشکال مختلفی دارد و اگرچه خیلی بد به نظر نمی رسد اما ممکن است باعث بروز مشکلاتی شود. مثال هایی از این نوع خشم عبارتند از:

زخم زبان زدن. یکی از راه های بروز خشم در افرادی که دچار مشکل پرخاشگری منفعل هستند، زبان آنهاست. افرادیکه خشم منفعل دارند، با نیش و کنایه با دیگران صحبت می کنند و عصبانیت خود را از این راه ابراز می کنند. گاهی اوقات لحن صدای فرد هم می تواند نشاندهنده ی عصبانیت او باشد که توسط همه ی افراد قابل تشخیص نیست.
اقدامات منفعلانه. در این مورد فرد آسیب دیده، اقداماتی انجام می دهد که به قصد آسیب و آزار دادن به فرد مقابل انجام می گیرد. کنترل این رفتار در بعضی مواقع می تواند سخت باشد چون این افراد در پشت پرده، به رفتارهای مخفیانه متوسل می شوند تا نظر خود را به هر نحوی که شده، اعمال کنند.

پرخاشگری منفعل مشکلی ست که می تواند شما را به دردسر بیندازد چون هیچکس دوست ندارد که قربانی چنین خشمی شود. به جای اینکه منفعل و پرخاشگر باشید، باید احساسات خود را مدیریت کنید و آنها را از راه های سالم و کنترل شده، بروز دهید. برای این کار لازم است که چند نفس عمیق بکشید یا خود را از اوضاع تحریک آمیز دور کنید.
5- خشم زبانی
به ابراز خشم از طریق کلمات، خشم زبانی گفته می شود.
برخی افراد ممکن است به این نوع عصبانیت توجه کمتری نشان دهند و آن را مهم تلقی نکنند. بسیاری از مردم فکر می کنند که اگر کسی بتواند خشم خود را از طریق کلمات ابراز کند و آن را بدون خشونت جسمی به پایان برساند، کار خوبی انجام داده است و البته این طرز فکر، تا حدودی می تواند درست باشد. بعبارت دیگر عصبانیت زبانی کنترل شده، گاهی اوقات می تواند مفید باشد.
برای مثال اگر از دست همسرتان عصبانی هستید، بجای سکوت کردن، به او می گویید که دلیل عصبانیت تان چیست. یکی از بهترین روش های کنترل خشم، صحبت کردن در مورد احساسات درونی است. در این مواقع بهتر است از زبان اتهام استفاده نکنید و بجای پیدا کردن گناهکار، احساسات خود را بیان کنید. این می تواند به شخصی که از آن عصبانی هستید کمک کند تا متوجه اشتباه خود شود و بهمراه هم راه حل مشکل را پیدا کنید.
با این حال گاهی اوقات خشم زبانی، بیش از حد استفاده می شود و می تواند برای کسی که قادر به کنترل خشم نیست، خطرناک باشد. کسی که همیشه عصبانی است ممکن است از این خشم بر علیه همسر یا عزیزان خود استفاده کند. تمسخر، تهدید کردن و داد و فریاد، فقط چند نمونه از عصبانیت زبانی مضر است که باید کنترل شود.
چطور ذهن و فکر خود را در کنترل داشته باشیم؟
سوء استفاده عاطفی با کسی شوخی ندارد. عزت نفس فردی که توسط عصبانیت کلامی مورد سوء استفاده عاطفی قرار می گیرد، پایین می آید و ترس و دلهره ای وجود او را فرا می گیرد.
ممکن است شخص عصبانی متوجه این موضوع نباشد و نداند که حرف های او چقدر دیگران را مورد آزار قرار می دهد. این افراد باید خشم خود را از راه های صحیح، مدیریت کنند.
هر کسی حق عصبانی شدن دارد، اما در کنار آن باید توان کنترل شرایط و مدیریت آن را داشته باشد و بتواند خشم را در جای مناسب تخلیه کند. پرخاشگری بداهه و خارج از کنترل بسیار خطرناک است و فقط گذشت زمان می تواند آن را آرام کند. گاهی عصبانیت با انتخاب فرد و در شرایط تحت کنترل ایجاد می ‌شود که در این صورت مخرب نیست.
6- خشم بی ثبات و فرار
کسانی که به دلایل مسایل کوچک و پیش پا افتاده و بطور ناگهانی و کوتاه عصبانی می شوند، خشم بی ثبات دارند.
کسی که خشم ناپایداری دارد همیشه عصبانی نیست اما گاهی اوقات، به یک باره عصبانی می شود.
اگر شما به خشم بی ثبات مبتلا هستید، اطرافیانتان مجبورند برای جلوگیری از عصبانیت و پرخاشگری ناگهانی تان، روی پوسته تخم مرغ راه بروند تا از تحریک کردن شما جلوگیری کنند. داشتن عصبانیت بی ثبات ممکن است به روابط و دوستی های شما پایان دهد. به علاوه عصبانی شدن شدید نسبت به مسائل کوچک، برای سلامتی بد است و می تواند منجر به بالا رفتن فشار خون و در نهایت بیماری های قلبی شود.

افرادیکه عصبانیت ناگهانی و فرار دارند، ممکن است از ابتلا به این وضعیت آگاه نباشد و از این بابت احساس بدی نداشته باشند اما هرگاه کنترل خود را از دست می دهند، احساس ناراحتی و شرم می کنند. عصبانیت بی ثبات در برخی موارد می تواند شبیه اختلال اوتیسم باشد. به اینصورت که یک موضوع کوچک باعث تحریک بیش از حد فرد می شود و او احساسات و عصبانیت خود را از طریق یک فروپاشی ناگهانی تخلیه می کند.
اگر عصبانیت بی ثباتی دارید، آموزش برخی از تکنیک های کنترل خشم، برای شما ضروری است. عامل این نوع خشم، معمولا محرک هایی ست که ممکن است باعث خشم شما شوند. با پیدا کردن عوامل محرک، می توانید از آنها دوری کنید و یا یاد بگیرید که در صورت بروز خشم، خود را کنترل کنید.
اگر در کنترل خشم ناگهانی مشکل دارید، می توانید از یک مشاور کمک بگیرید. شما نباید از عصبانیت خود احساس شرم کنید اما باید سعی کنید این مشکل را هر چه زودتر کنترل کنید.
7- خشم قصاصی
این خشم یکی دیگر از رایج ترین انواع خشم است. خشم قصاصی واکنشی به احساس تهدید یا خطر می باشد و یک خشم هدفمند و عمدی است. بعضی اوقات این خشم ناشی از یک چیز جزئی است و در موارد دیگر ناشی از یک موضوع مهم مانند سرقت یا مورد آزار قرار گرفتن اتفاق می افتد.
نمونه ی این نوع خشم در فیلم ها، داستان ها و کتاب ها به وفور دیده می شود. شما احتمالاً فیلم ها، نمایش ها یا کتاب هایی را دیده اید که موضوع آن درباره یک مرد یا زن جوانی ست که مورد ظلم واقع می شود و سپس انتقام می گیرد. اگرچه این داستان ها موجب رضایت مخاطبان می شود اما در زندگی واقعی، می تواند مشکل ساز باشد.
چطور خشم خود را مدیریت کنیم؟ (نکات ساده ولی کاملا موثر)
عصبانیت قصاصی می تواند منجر به بروز افکار و احساسات انتقام جویانه شود. برای مثال حمله کردن و آسیب رساندن به شخصی که به شما ظلم کرده است، می تواند عواقب بدی برای خود شما به همراه داشته باشد.
با این حال اگر یاد بگیرید که چگونه عصبانیت خود را کنترل کنید و از آن برای کاری مفید استفاده کنید، داشتن مقادیر کمی از این خشم می تواند خوب باشد. به عنوان مثال همکاری که در محیط کار به دنبال صدمه زدن به شماست، موجب افزایش انگیزه ی شما در کار کردن می شود.
با این اوصاف اگر دائما از افرادی که به شما ظلم کرده اند عصبانی هستید، بهتر است با یک درمانگر صحبت کنید. آنها می توانند به شما کمک کنند تا عصبانیت خود را کنترل کنید و از آن در جهت مناسب استفاده کنید.
8- خشم خودآزار
داشتن خشم خودآزار، می تواند عواقب جدی برای فرد به همراه داشته باشد. خشم خودآزار زمانی ایجاد می شود که از کاری که انجام داده اید پشیمان شده اید و احساس گناه می کنید. این نوع از خشم هم در صورت مدیریت صحیح می تواند خوب باشد.
به عنوان مثال داشتن خودآگاهی از اینکه مرتکب اشتباهی شده اید، مهارتی است که بسیاری از افراد فاقد آن هستند و اگر بخواهید برای بهبود زندگی خود تغییراتی ایجاد کنید، می تواند بسیار آموزنده باشد. مسئله این است که تعداد کمی از افراد مهارت کنترل خشم خود را دارند.
کسانی که بطور دائم از خشم خود آزار رنج می برند، ممکن است از راهکارهای منفی مانند موارد زیر، برای خلاص شدن از آن استفاده کنند:

