چگونه باعث آرامش همسرم شوم؟ 12 گام رسیدن به رابطه آرام

[ad_1]

اگر همسرتان دوران سختی را سپری می کند، باید راه های آرام کردن او را بدانید. مهمترین نکته برای ایجاد آرامش بدون هیچگونه تنش و درگیری، احترام گذاشتن به حد و حدودهای همسر و گوش دادن به حرف های او هنگام صحبت کردن است. اگر همسر شما هم دوران سختی را می گذراند، از ترفندها و نکات ارایه شده در این مطلب استفاده کنید و آرامش را به زندگی تان بازگردانید.
1- از همسرتان حمایت کنید
به همسرتان بگویید که در صورت نیاز، در کنارش خواهید ماند و از او حمایت می کنید. به سادگی به همسرتان بگویید که اگر نیاز به صحبت دارد، در کنار او هستید. به این ترتیب او متوجه می شود که بدون اینکه تحت فشار قرار بگیرد، می تواند به راحتی با شما صحبت کند. این کار موجب می شود که همسرتان به عنوان منبع آسایش روی شما حساب کند.

می توانید بگویید: “من متوجه شده ام که اخیراً کمی ناراحت هستی. اگر می خواهی در مورد چیزی صحبت کنی، من در کنارت هستم. “
همچنین می توانید بگویید “به نظر می رسد امشب کمی آشفته هستی. آیا چیزی هست که بخواهی درباره اش صحبت کنی؟”

2- به همسرتان زمان و فضای آزادتری بدهید و در غار تنهایی اش سرک نکشید
بسیاری از مردان دوست دارند که احساسات خود را به تنهایی پردازش کنند. اگر همسرتان دوست دارد تنها باشد، آزرده خاطر نشوید و هنگامی که برای صحبت کردن آماده شد، در کنارش باشید. او ممکن است بخواهد از خانه بیرون برود، هوای تازه بخورد و تلویزیون تماشا کند یا یکی از سرگرمی های مورد علاقه اش را برای فرار از شرایط سخت انجام دهد.

هیچگاه مردی را بدلیل نیاز به تنهایی سرزنش نکنید زیرا این امر باعث می شود حتی بیشتر کنار بکشد. بجای اینکار، به همسرتان بگویید که نیاز او به تنها بودن را درک می کنید و هر گاه دوست داشت با کسی صحبت کند، شما در کنارش هستید.

26 نکته مهم برای جذب مردان توسط همسر
3- به حرف های همسرتان با دقت گوش کنید
ممکن است همسرتان تصمیم بگیرد که همه چیز را با شما در میان بگذارد. در زمانی که همسرتان با شما صحبت می کند، با برقراری تماس چشمی، تکان دادن سر و پرسیدن سوالات بعدی، به او نشان دهید که در حال گوش کردن هستید و به این ترتیب مکالمه را ادامه دهید. سعی کنید از ارائه راه حل و مشاوره دادن خودداری کنید، مگر اینکه او از شما بخواهد.

می توانید جملاتی از این قبیل را بگویید: “واقعا ناراحت شدم که برادرت چنین حرفی به تو زد. تو چه حسی پیدا کردی؟” یا “آیا با رئیس خود در مورد این اتفاق صحبت کرده ای؟”
سعی کنید از گفتن جملاتی مانند “از پس آن بر می آیی” یا “نگران نباش” اجتناب کنید، زیرا این باعث کمرنگ شدن احساسات او می شود.
اگر همسرتان مایل به صحبت کردن نیست، فقط در کنار او بی سر و صدا بنشینید. پرسیدن یک یا دو سوال آرام ممکن است کمک کند، اما اگر مایل به مکالمه نیست، او را مجبور به اینکار نکنید.

4- به او بگویید که تجربه ی این احساسات، هیچ اشکالی ندارد
به همسرتان بگویید که احساساتش کاملا صحیح است و تجربه ی چنین احساساتی هیچ ایرادی ندارد. به او اطمینان دهید که مجاز است هرگونه احساسات حتی غم و غصه را تجربه کند. همسرتان را متقاعد کنید که هیچ احساس خوب یا بدی وجود ندارد، بنابراین نباید احساس شرم یا خجالت کند.

چیزی مثل این بگویید: “اخراج شدن واقعاً سخت است و من تو را به خاطر احساس ترس و عصبانیت سرزنش نمی کنم. من بخاطر تو اینجا هستم نه بخاطر اتفاقی که افتاده است.”
یا بگویید: “از دست دادن پدر و مادر برای هر کسی دشوار است. بروز احساسات، هیچ اشکالی ندارد و تو می توانی در کنار من اینکار را انجام دهی.”

5- او را در آغوش بگیرید
محبت جسمی یک راه عالی برای آرامش دادن به همسر و نزدیکان است. اگر دوست همسر، عضوی از خانواده یا دوست صمیمی شما گریه می کند، او را محکم بغل کنید. اگر به فردی خیلی نزدیک نیستید (مانند یک همکار یا یک آشنا)، می توانید دست تان را دراز کنید و بازوی او را لمس کنید.

فراموش نکنید که همه ی افراد تمایلی به در آغوش گرفته شدن ندارند و این هیچ اشکالی ندارد. اگر می دانید که شخص مقابل تان مایل به ابراز علاقه ی فیزیکی نیست، از او سوال کنید که آیا دوست دارد او را در آغوش بگیرید؟

6- نقاط قوت همسرتان را به او یادآوری کنید
ارزش همسرتان را با یادآوری کردن مهارت ها و نقاط قوت او، یادآوری کنید. توجه مثبت بدون قید و شرط به او اطمینان می دهد که حتی اگر احساس خوبی نداشته باشد هم می تواند روی شما حساب کند. به او بگویید که او را تحسین می کنید و از همه خوبی هایش قدردانی می کنید.

می توانید جمله ای مانند این را بگویید: “من می دانم که در حال حاضر احساس خوبی نداری، اما می خواستم به تو یاد آوری کنم که چقدر باهوش و با مهارت هستی. تو همیشه در تعمیر وسایل خانه بسیار عالی هستی.”
یا می توانید بگویید: “تو برای من یک شوهر حامی و برای فرزندانمان یک پدر عالی هستی. حتی وقت هایی که ناراحت و عصبانی هستی هم می دانم که می توانم روی تو حساب کنم.”
همچنین می توانید چنین جمله ای بگویید: “10 سال است که با هم هستیم و من واقعاً از داشتن تو در زندگی ام بسیار خوشحالم. تو به من خیلی کمک کردی و من هم امیدوارم که بتوانم همین کار را برای تو بکنم.”

10 تا از مهمترین نکات موفقیت در رابطه زناشویی
7- برای همسرتان یک پیام دلگرم کننده بفرستید
اگر نمی توانید شخصاً در کنار همسرتان باشید، از طریق تلفن تماس بگیرید یا پیامک بفرستید. برای او متنی ارسال کنید و بگویید: “به تو فکر می کنم” یا “امیدوارم که موفق باشی”. حتی اگر همسرتان به پیام های شما پاسخی ندهد هم احتمالاً از اینکه با او تماس گرفتید و به یادش بودید، دلگرم خواهد شد.

برای آرام کردن همسرتان از راه دور می توانید این جمله را بگویید: “می دانم که در حال حاضر روزهای سختی را سپری می کنی. فقط می خواهم بدانی که من در کنارت هستم. اگر دوست داری با کسی صحبت کنی، به من پیامک بده یا با من تماس بگیر.”
یا می توانید بگویید: “از اتفاقی که برایت افتاده باخبر هستم. واقعا شرایط سختی ست و من این را درک می کنم. اگر می خواهی با کسی صحبت کنی به من اطلاع بده.”

8- در انجام کارها به او کمک کنید
با انجام برخی از کارهای همسرتان، به او نشان دهید که از او حمایت می کنید. اگر نوبت به انجام کاری رسیده که از وظایف همسرتان محسوب می شود، انجام آن کار را بر عهده بگیرید تا در شرایط سخت، باری را از روی دوش او برداشته باشید. برای مثال می توانید آشغال ها را دم در بگذارید یا ماشین را به کارواش ببرید. انجام این کارهای ساده به همسرتان نشان می دهد که می تواند به شما تکیه کند و مورد حمایت تان قرار بگیرد.

به همسرتان اجازه دهید در آرامش مطلق بسر ببرد. به هیچ عنوان او را سرزنش یا وادار به انجام کاری نکنید. حفظ آرامش زندگی، به او فرصت می دهد تا سریعتر و راحتتر با احساسات خود کنار بیاید.

9- غذای مورد علاقه ی همسرتان را بپزید
با پختن غذاهای مورد علاقه همسرتان، او را از استرس دور کنید! مواد لازم برای شام یا دسر مورد علاقه اش را تهیه کنید و ذهن او را از استرس دور کنید. اگر علاقه زیادی به آشپزی ندارید یا در اینکار مهارت کافی ندارید، می توانید غذای مورد علاقه ی او را از رستوران سفارش دهید.