سوء مصرف الکل و مواد مخدر. فردی که به خشم خودآزار مبتلاست ممکن است برای تنبیه خود و رهایی از این خشم، به مصرف الکل یا سایر مواد مخدر روی بیاورد.
اختلالات خوردن. زیاده روی فرد خودآزار، فقط مربوط به مصرف الکل یا مواد مخدر نیست. برخی از افراد برای رهایی از این نوع خشم، دچار اختلالات خوردن می شوند. این اختلال ممکن است موجب پرهیز از غذا یا پرخوری شدید شود. هر دوی این وضعیت ها (پرخوری یا بی اشتهایی)، می توانند به بدن انسان آسیب برسانند. اگر شما هم به اختلالات خوردن مبتلا هستید، بلافاصله با یک درمانگر صحبت کنید.
خودآسیبی. شخصی که دائما از خود عصبانی است ممکن است به خود آسیب برساند. خودآسیبی یا خودآزاری از راه های مختلفی مانند ضربه یا بریدن یا حتی مصرف بیش از حد مواد مخدر، اتفاق می افتد و در موارد شدید، خودکشی هم ممکن است دیده شود. پرخاشگری کردن، پرخاشگری بیشتری به وجود می آورد، بنابراین خودزنی به هیچ وجه راه حل این مشکل نیست.

ناگفته نماند که خشم خودآزار کنترل شده ای که بخوبی مدیریت شود و در راه درستی استفاده شود، می تواند موجب بهبود شخصیت و زندگی فرد شود. یک درمانگر می تواند برنامه ای برای پیشرفت شما تدوین کند و فارغ از هر مسئله ای، به شما در راه رسیدن به اهداف کمک کند.
9- خشم فرو خورده
خشم فروخورده زمانی ایجاد می شود که به علت ترس از عوامل بیرونی، عدم تمایل به ابراز خشم یا بی اطلاعی از نحوه ی صحیح بروز عصبانیت، بوجود می آید. این نوع خشم به مرور زمان روی هم انباشته می شود و در نهایت در مکان و زمان نامناسب خود را نشان می دهد و اگر ادامه دار شود، فرد را با مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب، بی تفاوتی به سرنوشت و لذت نبردن از زندگی مواجه می کند.
کسانی که قربانی خشم سرکوب شده می شوند، ممکن است فکر کنند که فرد عصبانی به اختلالات روانی مبتلا ست و دلیل عصبانیت غیر قابل توجیه او نیز همین امر است. گاهی اوقات، این نوع افراد، بعنوان افرادی خطرناک و غیر قابل کنترل شناخته می شوند.
عصبانیت سرکوب شده در خانواده ها یا جوامعی که ابراز احساسات را کاری بد و ناپسند تلقی می کنند، بیشتر دیده می شود. این نوع خشم می تواند به مسائل مختلفی منجر شود. بنابراین مدیریت رفتار و راه های سالم ابراز خشم، مسایل مهمی ست که باید از کودکی به افراد آموزش داده شود.
چطور با افراد مختلف به درستی صحبت کنیم؟
برای از بین بردن خشم های فروخورده راهکارهای مختلفی وجود دارد. اولین راهکار پیدا کردن ریشه ی خشم است. برای مثال اگر مشکل خانوادگی دارید، بهتر است با یک مشاور صحبت کنید. اگر به اختلالات روانی مبتلا هستید، از یک پزشک کمک بگیرید. سرکوب خشم هرگز و تحت هیچ شرایطی، چیز خوبی نیست و فقط منجر به آسیب رساندن به خود و دیگر عزیزان تان می شود.
زنانی که در جوامع مرد سالار زندگی می کنند، بیشتر از دیگران مستعد ابتلا به خشم فروخورده هستند و انباشته شدن این خشم، در نهایت خود را بصورت افسردگی یا احساس گناه نشان می دهد.
حال که انواع خشم را شناختید، بهتر است با راه های مقابله و کنترل صحیح آن نیز آشنا شوید.
راه های کلی مقابله با خشم
همانطور که در بالا هم اشاره شد، هر کس عصبانیت را به طرز متفاوتی تجربه می کند و ممکن است از مکانیسم های مختلفی برای کنار آمدن با آن استفاده کند. در اینجا چند روش برای کمک به کنترل بهتر خشم و کنار آمدن با آن آورده شده است:

عوامل “محرکی” که باعث عصبانیت شما می شوند را پیدا کنید و سعی کنید از قرار گرفتن در معرض آنها اجتناب کنید.
از علائم غیر قابل کنترل خشم آگاه باشید و سعی کنید آنها را به حداقل برسانید.
روی احساسات خود تمرکز کنید و از سرزنش دیگران خودداری کنید.
برای مقابله با عصبانیت و اجتناب از موقعیت هایی که احتمالاً موجب عصبانیت شما می شوند، برنامه ای تنظیم کنید.
از هر آنچه باعث خشم یا ناامیدی شما می شود، دوری کنید.
نفس عمیق بکشید تا بدن و روان تان آرام شود.
خودتان را ببخشید و به روزها و اتفاقات خوب پیش رو فکر کنید.
از یک مشاور حرفه ای کمک بگیرید.
از خانواده و دوستان تان کمک بخواهید.

حرف آخر…
عصبانیت یک احساس طبیعی است که هر شخص هر از گاهی آن را تجربه می کند. اما اگر هر روز و بطور دائم با مشکل خشم روبرو هستید، توصیه می شود که با یک مشاور صحبت کنید.
عصبانیت دلایل مختلفی دارد و در افرادی که علایم افسردگی دارند، بیشتر دیده می شود. پیدا کردن عوامل محرک و رفع آنها، می تواند به رفع افسردگی و بالا بردن کیفیت زندگی کمک کند.
نحوه برخورد با افراد عصبانی (آموزش تنش‌زدایی در موقعیتهای پرتنش)
عصبانیت درمان نشده، می تواند مشکلات زیادی ایجاد کند. مشکلات کاری، روابط شخصی و خانوادگی، سلامتی جسمی و بهداشت روانی از جمله پیامدهای خشم کنترل نشده می باشند. افرادی که از خشم بیش از حد رنج می برند اغلب به مصرف الکل و مواد مخدر روی می آورند که این امر می تواند علائم عصبانیت بیش از حد را تشدید کند و به خودی خود منجر به بروز مسائل مربوط به بهداشت روان شود. اگرچه مقابله با خشم کاری چالش برانگیز است، اما یادگیری نحوه ی مدیریت احساسات منفی برای داشتن یک زندگی شاد و سالم بسیار مهم است.
نکته ی مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که خشم یک بیماری نیست و مانند دیگر احساسات مانند ترس، شادی، اضطراب و هیجان، کاملا عادی ست اما از دست دادن کنترل احساسات و دست زدن به هر کاری در زمان مواجهه با این احساس، می تواند باعث بروز مشکل شود.
15 نکته ساده برای رسیدن به آرامش در زندگی
نکته ی دیگر این است که خشم به معنای گستاخی هم نیست و در عوض موجب مواجهه با بی عدالتی و رفتارهای اشتباه می شود. گاهی خشم سبب حفظ جان انسان و دفاع از خود می شود، اما نکته ی مهم این است که بدانیم چطور آن را کنترل کنیم. یک برنامه ی مشخص و ثابتی برای آرام سازی خود در زمان مواجهه با خشم داشته باشید و در صورت بروز مشکل در کنترل عواطف، به پزشک یا مشاور مراجعه کنید.

[ad_2]

Source link

13 روش ایجاد تنوع در رابطه عاشقانه [راهکارهای عملی]

[ad_1]

روابط مانند امواجی ست که پستی و بلندی های زیادی در آن بوجود می آید. این بالا بلندی ها گاهی می توانند ویرانگر باشند و گاهی هم باعث ایجاد تنوع در رابطه شوند. روابط در زندگی ما نقش مهمی دارند زیرا باعث می شوند احساس زنده بودن کنیم و سختی های زندگی را به راحتی پشت سر بگذاریم.
در بسیاری از موارد با گذشت زمان، رابطه ها به سمت سردی و یکنواختی پیش می روند و همین امر موجب فروپاشی آن ها می شود. اما دلیل این امر چیست؟ برخی زوجین آنقدر وقت خود را در کنار هم می گذرانند که به تدریج از هم خسته می شوند و چیز جدیدی برای نشان دادن به یکدیگر ندارند. آنها به سرگرمی ها و زندگی یکدیگر عادت می کنند و در یک روال همیشگی و دایمی قرار می گیرند. بعد از مدتی، انجام کارهای تکراری و صحبت در مورد موضوعات یکنواخت، عادی می شود و منجر به وضعیتی می شود که بسیاری از زوجین به آن گرفتار می شوند.
رازهای طلایی همسرداری (20 راز مهم)
بعد از مدتی به شریک زندگی خود نگاه می کنیم و تعجب می کنیم که چطور با وجود عشق ابتدای رابطه، اینقدر از هم دور شده اید. با خود فکر می کنید که ما هنوز هم در حال انجام کارهای قبلی هستیم اما چه چیزی باعث این سردی و فاصله شده است؟ برای از بین بردن آن چه کاری می توانیم انجام دهیم؟ چگونه یک رابطه خسته کننده را دوباره جذاب کنیم؟ چگونه می توانید شور و اشتیاق را به رابطه ی خود بازگردانیم؟ اینها سوالاتی است که ما امروز به شما کمک می کنیم جواب آن را پیدا کنید.
چرا روابط خسته کننده می شوند؟
قبل از اینکه به راهکارهای ایجاد تنوع در روابط بپردازیم، بگذارید بررسی کنیم که چرا روابط از ابتدا خسته کننده می شوند. مطالعات نشان می دهد که کسالت و یکنواختی یک مسئله طبیعی در رابطه است. زوجین به دلیل اتفاقات یا چیزهای بد از هم جدا نمی شوند بلکه به این دلیل از هم جدا می شوند که چیزهای خوبی وجود ندارد که آنها را کنار هم نگه دارد. وقتی از روابط خود احساس نارضایتی می کنیم، ممکن است بخواهیم اشتیاق و نشاط را از جاهای دیگر پیدا کنیم.
به روزهای آغازین رابطه خود فکر کنید که چقدر عاشق هم بودید اما بتدریج این رابطه سرد و کمرنگ شده است. برای این سردی این احتمال وجود دارد که وقت زیادی با همسر خود گذرانده اید و حرف های جدیدی برای گفتن ندارید. به این ترتیب هرچه سال ها می گذرند، آن تازگی کمرنگ تر می شود.
10 تا از مهمترین نکات موفقیت در رابطه زناشویی
این به این دلیل نیست که شریک زندگی ما تغییر کرده یا جذابیت او کمتر شده است، بلکه به این دلیل است که چیزهای جدیدی برای نشان دادن به یکدیگر ندارید. بنابراین سوالی که برای اکثر افراد پیش می آید این است که چگونه می توانند یک رابطه خسته کننده را دوباره متنوع کنند؟ ابتدا اجازه دهید به این سوال پاسخ دهیم که چرا روابط خسته کننده می شوند؟
زن و شوهری که یک روز عاشق هم بودند، به همخانه ای تبدیل می شوند که فقط در کنار هم غذا می خورند و می خوابند. هیچ حرفی بین آنها رد و بدل نمی شود و ابراز عشق و حتی تفریح و خوش گذرانی وجود ندارد. اما این دور شدن و سردی یک دفعه به وجود نمی آید و بدون شک عواملی در این قضیه نقش داشته است که آگاهی از آنها می ‌تواند بهترین سلاح برای مقابله با اتفاقات ناخوشایند بعدی در زندگی مشترک باشد.
دلایل خسته کننده شدن روابط عبارتند از:
1- صحبت نکردن در مورد مسایل مختلف
روجین با گذشت زمان ممکن است در مورد موضوعاتی که ممکن است برای آنها یا شریک زندگی شان مهم باشد بحث نکنند. عدم مخالفت و صحبت کردن در مورد مسایل به این بدین دلیل اتفاق می افتد که زوجین سعی می کنند همسر و شریک خوبی برای یکدیگر باشند. این روش اگرچه ممکن است مدتی کارساز باشد اما خیلی زود به یکی از دلایل اصلی شکاف ارتباطی در روابط تبدیل می شود.
2- به تعویق انداختن اهداف شخصی خود
در برخی روابط زوجین تمایل دارند که زندگی و حرفه خود را متوقف کنند تا بتوانند وقت بیشتری را به شریک زندگی شان اختصاص دهند. بدون شک توجه کردن به شریک زندگی خوب است اما این می تواند زندگی را بسیار پیش پا افتاده و یکنواخت کند. اگرچه زوجین در این حالت احساس نزدیکی بیشتری می کنند اما اگر برای آن نوع زندگی که می خواهند تلاش نکنند، به زودی از رابطه خسته خواهند شد.