اگر همسرتان احساس بیماری می کند، برای او مقداری سوپ یا یک لیوان چای داغ درست کنید.
گرچه این کارها درمانی برای دردهای او نیستند، اما تا حدودی می توانند حواس او را پرت کنند و تنش ها را دور کنند.

رازهای طلایی همسرداری (20 راز مهم)
10- از او بخواهید که بهمراه شما فعالیت کند
بسیاری از مردها دوست دارند با تحرک و ورزش، خود را از استرس دور کنند. بدون چشم پوشی از مشکلات همسرتان، با او به پیاده روی، بازی یا هر فعالیت اجتماعی دیگری بپردازید. اینکار روش خوبی برای حواس پرتی و دور کردن او از شرایط سخت فعلی است.

انجام فعالیت های هیجان انگیز و پر هیجان، برای مردهای منزوی و گوشه گیری که همه مشکلات را در خود می ریزند، اهمیت بیشتری دارد.

11- هر روز با همسرتان تماس بگیرید
بسیاری از مردان هنگام کنار آمدن با استرس، منزوی و گوشه گیر می شوند. اگر در کنار همسرتان نیستید، سعی کنید حداقل روزی یک بار با او تماس بگیرید یا پیام دهید. با انجام اینکار می توانید بفهمید که همسرتان چه احساسی دارد، آیا دوست دارد با کسی ملاقات کند یا اینکه دوست دارد از طریق تلفن با شما در تماس باشد؟

اگر از همسرتان احوالپرسی کنید و دایما به یاد او باشید، کمتر احساس تنهایی می کند و همین باعث می شود روحیه او بالا برود.

12- در صورت نیاز از یک مشاور یا متخصص کمک بخواهید
اگر احساس می کنید که افسردگی همسرتان در حال تشدید است یا کاری از دست شما ساخته نیست، از یک مشاور کمک بگیرید. به همسرتان کمک کنید تا با یک پزشک یا یک متخصص روان صحبت کند و از این طریق احساسات خود به روشی سالم و بدون قضاوت حل کند.

بسیاری از مردان حتی در مواقع لزوم هم مخالف مراجعه به مشاور یا پزشک هستند. سعی کنید این موضوع را با مهربانی و بدون قضاوت به او پیشنهاد دهید تا احساس فشار و اجبار نکند.
می توانید بگویید: “من متوجه شده ام که مدتی ست روحیه ی خوبی نداری. بنظرت بهتر نیست به یک مشاور یا متخصص مراجعه کنی؟”

انجام تکنیک های فوق به مردها کمک می کند تا آرامش خود را بازیابند و روزهای سخت زندگی را سپری کنند. اگر همسر شما هم در شرایط سختی است، انجام این کارهای ساده را از او دریغ نکنید و به او کمک کنید تا آرامش واقعی را در کنار شما تجربه کند.
13 روش ایجاد تنوع در رابطه عاشقانه

[ad_2]

Source link

5 دلیل عصبانیت انسان، انواع عصبانیت و روش حل مشکل

[ad_1]

اگر خیلی زود تحریک یا ناامید می شوید و احساس می کنید بیشتر از حد ممکن عصبانی هستید، باید بدانید که شما هم جزء میلیون ها نفری هستید که با مشکل خشم مواجه هستند. عصبانیت یک واکنش طبیعی به شرایط دشوار یا خطرناک است و اگرچه یک حس طبیعی ست اما اگر بیش از حد و بطور دائم اتفاق بیفتد، می تواند منجر به بروز بیماری هایی از جمله افسردگی، اضطراب، بالا رفتن فشار خون، بیماری های قلبی و مشکلات دیگر شود. مقابله با خشم به روش های سالم، یکی از مهارت های مهم زندگی می باشد و مانع از آسیب رساندن به شما یا افرادیکه دوستشان دارید می شود. در این مطلب به دلایل مختلف عصبانیت و راهکارهایی که می توانید برای کنترل خشم از آنها استفاده کنید، پی می برید.
چرا من همیشه عصبانی هستم؟ دلایل پشت پرده ی افکار، احساسات و رفتارهای خشمگینانه چیست؟
عصبانیت می تواند توسط عوامل مختلفی ایجاد شود و بسته به افراد مختلف، شرایط متفاوتی ایجاد کند. برخی از دلایل عصبانیت ممکن است شامل موارد زیر باشد:

مورد بی احترامی یا بی عدالتی قرار گرفتن
احساس نقض، تهدید یا حمله
ترس یا صدمه فیزیکی
ناکامی در رسیدن به یک هدف
احساس ناتوانی یا ناامیدی
بالا رفتن سطح استرس یا اضطراب
کمبود خواب

برای رهایی از افکار، احساسات و رفتارهای خشمگینانه، چه کار کنم؟
افراد به دلایل مختلفی از خشم بیش از حد رنج میبرند و گاهی اوقات برای تنظیم احساسات و کنترل خشم های احتمالی خود تلاش می کنند. بسیاری از افرادی که از عصبانیت بی دلیل رنج می برند، نمی دانند که چه چیزی باعث عصبانیت آنها می شود یا اینکه چطور می توانند آن را برطرف کنند.
اگر شما هم جزء آن دسته از افرادی هستید که در کنترل خشم مشکل دارند، اصلا نگران نباشید چون راهکارهایی وجود دارد که می توانید از آنها برای کنترل و مقابله موفقیت آمیز با احساسات ناپایدار خود استفاده کنید.
10 تا از موثرترین راههای رسیدن به آرامش در زندگی
بخشی از راهکارهای مقابله با عصبانیت عبارتنداز: تغییر در سبک زندگی و انجام ورزش های فیزیکی، شناخت عوامل محرک خشم و پاسخ صحیح به آنها، استفاده از داروهای تجویز شده توسط پزشک، استفاده از تکنیک های آرامبخش و مراقبه. در ادامه، با دیگر راهکارهای مقابله با خشم آشنا می شوید.
روش های ابراز عصبانیت چیست؟
علاوه بر اینکه برای عصبانیت دلایل مختلفی وجود دارد، روش های ابراز آن نیز متفاوت است. برخی از افراد ممکن است عصبانیت را با پرت کردن یا شکستن وسایل اطراف خود نشان دهند درحالیکه برخی دیگر این حس را در درون خود می ریزند و بروز نمی دهند. روش های معمولی که انسان ها برای ابراز عصبانیت خود بکار میبرد عبارتنداز:

داد و فریاد کردن
فحش دادن، بد دهنی و تهدید کردن
پرت کردن وسایل، ضربه زدن به اشیاء، افراد یا حیوانات
بی توجهی و نادیده گرفتن مردم
دور شدن از محل یا سکوت کردن
خود زنی

علل عصبانیت
خشم بیش از حد می تواند توسط علل مختلفی ایجاد شود. همانطور که در بالا هم اشاره شد، این دلایل متفاوت هستند اما معمول ترین آنها عبارتنداز:
1- وضعیت دشوار و استرس زای فعلی
اگر با یک وضعیت استرس زا روبرو هستید، تجربه احساس خشم یا ناامیدی کاملا طبیعی است. کنترل احساسات به خصوص هنگام مقابله با استرس و اضطراب طولانی مدت، دشوار است. در این شرایط توجه داشته باشید که چنین احساساتی کاملا طبیعی ست و برای همه اتفاق می افتد. اگر عصبانیت شما آرامش زندگی تان را از بین برده است یا به روابط تان با دیگران آسیب وارد می کند، باید از راه های سالم، خشم خود را مدیریت کنید.
2- سابقه خانوادگی (استفاده از روش های غلط کنترل خشم توسط اعضای خانواده)
شما ممکن است در کودکی و حتی بزرگسالی، برای کنترل خشم، روش های ناسالمی را از والدین، ​​سرپرستان یا سایر اعضای خانواده خود یاد گرفته باشید. بنابراین گاهی اوقات عدم کنترل خشم می تواند به دلیل تربیت غلط و آموزش نادرست باشد و ریشه در کودکی افراد داشته باشد. شناخت این مورد، اولین قدم حیاتی برای کنترل عصبانیت با روش های سالمی مانند رفتن به پیاده روی یا دویدن، کتاب خواندن یا گوش دادن به موسیقی است.