3- راحت بودن بیش از حد با یکدیگر
گاهی اوقات راحتی بیش از حد به یکی از دلایل کسالت در روابط تبدیل می شود. اگرچه راحت بودن با شریک زندگی خوب است اما بهتر است همیشه چیز جدیدی برای نشان دادن وجود داشته باشد. زوجین در روابط خود به محیطی نیاز دارند که چالش برانگیز و تا حدی خارج از منطقه امن باشد.
4- تمرکز کردن تنها بر روی یکی از جنبه های رابطه جنسی
برای بسیاری از زوجین، رابطه جنسی تنها به معنای رسیدن به ارگاسم است. اگرچه این عالی است اما وقتی در طولانی مدت با کسی در رابطه هستید، رابطه جنسی باید به مقاصد مختلف انجام شود. اگر فعالیت جنسی ثابت و وابسته به ارگاسم باشد، می توان انتظار داشت که بی حوصلگی بر شما غلبه کند و این اغلب باعث ایجاد شکاف در یک رابطه می شود.
5- همیشه با هم بودن
حتی اگر شریک زندگی خود را دوست دارید و می خواهید هر روز را با او سپری کنید هم نباید تلاش کنید تا زندگی شخصی خود را به کلی فراموش کنید. وقتی بیشتر وقت خود را با یک نفر می گذرانید، از بودن در کنار او خسته می شوید. خیلی زود حرف ها و کارهای هیجان انگیزی که دوست دارید با هم انجام دهید، تمام می شود و همین امر منجر به خسته کننده شدن رابطه می شود.
6- تغییر در طول زمان
ممکن است در ابتدای رابطه، نقاط مشترک بسیاری بین زوجین وجود داشته باشد اما بهر حال انسان به مرور زمان تغییر می کند. ممکن است تغییر زوجین در طول سالها در یک سمت و سو نباشد و همین امر به سردی در روابط بینجامد. به همین دلیل است که گاهی اوقات بعد از گذشت 10 سال از رابطه، هر یک از زوجین مسیرهای مختلفی را در پیش می گیرند و از هم دور می شوند.
26 نکته مهم برای جذب مردان توسط همسر
7- اجتناب از گفتگو کردن و مشاجره
بسیاری از افراد به بحث و گفتگو به عنوان موضوعی نگاه می کنند که باید از آن اجتناب کنند. به عبارت دیگر بسیاری از همسران دوست ندارند مثل سگ و گربه به جان هم بیفتند و به قول خودشان زندگی را به کام خود تلخ کنند. اما در بحث های گاه به گاه چیزی سالم و تقویت کننده وجود دارد که گاهی اوقات موجب نزدیکی طرفین می شود. ما اغلب در تلاش برای ایجاد یک رابطه “خوب”، با هم سازش می کنیم. ما همه چیز را رها می کنیم و موضوعاتی را که اعتقاد داریم منجر به درگیری می شوند “نادیده می گیریم”. این امر منجر به درگیری عاطفی در روابط می شود.
موارد مذکور دلایلی بود که باعث سرد شدن روابط و تکراری شدن آن می شود. اگر شما هم با این مشکل مواجه هستید، نگران نباشید! همیشه برای هر مشکلی یک راه حل وجود دارد و ما در اینجا نیز راه حل هایی داریم. اینکه چگونه رابطه ی خود را متنوع کنیم و به آن رنگ و بوی تازه ای ببخشیم، سوال متداولی ست که اکثر زوجین آن را می پرسند و در این قسمت به آن پاسخ داده شده است.
راه های ایجاد تنوع و شور و شوق در روابط
1- بخوبی از خودتان مراقبت کنید
یکی از راه های ایجاد تنوع در روابط، مراقبت کردن از خود است. بنظر شما آیا یک فرد بیمار و افسرده، می تواند روابط پر شور و هیجانی برقرار کند؟ بدون شک سلامتی جسمی و روانی هر یک از زوجین، تاثیر زیادی بر رابطه خواهد گذاشت. پس خود را در اولویت قرار دهید و این را بدانید که شما باید پر انرژی باشید و اگر از خود مراقبت نکنید، شور و حال تان را از دست می دهید و رابطه ی فعلی تان، جذابیتش را از دست خواهد داد.
اگر از خود مراقبت کنید و به خودتان زمان دهید تا رشد کنید، انرژی مثبتی پیدا می کنید و این انرژی را به رابطه تان وارد خواهید کرد. این به نوبه خود به حفظ هیجان در رابطه کمک می کند. برای خودتان وقت بگذرانید و سرگرمی هایی که از آنها لذت می برید را در برنامه ی روزانه ی خود قرار دهید. خود مراقبتی، به سلامت روان شما کمک می کند و به این ترتیب می توانید بی حوصلگی را از خود و رابطه تان دور کنید. در اینجا نیز 12 روش مراقبت از خود را توضیح دادیم.
2- اهداف مشترکی تعیین کنید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید
یکی از راه های استحکام پایه های ازدواج، تعیین اهداف مشترک است. متعهد شدن دو نفر به یکدیگر، به معنی داشتن یک شریط همه جانبه است که اهداف مشترکی با هم دارند. هر یک اززوجین علاوه بر داشتن اهداف شخصی، باید اهداف مشترکی هم داشته باشند و به این ترتیب شور و اشتیاق مجددی به رابطه ی خود وارد کنند.
البته منظور ما از هدف مشترک، کارهای خیلی سخت و پیچیده این نیست و کارهای ساده ای مانند تماشای یک فیلم یا پس انداز کردن برای سفر رفتن هم می تواند جزء اهداف مشترکی باشد که زندگی تان را شیرین می کند. این بدان معناست که هر دوی شما در حال رسیدن به یک هدف خاص هستید و با امید رسیدن به این هدف می توانید رابطه تان را زنده نگه دارید.

50 حرفی که هرگز نباید به همسرمان بزنیم
3- به سورپرایز کردن یکدیگر ادامه دهید
یک رابطه وقتی یکنواخت می شود که در آن خبری از سورپرایز و هیجان نباشد. رابطه ای که طبق یک روال یکنواخت و همیشگی پیش برود، به تدریج جذابیت خود را از دست می دهد و دیگر شور و نشاطی نخواهد داشت. بنابراین برای زنده کردن رابطه ی خود، شروع به سورپرایز کردن یکدیگر کنید و هر چند وقت یکبار اینکار را انجام دهید.
برگزاری یک جشن کوچک، خرید یک کادو یا حتی فرستادن یک دسته گل برای همسرتان، می تواند به نزدیکی شما به یکدیگر کمک کند و کسالت همیشگی رابطه را از بین ببرد. انجام کارهای کوچکی که به غافلگیری همسرتان کمک می کند، وقت و هزینه ی زیادی نمی طلبد اما در عوض تاثیر زیادی در زنده نگه داشتن رابطه ی شما خواهد داشت.
4- برای انجام فعالیت های دونفره، برنامه ریزی کنید
راه دیگری برای ایجاد تنوع در رابطه، انجام فعالیت های متفاوت و مشترک است. هر کدام از طرفین ممکن است به انجام فعالیت های بخصوصی علاقمند باشند. کاری که شما باید انجام دهید این است که به جای اینکه هر کدام از شما به صورت جداگانه به دنبال علایق خود بروید، می توانید طوری برنامه ریزی کنید که گاهی اوقات بهمراه هم، آنها را انجام دهید.
فعالیت های مشترک می تواند کارهای ساده ای مانند شرکت در یک کلاس رقص با رفتن به دوچرخه سواری یا پیاده روی در یک جای جدید یا حتی امتحان کردن یک رستوران جدید باشد. به این ترتیب شما و شریک زندگی خود می توانید پیوند بیشتری برقرار کرده و این یکرنگی که بر رابطه تان سایه افکنده، بشکنید.
5- در رابطه ی جنسی خود تنوع ایجاد کنید
یکی از راه های بسیار موثر برای ایجاد هیجان در رابطه، ایجاد تنوع در رابطه ی جنسی ست. رابطه جنسی بعد از مدتی کسل کننده می شود و اگر تنوعی به آن داده نشود، موجب سرد شدن رابطه می شود. برای انجام اینکار می توانید زمان و مکان رابطه را تغییر دهید، پوزیشن های مختلفی امتحان کنید یا حتی به سبک جدید و جذابی لباس بپوشید. این راهکارهای ساده، رابطه تان را زنده می کند و اجازه نمی دهد که روزمرگی و یکنواختی بر زندگی تان غلبه کند.
نکته های جنسی زندگی مشترک زناشویی
6- قانون 2/2/2 را امتحان کنید
قانون 2/2/2، قانونی ست که بسیاری از زوجین به تاثیر آن پی برده اند و معتقدند که با این قانون توانسته اند اشتیاق زیادی به رابطه ی خود وارد کنند. این قانون به عبارت ساده بدان معنی است که هر 2 هفته یکبار با همسرتان بیرون بروید، هر دو ماه یک بار برای تعطیلات آخر هفته به مکان جدیدی بروید و هر دو سال یک بار با شریک زندگی خود به تعطیلات یک هفته ای بروید. این یکی از قوانینی است که بسیاری از زوجین ادعا می کنند به آنها کمک زیادی کرده است. این قانون یک روش کاملاً آزمایش شده برای حفظ اشتیاق در روابط است که می توانید به سادگی آن را امتحان کنید.
7- شوخ طبع و بامزه باشید
بسیاری از روابط با گذشت زمان، نشاط خود را از دست می دهند و طرفین برای خندیدن یکدیگر تلاشی نمی کنند. بامزگی و خندیدن های مکرر، شما را به آغاز رابطه باز می گرداند. اینکار یاد و خاطره ی روزهای شیرین ابتدایی رابطه را برای شما زنده نگه می دارد. شما همیشه می توانید اینکار را انجام دهید و از راه های مختلف، شریک زندگی تان را به خنده وادارید. آوردن شادی و نشاط به زندگی، از کسالت بار شدن رابطه جلوگیری می کند و به آن روح جدیدی می بخشد. در اینجا روش حل مشکلات زناشویی با شوخ طبعی را توضیح دادیم (حتما بخوانید)
8- از منطقه ی امن خود خارج شوید
“ما یک روح هستیم در دو بدن”: این ادعایی ست که برخی از زوجین به آن معتقدند. آنها می گویند که روح هایشان بهم گره خورده و منطقه ی امن مشترکی دارند. این ادعا برای داشتن یک زندگی مستحکم خیلی هم خوب است اما گاهی اوقات لازم است وقتی به خود اختصاص دهید و جدا از خانواده، با دوستان یا حتی تنهایی، به کارهای مورد علاقه تان بپردازید. بعبارت دیگر یک راه مهم برای چگونگی متنوع کردن روابط خسته کننده این است که از منطقه امن خود خارج شوید!

این بدان معنا نیست که شما کمتر عاشق شریک زندگی خود هستید بلکه به این معنی ست که شما به خودتان وقت می دهید تا چیز جدید و هیجان انگیزی را امتحان کنید. با به چالش کشیدن خود، انرژی بیشتری پیدا می کنید و این امر به نوبه خود بر شریک زندگی تان تأثیر مثبت می گذارد. با کسب تجربیات جدید، حرف های بیشتری برای درمیان گذاشتن با همسرتان پیدا می کنید و احساسات جدیدی و اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهید کرد.
9- بپذیرید که کسالت در یک رابطه طبیعی است و همراه با هم برای رفع آن تلاش کنید
کسالت و خستگی در یک رابطه، چیزی است که همه ی زوجین پس از مدتی با آن مواجه می شوند. بنابراین گاهی بهتر است آن را بپذیرید و همراه با هم برای رفع آن تلاش کنید. به همراه شریک زندگی خود همکاری کنید و این کسالت را به شور و اشتیاق دوباره تبدیل کنید. بجای اینکه اجازه دهید سردی و یکنواختی به زندگی تان سایه افکند، سعی کنید فعالیت های جدیدی پیدا کنید که به شما کمک می کند شور زندگی خود را بازیابید. با انجام این ترفند خیلی زود متوجه می شوید که رابطه تان جان دوباره می گیرد!
50 نکته ریز شکل دادن ازدواج و نشان دادن عشق به یکدیگر
10- ایده های جدید دوست یابی را امتحان کنید
منظور ما از ایده های دوست یابی، ایده هایی ست که دو نفر قبل از برقراری رابطه امتحان می کنند. برای مثال “رفتن به رستوران یا کافی شاپ” هنوز هم برای برگرداندن شور و نشاط به رابطه جواب می دهد! بنابراین یک روش معمول برای رفع کسالت از رابطه و یادآوری روزهای شیرین آشنایی، امتحان کردن ایده های دوست یابی است. می توانید در یک کلاس مشترک (مثل موسیقی یا نقاشی) شرکت کنید یا با هم زیر باران قدم بزنید. از این طریق می توانید کارهای جدیدی را بارها و بارها انجام دهید.
به این ترتیب علاوه بر اینکه شناخت بیشتری نسبت به همسر خود پیدا می کنید، می توانید به علایق مشترک یکدیگر نیز پی ببرید. اولین باری که ملاقات کردید را به خاطر بسپارید و دوباره به جایی که منجر به آشنایی تان شد، سری بزنید. به مکانهایی بروید که قبلاً و در ابتدای رابطه با هم بوده اید! به یاد آوردن روزهای خوش آشنایی، می تواند شور و علاقه ی زیادی در دل های شما ایجاد کند.