3- حوادث مخرب گذشته
تجربه ی حوادث آسیب زا یا استرس زای شدید در گذشته، می تواند فرد را تا چندین سال، تحت تاثیر قرار دهد. وقایع آسیب زا می توانند بدون آگاهی خود فرد، تأثیر پایداری بر سلامت روان او داشته باشند. در این موارد کمک گرفتن از یک مشاور موجب می شود تا متوجه شوید که چگونه وقایع گذشته بر روحیه امروزتان تأثیر می گذارد و شما را برای رهایی از این وضعیت راهنمایی کند.
علاوه بر عصبانیتی که بصورت هرازگاه بروز می کند، نوعی از خشم وجود دارد که بصورت دائم و بی وقفه دیده می شود. اما علل این خشم دائمی چیست؟ در قسمت زیر، 5 دلیل عصبانیت مداوم و راهکارهای مقابله با آن را مشاهده می کنید.
موثرترین روش برای رسیدن به مثبت اندیشی و حذف افکار منفی 
علل عصبانیت بی دلیل و مداوم
1- نگرانی
نگرانی یکی از مهمترین دلایل عصبانیت است. نگرانی برای خود و عزیزان و حتی ترس می تواند خشم شدیدی را در فرد برانگیزد. بنابراین عصبانی شدن برای کسانی که تحت فشار و استرس زیادی هستند، کاملا طبیعی ست.
راه حل: منبع نگرانی های خود را پیدا کنید. اکنون وقت آن رسیده است که از خود بپرسید چرا احساس ترس می کنید یا چه چیزی موجب تشدید این ترس می شود. نگرانی های خود را بنویسید. آیا قدمی برای رفع آنها برداشته شده است؟ به عنوان مثال اگر نگران رفتن شریک زندگی تان برای سفر به خارج از کشور هستید، نگرانی های خود را به روشی کاملا صادقانه و ملایم با او در میان بگذارید. اگر با ترس هایتان مواجه شوید، نه تنها به خود افتخار می کنید، بلکه از شر خشم های نهفته ی خود نیز رها می شوید.
2- احساس ناتوانی
یکی دیگر از دلایل عمده خشم، احساس ناتوانی است. این حس اغلب با از دست دادن کنترل و احساس درماندگی همراه است. اگر به بیماری خاصی مبتلا باشید، مورد سوء استفاده قرار گرفته باشید یا احساس گرفتاری کنید، احساس خشم و عصبانیت، خود به خود ظاهر می شود.
راه حل: هر وقت احساس ناتوانی کردید، به خود یادآوری کنید که “من مسئول زندگی خودم هستم. من شایسته احترام هستم و بخاطر مهارت ها و توانایی های خود به اینجا رسیده ام. پس اکنون می توانم از آنها برای حل این مسئله استفاده کنم.” اگر به بیماری خاصی مبتلا هستید و از درمان آن ناامید شده اید، سعی کنید در مورد بیماری و نحوه درمان یا زندگی با آن آگاه باشید و یا از راه هایی برای بهبود روحیه خود استفاده کنید. اگر احساس می کنید نمی توانید زندگی و احساسات منفی خود از جمله عصبانیت را کنترل کنید، از یک مشاور یا پزشک متخصص کمک بگیرید.
3- اضطراب
طبق گفته ی انجمن اضطراب و افسردگی آمریکا، بیش از 40 میلیون بزرگسال در ایالات متحده، از اضطراب رنج می برند که حدود هجده درصد از کل جمعیت این کشور را شامل می شود. اگرچه اضطراب و عصبانیت ممکن است از نظر بهداشت روان دو مسئله مختلف به نظر برسند، اما این دو مشکل غالباً و عمیقاً در هم آمیخته شده اند. کسانی که از اضطراب رنج می برند، همیشه احساس ضعف می کنند و واکنش های احساسی خارج از کنترلی را تجربه می کنند. افرادی که به اضطراب مبتلا هستند، در مواجهه با شرایط چالش برانگیز سعی می کنند استرس و ناامیدی خود را از طریق عصبانیت ابراز کنند.
راه حل: خبر خوب این است که روش های درمانی بسیاری برای مقابله با اضطراب وجود دارد. مراجعه به روانپزشک یا مشاور، انجام فعالیت های لذت بخش، کاهش عوامل استرس زا در زندگی و دوری از آنها، نگهداری حیوان خانگی، استفاده از داروهای مختلف یا مراقبه ازجمله راهکارهای سالم مقابله با اضطراب هستند.

4- رویدادهای تلخ گذشته
تجربیات آسیب زا یا دردناک گذشته ممکن است اثرات ماندگاری در روح و روان فرد داشته باشند. این تجربیات می توانند باعث اضطراب، ناامیدی و حتی طغیان های عصبانی شوند. برای درمان صحیح آسیب های روانی گذشته، همیشه بهتر است از یک متخصص حرفه ای کمک بگیرید. مراجعه به پزشک یا مشاور، می تواند به شما در جهت دور کردن احساسات منفی، کنترل خشم بیش از حد و تدوین استراتژی هایی برای کنار آمدن با شرایط دردناک یا تحریک کننده کمک کند.
راه حل: در زمان هایی که احساس عصبانیت می کنید، کمی صبر کنید و یک دقیقه تأمل کنید. به این فکر کنید که “چرا این وضعیت من را عصبانی می کند؟” “چه چیزی باعث یادآوری رویدادهای تلخ گذشته می شود؟” این به شما کمک می کند تا منشأ عصبانیت و نحوه برخورد مناسب با احساسات تان را بهتر درک کنید.
چطور شادی را در خودمان پیدا کنیم؟ (راهنمای کامل خود درمانی)
5- غم و اندوه
غم و اندوه یکی دیگر از دلایل عمده خشم است. غم و اندوه می تواند احساسی طاقت فرسا باشد که اغلب با سختی، درد و عذاب همراه است و می تواند ناشی از مرگ دوستان، عزیزان، شریک زندگی، اعضای خانواده یا حتی یک حیوان خانگی باشد. غم و اندوه دلایل دیگری هم دارد و می تواند ناشی از سختی های دیگری از جمله شکست های شغلی یا شخصی، آسیب های جسمی یا حتی حوادث فعلی باشد.
وقتی گرفتار غم و اندوه می شوید، عصبانیت به سرعت به سراغ تان می آید. افراد غمگین غالباً از ظلم و بی عدالتی جهان ناامید می شوند و از اینکه به آینده ی ایدآل خود نمی رسند، عصبانی می شوند. این افراد از کسانی که نمی توانند آنها را درک کنند هم ناراحت می شوند.
راه حل: اگرچه تجربه عصبانیت در زمان مواجهه با غم و اندوه طبیعی است، اما می توانید با این وضعیت برخورد صحیحی داشته باشید و از عصبانیت رهایی یابید. در هنگام مواجهه با غم و ناراحتی، پرداختن به احساسات منفی و عصبانیت شدید، می تواند مضر باشد و حتی روحیه ی شما را خرابتر کند. با خودتان مهربان باشید و بجای پنهان کردن غم و اندوه، آن را از روش های سالم ابراز کنید تا بتوانید سریعتر به بهبودی برسید.
تفاوت عصبانیت و پرخاشگری چیست؟
اگرچه ممکن است عصبانیت و پرخاشگری مشابه باشند، اما تفاوت های مهمی بین این دو اصطلاح وجود دارد. عصبانیت یک احساس است در حالی که پرخاشگری یک رفتار است که گاهی اوقات با عصبانیت همراه است. اگرچه این دو اصطلاح اغلب در کنار هم استفاده می شوند اما هرکسی که احساس عصبانیت می کند، پرخاشگر نیست.
بعبارت دیگر پرخاشگری یک انتخاب است و افراد پرخاشگر، دیگران را مقصر عصبانیت خود می دانند. یک نکته ی کلیدی برای کنترل خشم، جدا کردن احساس عصبانیت از رفتارهای پرخاشگرانه است. اگر شما هم متوجه شدید که عصبانیت تان به پرخاشگری منجر می شود، سعی کنید برای تخلیه ی خود از یک روش سالم مانند ورزش یا کیک بوکسینگ استفاده کنید.
انواع مختلف عصبانیت
حال که با علل عصبانیت آشنا شدید، بهتر است انواع آن را هم بشناسید. شناخت انواع خشم می تواند به شما کمک کند تا عصبانیت خود را کنترل کنید و علائم هشدار دهنده را قبل از اینکه خیلی دیر شود، پیدا کنید. همچنین به شما کمک می کند تا یک درمانگر خوب پیدا کنید تا درمان مناسب را براساس نوع خشم خاص شما انجام دهد.
1- خشم فیزیکی
از نظر بسیاری افراد، این بدترین نوع عصبانیت است که در اسرع وقت باید مدیریت شود. کسی که خشم فیزیکی دارد ممکن است اشیا اطراف خود را بشکند یا به شخصی که احساس می کند به او ظلم کرده، حمله کند.
این بدیهی است که این نوع خشم، منجر به بروز مشکلاتی از جمله تخریب اموال عمومی یا آسیب به خود و دیگران می شود. بطور کلی این نوع خشم با شکستن مرزهای شخصی دیگران، ممکن است شما را به دردسر بیندازد.