11- ثابت قدم باشید
استواری و ثبات، شرط مهمی در پایداری روابط بشمار می آید. بجای اینکه خود را عقب بکشید و به جدایی فکر کنید، به این بیندیشید که در گذشته چه کارهایی را برای جذب همسرتان به سمت خود انجام می دادید؟ هنوز هم برای انجام این کارها دیر نیست پس دست از آن ها بر ندارید!
اگر کسی به خاطر کاری عاشق شما شده است، بی انصافی است که با او وارد رابطه شوید و از انجام آن کارها دست بکشید. اگر اینکار را بکنید، جای تعجب نیست که شریک تان بعد از مدتی علاقه خود را به بودن در کنار شما از دست بدهد.
12- یکنواخت و تکراری نباشید
داشتن ثبات در رابطه خوب است اما یکنواختی خوب نیست. بنابراین اگر قبل از شروع رابطه یا حتی در ابتدای آن واقعاً برای همسرتان شیرین بودید، باید شیرین بمانید، این به معنای ثبات است.
اما اگر مدام شیرینی را به همان شکل یا قالب همیشگی بیان کنید، یکنواختی ایجاد می شود و این خیلی خوب نیست.
منظور ما از یکنواخت نبودن این است که شما باید برای انجام کارهایی که شریک زندگی تان دوست دارد، به دنبال روشهای جدیدتر و خلاقانه تری باشید.
13- به یکدیگر وقت استراحت دهید
این که شما عاشق کسی هستید به این معنی نیست که او باید همیشه در کنارتان باشد یا اینکه باید هر لحظه از روز با شما گپ بزند، همچنین به معنی این نیست که همسرتان نمی تواند دوستان خود را داشته باشد یا در جنبه های شخصی زندگی رشد کند.
بنابراین خود خواهی را کنار بگذارید و به یکدیگر اجازه ی فعالیت های تک نفره یا گروهی (بهمراه دوستان و همکاران) را بدهید. سعی کنید جدا از رابطه، سعادت را در سایر جنبه های زندگی تجربه کنید. این زندگی شما را غنی می کند و با ایجاد روابط سالم، رابطه ی شما را از سردی و رخوت دور می کند.
نکته های کوچک برای زندگی بهتر (22 نکته ریز اما موثر)
اگر شما هم احساس می کنید رابطه تان خسته کننده یا تکراری شده، می توانید از روش های گفته شده در این مطلب استفاده کنید و به رابطه تان جان دوباره ببخشید! گنجاندن این موارد در زندگی روزمره راهی مطمئن برای زنده نگه داشتن شور و هیجان در روابط است. این تکنیک ها حتی ممکن است به شما کمک کنند تا دوباره عاشق شریک زندگی خود شوید!
منبع1 منبع 2

[ad_2]

Source link

8 روش تغییر نگرش در زندگی [تبدیل نگرش منفی به مثبت]

[ad_1]

نگرش منفی های ما به زندگی، از عدم آگاهی مان ناشی می شود. اگر بدانید که داشتن نگرش منفی چقدر می تواند بر شرایط و روابط تان تاثیر بگذارد، از همین الان برای تغییر آن اقدام می کنید.
اما راه از بین بردن نگرش منفی و جایگزینی افکار مثبت به جای آنها چیست؟ در این مطلب ما به شما می گوییم که چگونه می توانید نگرش مثبت تری به زندگی پیدا کنید و به این ترتیب به سمت داشتن یک زندگی شادتر قدم بردارید. هیچگاه فراموش نکنید که افکار، بر نحوه رفتار و اعمال ما تاثیر می گذارد و بعبارت دیگر، اعمال ما از تفکراتمان نشات می گیرد.
به افکار خود توجه کنید و این را بدانید که:
تغییر نگرش به معنی سرکوب کردن یا از بین بردن کامل افکار منفی نیست. اینکار در حقیقت تغییر الگوهای فکری است.
افکار منفی طبیعتا برای هر کس بوجود می آیند، اما وقتی به آنها توجه کنید، مثل این است که آنها را تغذیه می کنید تا دوباره برگردند و قوی تر شوند.
چطور آدم خوبی باشیم؟ (101 ایده برای کمک به دیگران)
وقتی الگوهای فکری تکراری و منفی را تغییر دهید، نگرش خود را تغییر خواهید داد. به این ترتیب قادر خواهید شد جهانی که در آن زندگی می کنید را تغییر دهید و به چیزهایی دست پیدا خواهید کرد که قبلاً فکر نمی کنید امکان پذیر باشد.
در این قسمت راهکارهای تغییر نگرش منفی و جایگزینی آنها با افکار مثبت آورده شده است.
1- طرز فکر خود را تغییر دهید و تفکر باینری را کنار بگذارید
اغلب اوقات، ما به روش محدودی فکر می کنیم و نگرش مان نسبت به بسیاری از حقایق به صورت سیاه و سفید است و هیچ حد وسطی در نظر گرفته نمی ‌شود. به این طرز تفکر، تفکر باینری یا صفر و یک گفته می شود. حتی فکر کردن در مورد افکار فقط منفی یا مثبت نیز یک روش باینری است.
نگرش منفی زمانی ایجاد می شود که متقاعد شده باشید این روش دودویی یا کل نگر، بازتاب دقیق واقعیت است. وقتی این طرز تفکر به نتایج خوبی نمی رسد، دیگران را مقصر می دانید. در چنین فضایی همه چیز “با ما یا بر علیه ما” در نظر گرفته می شود و افراد یا با عقیده ‌ای موافقند و یا آن را به کلی رد می ‌کنند و برای حل مشکلات هیچ حد واسطی در نظر نمی گیرند!

همین امر موجب ایجاد یک نگرش منفی می شود و مانع از رسیدن ما به درجات بالای فکری و اعتقادی می گردد. سرزنش کردن دیگران نه تنها به حل مشکل این طرز تفکر کمک نمی کند بلکه آن را ماندگارتر هم می کند.
تحقیقات نشان می دهد که تغییر مسیر باعث بهبود خلاقیت می شود. تغییر مسیر موجب می شود که متفاوت فکر کنید و از افکار منفی رهایی یابید.
27 روش افزایش کیفیت زندگی (راهکارهای واقعا موثر)
برای دور شدن از تفکر باینری و تغییر مسیر، یک قدم عقب بروید و به کاری که در حال انجام آن هستید کمی فکر کنید. از خود بپرسید که آیا روش متفاوتی وجود دارد که بتوانید اتخاذ کنید؟ از چه کسی می توانید کمک بگیرید؟ چه راه حلی را امتحان نکرده اید؟ بنابراین اگر مسیر خود را تغییر دهید، قادر خواهید بود برای حل مشکلات، خلاقیت و نگرش مثبت بیشتری داشته باشید.
2- فراموش نکنید که گفتگوی مثبت با خود، رمز مقابله با نگرش منفی ست
گفتگوی درونی مثبت، موجب می شود که افکار مثبت به مرور جایگرین افکار منفی شود. قدرت کلمات را دست کم نگیرید و فقط و فقط از عبارات و جملات مثبت استفاده کنید. این موضوع را نه تنها با خود بلکه هنگام صحبت کردن با دوستان نزدیک تان نیز فراموش نکنید.
نکته ای که در مورد خود-گفتاری مثبت وجود دارد این است که با تمرکز بر نقاط قوت و اظهارات مثبت در مورد خود، به همان چیزی تبدیل می شوید که به خود می گویید و نگرش تان تغییر می کند.
دکتر ماری هارت‌ول-واکر که یک روانشناس است توصیه می کند برای تقویت نگرش مثبت، بطور دائم جملات مثبت زیر را در مورد خودتان تکرار کنید:

من دوست داشتنی هستم
من لایق بهترین ها هستم
بیشتر انسان ها، افرادی دوست داشتنی و لایق هستند
موفقیت، با تلاش و پشتکار میسر می شود
چالش ها، فرصت های زندگی هستند
انسان جایزالخطاست

هر روز جملات انگیزشی فوق را با خود تکرار کنید. برای تغییر نگرش تان باید کارهایی انجام دهید که به شما کمک کند احساس خوبی نسبت به خود و دیگران داشته باشید. شرکت در کارهای داوطلبانه و تیم های ورزشی، گزینه های عالی برای رسیدن به این هدف هستند.
بنابراین گفتگوی مثبت با خود را فراموش نکنید و براساس این گفته ها اقدام کنید. به این ترتیب متوجه خواهید شد که نگاه تان به زندگی تغییر خواهد کرد.
3- عامل تغییر باشید، نه قربانی تقدیر
فرد قربانی شخصی ست که دایما از شرایطی که خارج از کنترل اوست رنج می برد اما فردی که به دنبال تغییر است، تلاش می کند شرایط و اوضاع را تغییر دهد.
اگر بدبین باشید و به بجای تلاش کردن، ناامید شوید، یک قربانی خواهید بود و نسبت به زندگی، یک نگرش منفی پیدا می کنید.
شما تنها فردی هستید که می توانید به تغییر نگرش خودتان کمک کنید. بنابراین با داشتن یک اراده ی قوی و پشتکار، دید خود را به زندگی تغییر دهید تا اوضاع و شرایط فعلی تان نیز تغییر پیدا کند.
لیست جامع 100 هدفی که قبل از مرگ باید به آنها رسید
اما گاهی اوقات مشکلاتی که در زندگی با آنها مواجه می شویم، خارج از کنترل ما هستند. در این شرایط غلبه بر افکار منفی آسان نیست. کاری که در این شرایط باید انجام دهید این است که نحوه واکنش به این افکار را کنترل کنید.
در چنین شرایطی، از راهکارهای زیر استفاده کنید:

با یک مشاور یا شخصی صحبت کنید که می تواند احساس مثبتی در شما ایجاد کند.
از اخبار فاصله بگیرید، گوشه گیری را کنار بگذارید و فعال باشید. فعالیت های ورزشی، هنری و بازی ها به شما کمک می کند تا احساسات خود را با فاصله گرفتن از افکار منفی تکراری، بهتر پردازش کنید.
از افرادی با تجربیات مشابه، کمک بگیرید. اگر به عنوان مثال در حال بهبودی از اعتیاد هستید، با افرادیکه در گذشته با این مشکل مواجه بوده اند، صحبت کنید.
احساسات دردناک خود را با انجام فعالیت هایی مانند کارهای داوطلبانه، نوشتن، موسیقی یا ورزش کنترل کنید. این اقدامات شما را از لحاظ احساسی برآورده می کنند و به شما امکان می دهند که احساسات فروخورده خود را آزاد کنید.

گاهی اوقات این خود شما هستید که احساسات بد را به خودتان تحمیل می کنید. برای مثال با بزرگ کردن مسایل جزئی، زندگی را به کام خود تلخ می کنید و طوری رفتار می کنید که انگار بدترین اتفاق برایتان رخ داده است. اگر در چنین شرایطی فردی منفی باف و ضعیفی باشید، دایما خودتان را تحقیر می کنید، به مصرف مواد مخدر و الکل روی می آورید و افکار و احساسات منفی را تغذیه می کنید.
4- در کنار داشتن رویاهای بزرگ، انتظارات واقع بینانه ای داشته باشید
بدون شک همه ی ما رویاهایی داریم و همین رویاهاست که زندگی را شیرین تر می کند و به آن امید می بخشد. اما تفکر واقع بینانه هم برای پیدا کردن یک نگرش مثبت به زندگی لازم است.
برای داشتن انتظارات واقع بینانه، رویاهایی که در کوتاه مدت قابل دستیابی است، به چند مرحله تقسیم کنید.

اگر انتظار داشته باشید که همه چیز در زندگی طبق میل و خواسته ی شما پیش برود، هیچگاه احساس موفقیت نخواهید کرد. شما باید بپذیرید که زندگی پستی ها و بلندی هایی دارد و گاهی شرایط خلاف انتظارمان پیش می رود. نگرش منفی ناشی از انتظاراتی است که با واقعیت همخوانی ندارد. بنابراین واقع گرا باشید تا دید مثبت تری به زندگی پیدا کنید.
برای دستیابی به یک تفکر واقع بینانه، افکار خود را کنترل کنید و روی برنامه هایتان متمرکز شوید. با تمرکز و دقت زیاد، مراحل تکمیل یک کار را بررسی کنید. روی وظایفی که باید انجام دهید تمرکز کنید تا رویایتان را به واقعیت تبدیل کنید.
5- افکار منفی را با پرسیدن سوالات مثبت، از خود دور کنید
پرسیدن سوال، ذهن تان را به روی ایده های جدید باز می کند و به شما کمک می کند اعتماد به نفس پیدا کنید. گاهی اوقات ممکن است شرایط آنقدر سخت باشد که استفاده از روش گفتگوی مثبت با خود (راهکار شماره 2 این مطلب)، مشکل شود. برای مثال ممکن است در شرایطی که با خود می گویید “من یک فرد دوست داشتنی هستم”، این تفکر که هیچکس دوستتان ندارد، صدها بار در ذهن تان تکرار شود.
برای حل این مشکل به این توصیه عمل کنید: “برای ساکت کردن منتقد درونی خود، به این فکر کنید که چگونه می توانید این جمله را به یک سوال مثبت تبدیل کنید؟”
در اینجا چند مثال برای انجام اینکار آورده شده است:

به جای گفتن جمله ی “من نقص ها و ایرادات زیادی دارم”، بگویید: “مراحل موفقیت چیست؟”
به جای گفتن جمله ی “من از رفتن به فروشگاه متنفرم”، بگویید: “چطور می توانم سریعتر خریدهایم را انجام دهم و به خانه برگردم؟”
به جای گفتن جمله ی “من از این افراد متنفرم”، بگویید: “چگونه می توانم با این افراد صحبت كنم و با آنها رابطه ی خوبی برقرار کنم؟”
به جای گفتن جمله ی “از این زندگی تکراری خسته و کلافه شدم”، بگویید: “در آینده چه کارهای متفاوت تری می توانم انجام دهم؟”

به این ترتیب شما راه ورود افکار جدید و سازنده را به ذهن خود باز می کنید و یک نگرش مثبت و زیباتری به زندگی پیدا می کنید.
6- تا می توانید بخندید!
وین دایر نوسینده ی کتاب های انگیزشی و خودیاری می گوید: “غیرممکن است همزمان عصبانی شوید و بخندید. نفرت و خنده به طور متقابل از یکدیگر جدا هستند و شما قدرت انتخاب دارید.”
تقریباً در همه موارد، اگر به جای خندیدن، عصبانی بودن و افسردگی را انتخاب کنید، یک نگرش منفی به زندگی پیدا خواهید کرد. اما در زمان های ناراحتی و عصبانیت، چگونه می توانید بخندید؟
همانطور که وین دایر می گوید، این نوعی انتخاب است! شما باید انتخاب کنید که به یک وضعیت ناامیدکننده یا دلسردکننده، به روشی دیگر نگاه کنید و در شرایط سخت لبخند بزنید!