گاهی اوقات، عصبانیت فیزیکی نوعی مبارزه یا پاسخ به یک خطر قابل درک است. انسان های اولیه در زمان مواجهه با خطراتی مانند حمله ی قبایل یا حیوانات، به مبارزه می پرداختند یا فرار می کردند. این نوع مبارزه، نوعی خشم فیزیکی محسوب می شد که نسبت به خطرات پیش آمده، بوجود می آمد.
کسانی که با خشم فیزیکی مواجه هستند، حتما باید تکنیک های آرامش بخش مقابله با این حالت روانی را یاد بگیرند و در مواقع لزوم از آنها استفاده کنند. یک روانپزشک یا یک درمانگر پیدا کنید که بتواند به شما در شناسایی عوامل محرک کمک کند، برای آرام کردن شما دارو تجویز کند و یا روش های کنترل خشم مانند استفاده از توپ های استرس را به شما آموزش دهد.
2- خشم استرسی
همانطور که در بالا هم اشاره شد، گاهی اوقات عصبانیت ناشی از استرس است که از راه های مختلف ابراز می شود. به عنوان مثال اگر رایانه ی شما عملکرد بسیار کندی دارد، ممکن است به آن ضربه بزنید.
استرس، پاسخ بیولوژیکی بدن به شرایط بیرون است که می تواند روی عملکرد بدن و رفتار انسان تاثیر بگذارد. داشتن مقادیر کم استرس در برخی شرایط، برای انسان مفید است. اما داشتن استرس بیش از حد، به خودی خود یک اختلال روانی است. استرس زیاد و دائم می تواند منجر به بروز مشکلات مختلف پزشکی یا روانی مانند اختلالات خواب و بیماری های دیگری مانند اختلال دو قطبی و همچنین سایر بیماری های روانی شود.
در این موارد، شما به چیزی فراتر از مدیریت خشم نیاز دارید. شما باید یاد بگیرید که چگونه استرس خود را کنترل کنید. در اینجا چند روش برای انجام این کار آورده شده است:

وقتی را به آرامش خود اختصاص دهید و به انجام تکنیک های مراقبه، یوگا و مدیتیشن بپردازید. در مواقعی که استرس دارید، از انجام کارهای زیاد و بی وقفه بپرهیزید.
ممکن است لازم باشد سایر بیماری های روحی خود را قبل از کنترل استرس درمان کنید. برای مثال به دنبال درمان بیماری های دو قطبی، اضطراب یا افسردگی باشید. ابتلا به بیماری های روانی ممکن است کنترل استرس را مشکل تر کند. به عنوان مثال کنترل استرس برای کسانی که به اختلال دو قطبی مبتلا هستند، به مراتب سختتر از افراد دیگر است.

3- خشم قضاوتی
این عصبانیت، پاسخی به بی عدالتی محسوب می شود. در این نوع خشم، فرد عصبانی از کارهای دیگران خشمگین است و بنابراین خشم او به افراد دیگر برمی گردد.
عصبانیت قضاوتی در عصر اینترنت، یک مسئله بزرگ است. البته این نوع خشم همیشه هم بد نیست و بعبارت دیگر عصبانیت کنترل شده از بی عدالتی در برخی شرایط، چیز خوبی است. برای مثال وقتی دسته ای از افراد عصبانی، خشم خود را از یک مسئله سیاسی ابراز می کنند، ممکن است تغییرات خوبی در جامعه ایجاد شود.
۱۰ استراتژی ساده برای پاکسازی ذهن و داشتن فکر آزاد
بطور کلی خشم قضاوتی در موارد بسیار زیادی اتفاق می افتد. اما اگر خواهان پیشرفت هستید، باید یاد بگیرید که با خشم خود کنار بیایید. در اینجا برخی از مشکلات عصبانیت قضاوتی آورده شده است:

افرادیکه درگیر خشم قضاوتی هستند ممکن است طرف مقابل خود را بعنوان یک هیولایی ببیند که حتی ارزش گفتگو کردن ندارد. این افراد، از کسانی که هرگز ملاقات نکرده اند عصبانی هستند و کارهای آنها را غیر انسانی می دانند. این مورد بیشتر در سیاست اتفاق می افتد. برای رهایی از این نوع خشم، می توانید وقتی صحبت از سیاست می شود، بنشینید و با طرف مقابل خود مکالمه کنید. با صحبت کردن، ممکن است متوجه شوید که با طرف مقابل تان نقاط مشترک زیادی دارید و به این ترتیب از خشم شما کاسته شود.
استفاده از خشم قضاوتی علیه یک فرد، برای مردم به راحتی انجام می گیرد. امروزه افراد کمی به دنبال خواندن داستان کامل هستند و در عصری که همه احساس بی حوصلگی می کنند، فقط تیتر خبرها خوانده می شود. به این ترتیب ممکن است برخی افراد به انجام گناه های نکرده، متهم شوند و مورد قضاوت عموم قرار بگیرند.
دیگر مشکل خشم قضاوتی این است که گاهی اوقات هیچ راه حلی برای حل مشکلات پیدا نمی شود. دفاع از حقوق خود در برابر سیاست و حکومت چیز بدی نیست اما وقتی خشم، غیرقابل کنترل و بدون هیچ گونه مدیریتی باشد، نمی توانید به هیچ راه حلی برای رفع مشکلات برسید.

اگر شما هم با خشم قضاوتی غیر قابل کنترل مواجه هستید، بهتر است در مورد آن با یک درمانگر صحبت کنید. همچنین می توانید استفاده از رسانه های اجتماعی را محدود کنید و همیشه سعی کنید همه ی حقایق مربوط به یک ماجرا را بخوانید و بدون اطلاعات کامل، کسی را قضاوت نکنید.
4- خشم تهاجمی منفعل
احتمالا تا بحال عبارت “پرخاشگری منفعل” را شنیده اید اما شاید معنی دقیق آن را ندانید. پرخاشگری منفعل به این معناست که فرد بجای ابراز آشکار عصبانیت خود، آن را به روش های منفعلانه و در جهت آزار و اذیت قربانیان ابراز کند. این افراد نقاب خوش رویی و ادب به چهره می زنند اما زیر این نقاب، چهره و قلبی خشمگین دارند که از دیگران پنهان می کنند.

این وضعیت گاهی اوقات به این دلیل اتفاق می افتد که فرد می خواهد آرامش خود را حفظ کند. به عنوان مثال کسی از بهترین دوست خود عصبانی است اما نمی خواهد بطور کامل به او مقابله کند، عصبانیت خود را به گونه ای ابراز می کند که هیچکس متوجه نشود. این نوع خشم می تواند برای فرد قربانی بسیار رنج آور باشد.
عصبانیت منفعل اشکال مختلفی دارد و اگرچه خیلی بد به نظر نمی رسد اما ممکن است باعث بروز مشکلاتی شود. مثال هایی از این نوع خشم عبارتند از:

زخم زبان زدن. یکی از راه های بروز خشم در افرادی که دچار مشکل پرخاشگری منفعل هستند، زبان آنهاست. افرادیکه خشم منفعل دارند، با نیش و کنایه با دیگران صحبت می کنند و عصبانیت خود را از این راه ابراز می کنند. گاهی اوقات لحن صدای فرد هم می تواند نشاندهنده ی عصبانیت او باشد که توسط همه ی افراد قابل تشخیص نیست.
اقدامات منفعلانه. در این مورد فرد آسیب دیده، اقداماتی انجام می دهد که به قصد آسیب و آزار دادن به فرد مقابل انجام می گیرد. کنترل این رفتار در بعضی مواقع می تواند سخت باشد چون این افراد در پشت پرده، به رفتارهای مخفیانه متوسل می شوند تا نظر خود را به هر نحوی که شده، اعمال کنند.

پرخاشگری منفعل مشکلی ست که می تواند شما را به دردسر بیندازد چون هیچکس دوست ندارد که قربانی چنین خشمی شود. به جای اینکه منفعل و پرخاشگر باشید، باید احساسات خود را مدیریت کنید و آنها را از راه های سالم و کنترل شده، بروز دهید. برای این کار لازم است که چند نفس عمیق بکشید یا خود را از اوضاع تحریک آمیز دور کنید.
5- خشم زبانی
به ابراز خشم از طریق کلمات، خشم زبانی گفته می شود.
برخی افراد ممکن است به این نوع عصبانیت توجه کمتری نشان دهند و آن را مهم تلقی نکنند. بسیاری از مردم فکر می کنند که اگر کسی بتواند خشم خود را از طریق کلمات ابراز کند و آن را بدون خشونت جسمی به پایان برساند، کار خوبی انجام داده است و البته این طرز فکر، تا حدودی می تواند درست باشد. بعبارت دیگر عصبانیت زبانی کنترل شده، گاهی اوقات می تواند مفید باشد.
برای مثال اگر از دست همسرتان عصبانی هستید، بجای سکوت کردن، به او می گویید که دلیل عصبانیت تان چیست. یکی از بهترین روش های کنترل خشم، صحبت کردن در مورد احساسات درونی است. در این مواقع بهتر است از زبان اتهام استفاده نکنید و بجای پیدا کردن گناهکار، احساسات خود را بیان کنید. این می تواند به شخصی که از آن عصبانی هستید کمک کند تا متوجه اشتباه خود شود و بهمراه هم راه حل مشکل را پیدا کنید.
با این حال گاهی اوقات خشم زبانی، بیش از حد استفاده می شود و می تواند برای کسی که قادر به کنترل خشم نیست، خطرناک باشد. کسی که همیشه عصبانی است ممکن است از این خشم بر علیه همسر یا عزیزان خود استفاده کند. تمسخر، تهدید کردن و داد و فریاد، فقط چند نمونه از عصبانیت زبانی مضر است که باید کنترل شود.
چطور ذهن و فکر خود را در کنترل داشته باشیم؟
سوء استفاده عاطفی با کسی شوخی ندارد. عزت نفس فردی که توسط عصبانیت کلامی مورد سوء استفاده عاطفی قرار می گیرد، پایین می آید و ترس و دلهره ای وجود او را فرا می گیرد.
ممکن است شخص عصبانی متوجه این موضوع نباشد و نداند که حرف های او چقدر دیگران را مورد آزار قرار می دهد. این افراد باید خشم خود را از راه های صحیح، مدیریت کنند.
هر کسی حق عصبانی شدن دارد، اما در کنار آن باید توان کنترل شرایط و مدیریت آن را داشته باشد و بتواند خشم را در جای مناسب تخلیه کند. پرخاشگری بداهه و خارج از کنترل بسیار خطرناک است و فقط گذشت زمان می تواند آن را آرام کند. گاهی عصبانیت با انتخاب فرد و در شرایط تحت کنترل ایجاد می ‌شود که در این صورت مخرب نیست.
6- خشم بی ثبات و فرار
کسانی که به دلایل مسایل کوچک و پیش پا افتاده و بطور ناگهانی و کوتاه عصبانی می شوند، خشم بی ثبات دارند.
کسی که خشم ناپایداری دارد همیشه عصبانی نیست اما گاهی اوقات، به یک باره عصبانی می شود.
اگر شما به خشم بی ثبات مبتلا هستید، اطرافیانتان مجبورند برای جلوگیری از عصبانیت و پرخاشگری ناگهانی تان، روی پوسته تخم مرغ راه بروند تا از تحریک کردن شما جلوگیری کنند. داشتن عصبانیت بی ثبات ممکن است به روابط و دوستی های شما پایان دهد. به علاوه عصبانی شدن شدید نسبت به مسائل کوچک، برای سلامتی بد است و می تواند منجر به بالا رفتن فشار خون و در نهایت بیماری های قلبی شود.