زندگی را به خودتان سخت نگیرید و با خودتان مهربانتر باشید. خندیدن در شرایط سخت یک مهارت اکتسابی ست که می توانید آن را به مرور زمان بدست آورید. جالب ست بدانید که حالات صورت شما، احساسات تان را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار می دهد.
پس اگر افسرده هستید، بخندید و کارهایی کنید که موجب خندیدن تان می شود. خود را آموزش دهید تا در هر فرصتی بخندید و و نگرش مثبتی به زندگی پیدا کنید.
7- احساسات خود را در آغوش بگیرید و آنها را از راه های صحیح ابراز کنید
همه ی ما در شرایطی با احساساتی مواجه می شویم که گاهی اوقات کنترل کردن آنها چالش برانگیز است. تجربه ی احساسات شدید به دلایل مختلفی اتفاق می افتد و این کاملا طبیعی ست.
اگر احساسات تان را سرکوب کنید و آنها را در خود بریزید، با مشکلاتی مانند افسردگی، خشم فرو خورده و اعتماد به نفس پایین روبرو می شوید.
موثرترین روش رسیدن به مثبت اندیشی و حذف افکار منفی در زندگی
برای تخلیه ی احساسات دو راه وجود دارد. راه اول این است که بدون فکر و تعقل، به یکباره تمام احساسات خود را تخلیه کنید که این مسلما کار معقولی نیست و به روابط شما با دیگران آسیب می رساند. راه دوم این است که احساسات خود را با اطمینان بروز دهید به گونه ای که هم حد و حدودها را رعایت کنید و هم شخصیت خود و دیگران را حفظ کنید. برای انجام اینکار، راهکارهای زیر را بکار بگیرید:

در طول روز به احساسات خود توجه کنید و از مواردی که شما را آزرده خاطر می کند، دوری کنید.
وقتی احساس شدیدی مانند عصبانیت را تجربه کردید، کمی صبر کنید و دلیل عصبانیت خود را بنویسید، نفس های عمیق بکشید و آرام شوید.
فکر کنید که چه چیزی یا چه کسی باعث عصبانیت شما شده است و چرا.
از خودتان دفاع کنید و اعتماد به نفس داشته باشید. در مواقعی که با ناعدالتی و زورگویی مواجه می شوید، سکوت معنایی ندارد. سکوت در مقابل ظلم های دیگران تنها نشانه ی ضعف است و موجب تحلیل اعتماد بنفس و پیدا کردن نگرش منفی نسبت به خود می شود.
حد و حدودهای دیگران را تعیین کنید و اجازه ندهید که با بی احترامی با شما رفتار شود. اگر فردی سرتان داد می زند بگویید: “اجازه نمی دهم سر من داد و فریاد کنید. اگر مشکلی وجود دارد، ترجیح می دهم در مورد آن با آرامش صحبت کنم. “

بنابراین بجای سرکوب احساسات، آنها را در آغوش بگیرید و از راه های گفته شده، به تخلیه ی آنها کمک کنید. از خود بپرسید که چه کسی، چه چیزی باعث ناراحتی شما می شود و آنها را مدیریت کنید. اینکار باعث تقویت اعتماد به نفس، آرامش و در نهایت حفظ نگرش مثبت در زندگی می شود.
8- خلاق باشید، به جلو حرکت کنید، خودتان را باور داشته باشید و به چیزهای عالی فکر کنید
وقتی بفهمید که چطور می توانید خود را کنترل کنید و به احساسات و افکار خود پاسخ دهید، می توانید یک نگرش مثبت در زندگی پیدا کنید.
شما می توانید به عمیق ترین احساسات تان گوش دهید و از آنها در راه های درست استفاده کنید. گوش دادن به موسیقی، شعر گفتن، انجام کارهای هنری، ورزش کردن، انتخاب راه های جدید و غذاهای جدید، پیدا کردن دوست ها و مشاغل جدید، همگی برای شما مناسب هستند.

خودتان را باور داشته باشید و فکر کنید که چقدر پاسخ های مثبت و نگرش مثبت لذت بخش است و بطوریکه آنها را با چیز دیگری عوض نمی کنید. قبول کنید که شگفت انگیز هستید و اقدامات شما نتایج شگفت انگیزی به همراه خواهد داشت.
به چیزهای بزرگ و روزهای خوب پیش رویتان فکر کنید. شما توانایی انجام هر کاری را دارید و زندگی می تواند عالی باشد.
9- کتاب های انگیزشی مانند کتاب “چهار توافق” را بخوانید
دون میگوئل روئیز یک سرخ پوست آمریکایی اهل مکزیک است که معتقد است هیچ انسانی نباید نسبت به خود احساس سرزنش، خشم و نفرت داشته باشد و باید با خود کاملا آشتی باشد. او برای رسیدن به این هدف، چهار میثاق ساده را در کتاب “چهار توافق” ذکر می کند که عبارتند از:

اولین توافق: هیچگاه با حرف هایی که می زنید گناه نکنید چون حرف های ناروا مانند یک زهر، کام شنونده را تلخ می کند و حتی ممکن است تمام زندگی اش را تحت تاثیر قرار دهد.
دومین توافق: هیچ چیز را به خودتان نگیرید و شخصی نپندارید. این راهکار مانند سپری، انسان را در برابر حرف های ناروای دیگران محافظت می کند.
سومین توافق: تصورات و فرضیات باطل را کنار بگذارید چون زندگی شما بر پایه ی باورهای درونی که در افکارتان می پذیرید، مدیریت می شود.
چهارمین توافق: همیشه در زندگی نهایت تلاش خود را بکنید. این باعث پیدا کردن راه و حرکت به سوی روشنایی و آزادی می شود.
کتاب را می توانید از اینجا دانلود کنید

قدرت موارد فوق را دست کم نگیرید. هر یک از آنها به طریقی می تواند شما را به سمت داشتن یک زندگی شادتر و پربهره تر سوق دهد و بطور کلی نگرش تان را تغییر دهد.
در لحظه زندگی کنید و تمام تلاش خود را بکنید
داشتن کلام بی عیب و نقص می تواند بازتاب خوبی در زندگی شما ایجاد کند و موجب خلق دنیای بهتر شود.
اگر هر چیزی را به خود نگیرید و از گفتار و کردار دیگران رنجیده نشوید، به میزان بسیار کمتری خشم و نفرت را در زندگی تجربه خواهید کرد.
با دور انداختن فرضیات باطل، انتظارات واقع بینانه ای در زندگی تان شکل می گیرد و می توانید گام بزرگی به سمت داشتن نگرش مثبت بردارید.
مهارت های زندگی (10 مهارت که همه باید بلد باشند)
اگر نگرش منفی به زندگی دارید و این مسئله همیشه شما را آزار می دهد، از راهکارهای ارایه شده در این مطلب استفاده کنید و نگرش مثبت را جایگزین آن کنید. امید خود را از دست ندهید و این را بدانید که هیچگاه برای تغییر دیر نیست. شما در هر زمان و مکانی که باشید، می توانید دید مثبت را در خود پرورش دهید و زندگی بهتر و پربارتری برای خودتان بسازید.

[ad_2]

Source link