افرادیکه عصبانیت ناگهانی و فرار دارند، ممکن است از ابتلا به این وضعیت آگاه نباشد و از این بابت احساس بدی نداشته باشند اما هرگاه کنترل خود را از دست می دهند، احساس ناراحتی و شرم می کنند. عصبانیت بی ثبات در برخی موارد می تواند شبیه اختلال اوتیسم باشد. به اینصورت که یک موضوع کوچک باعث تحریک بیش از حد فرد می شود و او احساسات و عصبانیت خود را از طریق یک فروپاشی ناگهانی تخلیه می کند.
اگر عصبانیت بی ثباتی دارید، آموزش برخی از تکنیک های کنترل خشم، برای شما ضروری است. عامل این نوع خشم، معمولا محرک هایی ست که ممکن است باعث خشم شما شوند. با پیدا کردن عوامل محرک، می توانید از آنها دوری کنید و یا یاد بگیرید که در صورت بروز خشم، خود را کنترل کنید.
اگر در کنترل خشم ناگهانی مشکل دارید، می توانید از یک مشاور کمک بگیرید. شما نباید از عصبانیت خود احساس شرم کنید اما باید سعی کنید این مشکل را هر چه زودتر کنترل کنید.
7- خشم قصاصی
این خشم یکی دیگر از رایج ترین انواع خشم است. خشم قصاصی واکنشی به احساس تهدید یا خطر می باشد و یک خشم هدفمند و عمدی است. بعضی اوقات این خشم ناشی از یک چیز جزئی است و در موارد دیگر ناشی از یک موضوع مهم مانند سرقت یا مورد آزار قرار گرفتن اتفاق می افتد.
نمونه ی این نوع خشم در فیلم ها، داستان ها و کتاب ها به وفور دیده می شود. شما احتمالاً فیلم ها، نمایش ها یا کتاب هایی را دیده اید که موضوع آن درباره یک مرد یا زن جوانی ست که مورد ظلم واقع می شود و سپس انتقام می گیرد. اگرچه این داستان ها موجب رضایت مخاطبان می شود اما در زندگی واقعی، می تواند مشکل ساز باشد.
چطور خشم خود را مدیریت کنیم؟ (نکات ساده ولی کاملا موثر)
عصبانیت قصاصی می تواند منجر به بروز افکار و احساسات انتقام جویانه شود. برای مثال حمله کردن و آسیب رساندن به شخصی که به شما ظلم کرده است، می تواند عواقب بدی برای خود شما به همراه داشته باشد.
با این حال اگر یاد بگیرید که چگونه عصبانیت خود را کنترل کنید و از آن برای کاری مفید استفاده کنید، داشتن مقادیر کمی از این خشم می تواند خوب باشد. به عنوان مثال همکاری که در محیط کار به دنبال صدمه زدن به شماست، موجب افزایش انگیزه ی شما در کار کردن می شود.
با این اوصاف اگر دائما از افرادی که به شما ظلم کرده اند عصبانی هستید، بهتر است با یک درمانگر صحبت کنید. آنها می توانند به شما کمک کنند تا عصبانیت خود را کنترل کنید و از آن در جهت مناسب استفاده کنید.
8- خشم خودآزار
داشتن خشم خودآزار، می تواند عواقب جدی برای فرد به همراه داشته باشد. خشم خودآزار زمانی ایجاد می شود که از کاری که انجام داده اید پشیمان شده اید و احساس گناه می کنید. این نوع از خشم هم در صورت مدیریت صحیح می تواند خوب باشد.
به عنوان مثال داشتن خودآگاهی از اینکه مرتکب اشتباهی شده اید، مهارتی است که بسیاری از افراد فاقد آن هستند و اگر بخواهید برای بهبود زندگی خود تغییراتی ایجاد کنید، می تواند بسیار آموزنده باشد. مسئله این است که تعداد کمی از افراد مهارت کنترل خشم خود را دارند.
کسانی که بطور دائم از خشم خود آزار رنج می برند، ممکن است از راهکارهای منفی مانند موارد زیر، برای خلاص شدن از آن استفاده کنند:

سوء مصرف الکل و مواد مخدر. فردی که به خشم خودآزار مبتلاست ممکن است برای تنبیه خود و رهایی از این خشم، به مصرف الکل یا سایر مواد مخدر روی بیاورد.
اختلالات خوردن. زیاده روی فرد خودآزار، فقط مربوط به مصرف الکل یا مواد مخدر نیست. برخی از افراد برای رهایی از این نوع خشم، دچار اختلالات خوردن می شوند. این اختلال ممکن است موجب پرهیز از غذا یا پرخوری شدید شود. هر دوی این وضعیت ها (پرخوری یا بی اشتهایی)، می توانند به بدن انسان آسیب برسانند. اگر شما هم به اختلالات خوردن مبتلا هستید، بلافاصله با یک درمانگر صحبت کنید.
خودآسیبی. شخصی که دائما از خود عصبانی است ممکن است به خود آسیب برساند. خودآسیبی یا خودآزاری از راه های مختلفی مانند ضربه یا بریدن یا حتی مصرف بیش از حد مواد مخدر، اتفاق می افتد و در موارد شدید، خودکشی هم ممکن است دیده شود. پرخاشگری کردن، پرخاشگری بیشتری به وجود می آورد، بنابراین خودزنی به هیچ وجه راه حل این مشکل نیست.

ناگفته نماند که خشم خودآزار کنترل شده ای که بخوبی مدیریت شود و در راه درستی استفاده شود، می تواند موجب بهبود شخصیت و زندگی فرد شود. یک درمانگر می تواند برنامه ای برای پیشرفت شما تدوین کند و فارغ از هر مسئله ای، به شما در راه رسیدن به اهداف کمک کند.
9- خشم فرو خورده
خشم فروخورده زمانی ایجاد می شود که به علت ترس از عوامل بیرونی، عدم تمایل به ابراز خشم یا بی اطلاعی از نحوه ی صحیح بروز عصبانیت، بوجود می آید. این نوع خشم به مرور زمان روی هم انباشته می شود و در نهایت در مکان و زمان نامناسب خود را نشان می دهد و اگر ادامه دار شود، فرد را با مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب، بی تفاوتی به سرنوشت و لذت نبردن از زندگی مواجه می کند.
کسانی که قربانی خشم سرکوب شده می شوند، ممکن است فکر کنند که فرد عصبانی به اختلالات روانی مبتلا ست و دلیل عصبانیت غیر قابل توجیه او نیز همین امر است. گاهی اوقات، این نوع افراد، بعنوان افرادی خطرناک و غیر قابل کنترل شناخته می شوند.
عصبانیت سرکوب شده در خانواده ها یا جوامعی که ابراز احساسات را کاری بد و ناپسند تلقی می کنند، بیشتر دیده می شود. این نوع خشم می تواند به مسائل مختلفی منجر شود. بنابراین مدیریت رفتار و راه های سالم ابراز خشم، مسایل مهمی ست که باید از کودکی به افراد آموزش داده شود.
چطور با افراد مختلف به درستی صحبت کنیم؟
برای از بین بردن خشم های فروخورده راهکارهای مختلفی وجود دارد. اولین راهکار پیدا کردن ریشه ی خشم است. برای مثال اگر مشکل خانوادگی دارید، بهتر است با یک مشاور صحبت کنید. اگر به اختلالات روانی مبتلا هستید، از یک پزشک کمک بگیرید. سرکوب خشم هرگز و تحت هیچ شرایطی، چیز خوبی نیست و فقط منجر به آسیب رساندن به خود و دیگر عزیزان تان می شود.
زنانی که در جوامع مرد سالار زندگی می کنند، بیشتر از دیگران مستعد ابتلا به خشم فروخورده هستند و انباشته شدن این خشم، در نهایت خود را بصورت افسردگی یا احساس گناه نشان می دهد.
حال که انواع خشم را شناختید، بهتر است با راه های مقابله و کنترل صحیح آن نیز آشنا شوید.
راه های کلی مقابله با خشم
همانطور که در بالا هم اشاره شد، هر کس عصبانیت را به طرز متفاوتی تجربه می کند و ممکن است از مکانیسم های مختلفی برای کنار آمدن با آن استفاده کند. در اینجا چند روش برای کمک به کنترل بهتر خشم و کنار آمدن با آن آورده شده است:

عوامل “محرکی” که باعث عصبانیت شما می شوند را پیدا کنید و سعی کنید از قرار گرفتن در معرض آنها اجتناب کنید.
از علائم غیر قابل کنترل خشم آگاه باشید و سعی کنید آنها را به حداقل برسانید.
روی احساسات خود تمرکز کنید و از سرزنش دیگران خودداری کنید.
برای مقابله با عصبانیت و اجتناب از موقعیت هایی که احتمالاً موجب عصبانیت شما می شوند، برنامه ای تنظیم کنید.
از هر آنچه باعث خشم یا ناامیدی شما می شود، دوری کنید.
نفس عمیق بکشید تا بدن و روان تان آرام شود.
خودتان را ببخشید و به روزها و اتفاقات خوب پیش رو فکر کنید.
از یک مشاور حرفه ای کمک بگیرید.
از خانواده و دوستان تان کمک بخواهید.

حرف آخر…
عصبانیت یک احساس طبیعی است که هر شخص هر از گاهی آن را تجربه می کند. اما اگر هر روز و بطور دائم با مشکل خشم روبرو هستید، توصیه می شود که با یک مشاور صحبت کنید.
عصبانیت دلایل مختلفی دارد و در افرادی که علایم افسردگی دارند، بیشتر دیده می شود. پیدا کردن عوامل محرک و رفع آنها، می تواند به رفع افسردگی و بالا بردن کیفیت زندگی کمک کند.
نحوه برخورد با افراد عصبانی (آموزش تنش‌زدایی در موقعیتهای پرتنش)
عصبانیت درمان نشده، می تواند مشکلات زیادی ایجاد کند. مشکلات کاری، روابط شخصی و خانوادگی، سلامتی جسمی و بهداشت روانی از جمله پیامدهای خشم کنترل نشده می باشند. افرادی که از خشم بیش از حد رنج می برند اغلب به مصرف الکل و مواد مخدر روی می آورند که این امر می تواند علائم عصبانیت بیش از حد را تشدید کند و به خودی خود منجر به بروز مسائل مربوط به بهداشت روان شود. اگرچه مقابله با خشم کاری چالش برانگیز است، اما یادگیری نحوه ی مدیریت احساسات منفی برای داشتن یک زندگی شاد و سالم بسیار مهم است.
نکته ی مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که خشم یک بیماری نیست و مانند دیگر احساسات مانند ترس، شادی، اضطراب و هیجان، کاملا عادی ست اما از دست دادن کنترل احساسات و دست زدن به هر کاری در زمان مواجهه با این احساس، می تواند باعث بروز مشکل شود.
15 نکته ساده برای رسیدن به آرامش در زندگی
نکته ی دیگر این است که خشم به معنای گستاخی هم نیست و در عوض موجب مواجهه با بی عدالتی و رفتارهای اشتباه می شود. گاهی خشم سبب حفظ جان انسان و دفاع از خود می شود، اما نکته ی مهم این است که بدانیم چطور آن را کنترل کنیم. یک برنامه ی مشخص و ثابتی برای آرام سازی خود در زمان مواجهه با خشم داشته باشید و در صورت بروز مشکل در کنترل عواطف، به پزشک یا مشاور مراجعه کنید.

[ad_2]

Source link

13 روش ایجاد تنوع در رابطه عاشقانه [راهکارهای عملی]

[ad_1]

روابط مانند امواجی ست که پستی و بلندی های زیادی در آن بوجود می آید. این بالا بلندی ها گاهی می توانند ویرانگر باشند و گاهی هم باعث ایجاد تنوع در رابطه شوند. روابط در زندگی ما نقش مهمی دارند زیرا باعث می شوند احساس زنده بودن کنیم و سختی های زندگی را به راحتی پشت سر بگذاریم.
در بسیاری از موارد با گذشت زمان، رابطه ها به سمت سردی و یکنواختی پیش می روند و همین امر موجب فروپاشی آن ها می شود. اما دلیل این امر چیست؟ برخی زوجین آنقدر وقت خود را در کنار هم می گذرانند که به تدریج از هم خسته می شوند و چیز جدیدی برای نشان دادن به یکدیگر ندارند. آنها به سرگرمی ها و زندگی یکدیگر عادت می کنند و در یک روال همیشگی و دایمی قرار می گیرند. بعد از مدتی، انجام کارهای تکراری و صحبت در مورد موضوعات یکنواخت، عادی می شود و منجر به وضعیتی می شود که بسیاری از زوجین به آن گرفتار می شوند.
رازهای طلایی همسرداری (20 راز مهم)
بعد از مدتی به شریک زندگی خود نگاه می کنیم و تعجب می کنیم که چطور با وجود عشق ابتدای رابطه، اینقدر از هم دور شده اید. با خود فکر می کنید که ما هنوز هم در حال انجام کارهای قبلی هستیم اما چه چیزی باعث این سردی و فاصله شده است؟ برای از بین بردن آن چه کاری می توانیم انجام دهیم؟ چگونه یک رابطه خسته کننده را دوباره جذاب کنیم؟ چگونه می توانید شور و اشتیاق را به رابطه ی خود بازگردانیم؟ اینها سوالاتی است که ما امروز به شما کمک می کنیم جواب آن را پیدا کنید.
چرا روابط خسته کننده می شوند؟
قبل از اینکه به راهکارهای ایجاد تنوع در روابط بپردازیم، بگذارید بررسی کنیم که چرا روابط از ابتدا خسته کننده می شوند. مطالعات نشان می دهد که کسالت و یکنواختی یک مسئله طبیعی در رابطه است. زوجین به دلیل اتفاقات یا چیزهای بد از هم جدا نمی شوند بلکه به این دلیل از هم جدا می شوند که چیزهای خوبی وجود ندارد که آنها را کنار هم نگه دارد. وقتی از روابط خود احساس نارضایتی می کنیم، ممکن است بخواهیم اشتیاق و نشاط را از جاهای دیگر پیدا کنیم.
به روزهای آغازین رابطه خود فکر کنید که چقدر عاشق هم بودید اما بتدریج این رابطه سرد و کمرنگ شده است. برای این سردی این احتمال وجود دارد که وقت زیادی با همسر خود گذرانده اید و حرف های جدیدی برای گفتن ندارید. به این ترتیب هرچه سال ها می گذرند، آن تازگی کمرنگ تر می شود.
10 تا از مهمترین نکات موفقیت در رابطه زناشویی
این به این دلیل نیست که شریک زندگی ما تغییر کرده یا جذابیت او کمتر شده است، بلکه به این دلیل است که چیزهای جدیدی برای نشان دادن به یکدیگر ندارید. بنابراین سوالی که برای اکثر افراد پیش می آید این است که چگونه می توانند یک رابطه خسته کننده را دوباره متنوع کنند؟ ابتدا اجازه دهید به این سوال پاسخ دهیم که چرا روابط خسته کننده می شوند؟
زن و شوهری که یک روز عاشق هم بودند، به همخانه ای تبدیل می شوند که فقط در کنار هم غذا می خورند و می خوابند. هیچ حرفی بین آنها رد و بدل نمی شود و ابراز عشق و حتی تفریح و خوش گذرانی وجود ندارد. اما این دور شدن و سردی یک دفعه به وجود نمی آید و بدون شک عواملی در این قضیه نقش داشته است که آگاهی از آنها می ‌تواند بهترین سلاح برای مقابله با اتفاقات ناخوشایند بعدی در زندگی مشترک باشد.
دلایل خسته کننده شدن روابط عبارتند از:
1- صحبت نکردن در مورد مسایل مختلف
روجین با گذشت زمان ممکن است در مورد موضوعاتی که ممکن است برای آنها یا شریک زندگی شان مهم باشد بحث نکنند. عدم مخالفت و صحبت کردن در مورد مسایل به این بدین دلیل اتفاق می افتد که زوجین سعی می کنند همسر و شریک خوبی برای یکدیگر باشند. این روش اگرچه ممکن است مدتی کارساز باشد اما خیلی زود به یکی از دلایل اصلی شکاف ارتباطی در روابط تبدیل می شود.
2- به تعویق انداختن اهداف شخصی خود
در برخی روابط زوجین تمایل دارند که زندگی و حرفه خود را متوقف کنند تا بتوانند وقت بیشتری را به شریک زندگی شان اختصاص دهند. بدون شک توجه کردن به شریک زندگی خوب است اما این می تواند زندگی را بسیار پیش پا افتاده و یکنواخت کند. اگرچه زوجین در این حالت احساس نزدیکی بیشتری می کنند اما اگر برای آن نوع زندگی که می خواهند تلاش نکنند، به زودی از رابطه خسته خواهند شد.

3- راحت بودن بیش از حد با یکدیگر
گاهی اوقات راحتی بیش از حد به یکی از دلایل کسالت در روابط تبدیل می شود. اگرچه راحت بودن با شریک زندگی خوب است اما بهتر است همیشه چیز جدیدی برای نشان دادن وجود داشته باشد. زوجین در روابط خود به محیطی نیاز دارند که چالش برانگیز و تا حدی خارج از منطقه امن باشد.
4- تمرکز کردن تنها بر روی یکی از جنبه های رابطه جنسی
برای بسیاری از زوجین، رابطه جنسی تنها به معنای رسیدن به ارگاسم است. اگرچه این عالی است اما وقتی در طولانی مدت با کسی در رابطه هستید، رابطه جنسی باید به مقاصد مختلف انجام شود. اگر فعالیت جنسی ثابت و وابسته به ارگاسم باشد، می توان انتظار داشت که بی حوصلگی بر شما غلبه کند و این اغلب باعث ایجاد شکاف در یک رابطه می شود.
5- همیشه با هم بودن
حتی اگر شریک زندگی خود را دوست دارید و می خواهید هر روز را با او سپری کنید هم نباید تلاش کنید تا زندگی شخصی خود را به کلی فراموش کنید. وقتی بیشتر وقت خود را با یک نفر می گذرانید، از بودن در کنار او خسته می شوید. خیلی زود حرف ها و کارهای هیجان انگیزی که دوست دارید با هم انجام دهید، تمام می شود و همین امر منجر به خسته کننده شدن رابطه می شود.
6- تغییر در طول زمان
ممکن است در ابتدای رابطه، نقاط مشترک بسیاری بین زوجین وجود داشته باشد اما بهر حال انسان به مرور زمان تغییر می کند. ممکن است تغییر زوجین در طول سالها در یک سمت و سو نباشد و همین امر به سردی در روابط بینجامد. به همین دلیل است که گاهی اوقات بعد از گذشت 10 سال از رابطه، هر یک از زوجین مسیرهای مختلفی را در پیش می گیرند و از هم دور می شوند.
26 نکته مهم برای جذب مردان توسط همسر
7- اجتناب از گفتگو کردن و مشاجره
بسیاری از افراد به بحث و گفتگو به عنوان موضوعی نگاه می کنند که باید از آن اجتناب کنند. به عبارت دیگر بسیاری از همسران دوست ندارند مثل سگ و گربه به جان هم بیفتند و به قول خودشان زندگی را به کام خود تلخ کنند. اما در بحث های گاه به گاه چیزی سالم و تقویت کننده وجود دارد که گاهی اوقات موجب نزدیکی طرفین می شود. ما اغلب در تلاش برای ایجاد یک رابطه “خوب”، با هم سازش می کنیم. ما همه چیز را رها می کنیم و موضوعاتی را که اعتقاد داریم منجر به درگیری می شوند “نادیده می گیریم”. این امر منجر به درگیری عاطفی در روابط می شود.
موارد مذکور دلایلی بود که باعث سرد شدن روابط و تکراری شدن آن می شود. اگر شما هم با این مشکل مواجه هستید، نگران نباشید! همیشه برای هر مشکلی یک راه حل وجود دارد و ما در اینجا نیز راه حل هایی داریم. اینکه چگونه رابطه ی خود را متنوع کنیم و به آن رنگ و بوی تازه ای ببخشیم، سوال متداولی ست که اکثر زوجین آن را می پرسند و در این قسمت به آن پاسخ داده شده است.
راه های ایجاد تنوع و شور و شوق در روابط
1- بخوبی از خودتان مراقبت کنید
یکی از راه های ایجاد تنوع در روابط، مراقبت کردن از خود است. بنظر شما آیا یک فرد بیمار و افسرده، می تواند روابط پر شور و هیجانی برقرار کند؟ بدون شک سلامتی جسمی و روانی هر یک از زوجین، تاثیر زیادی بر رابطه خواهد گذاشت. پس خود را در اولویت قرار دهید و این را بدانید که شما باید پر انرژی باشید و اگر از خود مراقبت نکنید، شور و حال تان را از دست می دهید و رابطه ی فعلی تان، جذابیتش را از دست خواهد داد.
اگر از خود مراقبت کنید و به خودتان زمان دهید تا رشد کنید، انرژی مثبتی پیدا می کنید و این انرژی را به رابطه تان وارد خواهید کرد. این به نوبه خود به حفظ هیجان در رابطه کمک می کند. برای خودتان وقت بگذرانید و سرگرمی هایی که از آنها لذت می برید را در برنامه ی روزانه ی خود قرار دهید. خود مراقبتی، به سلامت روان شما کمک می کند و به این ترتیب می توانید بی حوصلگی را از خود و رابطه تان دور کنید. در اینجا نیز 12 روش مراقبت از خود را توضیح دادیم.
2- اهداف مشترکی تعیین کنید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید
یکی از راه های استحکام پایه های ازدواج، تعیین اهداف مشترک است. متعهد شدن دو نفر به یکدیگر، به معنی داشتن یک شریط همه جانبه است که اهداف مشترکی با هم دارند. هر یک اززوجین علاوه بر داشتن اهداف شخصی، باید اهداف مشترکی هم داشته باشند و به این ترتیب شور و اشتیاق مجددی به رابطه ی خود وارد کنند.
البته منظور ما از هدف مشترک، کارهای خیلی سخت و پیچیده این نیست و کارهای ساده ای مانند تماشای یک فیلم یا پس انداز کردن برای سفر رفتن هم می تواند جزء اهداف مشترکی باشد که زندگی تان را شیرین می کند. این بدان معناست که هر دوی شما در حال رسیدن به یک هدف خاص هستید و با امید رسیدن به این هدف می توانید رابطه تان را زنده نگه دارید.

50 حرفی که هرگز نباید به همسرمان بزنیم
3- به سورپرایز کردن یکدیگر ادامه دهید
یک رابطه وقتی یکنواخت می شود که در آن خبری از سورپرایز و هیجان نباشد. رابطه ای که طبق یک روال یکنواخت و همیشگی پیش برود، به تدریج جذابیت خود را از دست می دهد و دیگر شور و نشاطی نخواهد داشت. بنابراین برای زنده کردن رابطه ی خود، شروع به سورپرایز کردن یکدیگر کنید و هر چند وقت یکبار اینکار را انجام دهید.
برگزاری یک جشن کوچک، خرید یک کادو یا حتی فرستادن یک دسته گل برای همسرتان، می تواند به نزدیکی شما به یکدیگر کمک کند و کسالت همیشگی رابطه را از بین ببرد. انجام کارهای کوچکی که به غافلگیری همسرتان کمک می کند، وقت و هزینه ی زیادی نمی طلبد اما در عوض تاثیر زیادی در زنده نگه داشتن رابطه ی شما خواهد داشت.
4- برای انجام فعالیت های دونفره، برنامه ریزی کنید
راه دیگری برای ایجاد تنوع در رابطه، انجام فعالیت های متفاوت و مشترک است. هر کدام از طرفین ممکن است به انجام فعالیت های بخصوصی علاقمند باشند. کاری که شما باید انجام دهید این است که به جای اینکه هر کدام از شما به صورت جداگانه به دنبال علایق خود بروید، می توانید طوری برنامه ریزی کنید که گاهی اوقات بهمراه هم، آنها را انجام دهید.
فعالیت های مشترک می تواند کارهای ساده ای مانند شرکت در یک کلاس رقص با رفتن به دوچرخه سواری یا پیاده روی در یک جای جدید یا حتی امتحان کردن یک رستوران جدید باشد. به این ترتیب شما و شریک زندگی خود می توانید پیوند بیشتری برقرار کرده و این یکرنگی که بر رابطه تان سایه افکنده، بشکنید.
5- در رابطه ی جنسی خود تنوع ایجاد کنید
یکی از راه های بسیار موثر برای ایجاد هیجان در رابطه، ایجاد تنوع در رابطه ی جنسی ست. رابطه جنسی بعد از مدتی کسل کننده می شود و اگر تنوعی به آن داده نشود، موجب سرد شدن رابطه می شود. برای انجام اینکار می توانید زمان و مکان رابطه را تغییر دهید، پوزیشن های مختلفی امتحان کنید یا حتی به سبک جدید و جذابی لباس بپوشید. این راهکارهای ساده، رابطه تان را زنده می کند و اجازه نمی دهد که روزمرگی و یکنواختی بر زندگی تان غلبه کند.
نکته های جنسی زندگی مشترک زناشویی
6- قانون 2/2/2 را امتحان کنید
قانون 2/2/2، قانونی ست که بسیاری از زوجین به تاثیر آن پی برده اند و معتقدند که با این قانون توانسته اند اشتیاق زیادی به رابطه ی خود وارد کنند. این قانون به عبارت ساده بدان معنی است که هر 2 هفته یکبار با همسرتان بیرون بروید، هر دو ماه یک بار برای تعطیلات آخر هفته به مکان جدیدی بروید و هر دو سال یک بار با شریک زندگی خود به تعطیلات یک هفته ای بروید. این یکی از قوانینی است که بسیاری از زوجین ادعا می کنند به آنها کمک زیادی کرده است. این قانون یک روش کاملاً آزمایش شده برای حفظ اشتیاق در روابط است که می توانید به سادگی آن را امتحان کنید.
7- شوخ طبع و بامزه باشید
بسیاری از روابط با گذشت زمان، نشاط خود را از دست می دهند و طرفین برای خندیدن یکدیگر تلاشی نمی کنند. بامزگی و خندیدن های مکرر، شما را به آغاز رابطه باز می گرداند. اینکار یاد و خاطره ی روزهای شیرین ابتدایی رابطه را برای شما زنده نگه می دارد. شما همیشه می توانید اینکار را انجام دهید و از راه های مختلف، شریک زندگی تان را به خنده وادارید. آوردن شادی و نشاط به زندگی، از کسالت بار شدن رابطه جلوگیری می کند و به آن روح جدیدی می بخشد. در اینجا روش حل مشکلات زناشویی با شوخ طبعی را توضیح دادیم (حتما بخوانید)
8- از منطقه ی امن خود خارج شوید
“ما یک روح هستیم در دو بدن”: این ادعایی ست که برخی از زوجین به آن معتقدند. آنها می گویند که روح هایشان بهم گره خورده و منطقه ی امن مشترکی دارند. این ادعا برای داشتن یک زندگی مستحکم خیلی هم خوب است اما گاهی اوقات لازم است وقتی به خود اختصاص دهید و جدا از خانواده، با دوستان یا حتی تنهایی، به کارهای مورد علاقه تان بپردازید. بعبارت دیگر یک راه مهم برای چگونگی متنوع کردن روابط خسته کننده این است که از منطقه امن خود خارج شوید!

این بدان معنا نیست که شما کمتر عاشق شریک زندگی خود هستید بلکه به این معنی ست که شما به خودتان وقت می دهید تا چیز جدید و هیجان انگیزی را امتحان کنید. با به چالش کشیدن خود، انرژی بیشتری پیدا می کنید و این امر به نوبه خود بر شریک زندگی تان تأثیر مثبت می گذارد. با کسب تجربیات جدید، حرف های بیشتری برای درمیان گذاشتن با همسرتان پیدا می کنید و احساسات جدیدی و اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهید کرد.
9- بپذیرید که کسالت در یک رابطه طبیعی است و همراه با هم برای رفع آن تلاش کنید
کسالت و خستگی در یک رابطه، چیزی است که همه ی زوجین پس از مدتی با آن مواجه می شوند. بنابراین گاهی بهتر است آن را بپذیرید و همراه با هم برای رفع آن تلاش کنید. به همراه شریک زندگی خود همکاری کنید و این کسالت را به شور و اشتیاق دوباره تبدیل کنید. بجای اینکه اجازه دهید سردی و یکنواختی به زندگی تان سایه افکند، سعی کنید فعالیت های جدیدی پیدا کنید که به شما کمک می کند شور زندگی خود را بازیابید. با انجام این ترفند خیلی زود متوجه می شوید که رابطه تان جان دوباره می گیرد!
50 نکته ریز شکل دادن ازدواج و نشان دادن عشق به یکدیگر
10- ایده های جدید دوست یابی را امتحان کنید
منظور ما از ایده های دوست یابی، ایده هایی ست که دو نفر قبل از برقراری رابطه امتحان می کنند. برای مثال “رفتن به رستوران یا کافی شاپ” هنوز هم برای برگرداندن شور و نشاط به رابطه جواب می دهد! بنابراین یک روش معمول برای رفع کسالت از رابطه و یادآوری روزهای شیرین آشنایی، امتحان کردن ایده های دوست یابی است. می توانید در یک کلاس مشترک (مثل موسیقی یا نقاشی) شرکت کنید یا با هم زیر باران قدم بزنید. از این طریق می توانید کارهای جدیدی را بارها و بارها انجام دهید.
به این ترتیب علاوه بر اینکه شناخت بیشتری نسبت به همسر خود پیدا می کنید، می توانید به علایق مشترک یکدیگر نیز پی ببرید. اولین باری که ملاقات کردید را به خاطر بسپارید و دوباره به جایی که منجر به آشنایی تان شد، سری بزنید. به مکانهایی بروید که قبلاً و در ابتدای رابطه با هم بوده اید! به یاد آوردن روزهای خوش آشنایی، می تواند شور و علاقه ی زیادی در دل های شما ایجاد کند.

11- ثابت قدم باشید
استواری و ثبات، شرط مهمی در پایداری روابط بشمار می آید. بجای اینکه خود را عقب بکشید و به جدایی فکر کنید، به این بیندیشید که در گذشته چه کارهایی را برای جذب همسرتان به سمت خود انجام می دادید؟ هنوز هم برای انجام این کارها دیر نیست پس دست از آن ها بر ندارید!
اگر کسی به خاطر کاری عاشق شما شده است، بی انصافی است که با او وارد رابطه شوید و از انجام آن کارها دست بکشید. اگر اینکار را بکنید، جای تعجب نیست که شریک تان بعد از مدتی علاقه خود را به بودن در کنار شما از دست بدهد.
12- یکنواخت و تکراری نباشید
داشتن ثبات در رابطه خوب است اما یکنواختی خوب نیست. بنابراین اگر قبل از شروع رابطه یا حتی در ابتدای آن واقعاً برای همسرتان شیرین بودید، باید شیرین بمانید، این به معنای ثبات است.
اما اگر مدام شیرینی را به همان شکل یا قالب همیشگی بیان کنید، یکنواختی ایجاد می شود و این خیلی خوب نیست.
منظور ما از یکنواخت نبودن این است که شما باید برای انجام کارهایی که شریک زندگی تان دوست دارد، به دنبال روشهای جدیدتر و خلاقانه تری باشید.
13- به یکدیگر وقت استراحت دهید
این که شما عاشق کسی هستید به این معنی نیست که او باید همیشه در کنارتان باشد یا اینکه باید هر لحظه از روز با شما گپ بزند، همچنین به معنی این نیست که همسرتان نمی تواند دوستان خود را داشته باشد یا در جنبه های شخصی زندگی رشد کند.
بنابراین خود خواهی را کنار بگذارید و به یکدیگر اجازه ی فعالیت های تک نفره یا گروهی (بهمراه دوستان و همکاران) را بدهید. سعی کنید جدا از رابطه، سعادت را در سایر جنبه های زندگی تجربه کنید. این زندگی شما را غنی می کند و با ایجاد روابط سالم، رابطه ی شما را از سردی و رخوت دور می کند.
نکته های کوچک برای زندگی بهتر (22 نکته ریز اما موثر)
اگر شما هم احساس می کنید رابطه تان خسته کننده یا تکراری شده، می توانید از روش های گفته شده در این مطلب استفاده کنید و به رابطه تان جان دوباره ببخشید! گنجاندن این موارد در زندگی روزمره راهی مطمئن برای زنده نگه داشتن شور و هیجان در روابط است. این تکنیک ها حتی ممکن است به شما کمک کنند تا دوباره عاشق شریک زندگی خود شوید!
منبع1 منبع 2

[ad_2]

Source link

8 روش تغییر نگرش در زندگی [تبدیل نگرش منفی به مثبت]

[ad_1]

نگرش منفی های ما به زندگی، از عدم آگاهی مان ناشی می شود. اگر بدانید که داشتن نگرش منفی چقدر می تواند بر شرایط و روابط تان تاثیر بگذارد، از همین الان برای تغییر آن اقدام می کنید.
اما راه از بین بردن نگرش منفی و جایگزینی افکار مثبت به جای آنها چیست؟ در این مطلب ما به شما می گوییم که چگونه می توانید نگرش مثبت تری به زندگی پیدا کنید و به این ترتیب به سمت داشتن یک زندگی شادتر قدم بردارید. هیچگاه فراموش نکنید که افکار، بر نحوه رفتار و اعمال ما تاثیر می گذارد و بعبارت دیگر، اعمال ما از تفکراتمان نشات می گیرد.
به افکار خود توجه کنید و این را بدانید که:
تغییر نگرش به معنی سرکوب کردن یا از بین بردن کامل افکار منفی نیست. اینکار در حقیقت تغییر الگوهای فکری است.
افکار منفی طبیعتا برای هر کس بوجود می آیند، اما وقتی به آنها توجه کنید، مثل این است که آنها را تغذیه می کنید تا دوباره برگردند و قوی تر شوند.
چطور آدم خوبی باشیم؟ (101 ایده برای کمک به دیگران)
وقتی الگوهای فکری تکراری و منفی را تغییر دهید، نگرش خود را تغییر خواهید داد. به این ترتیب قادر خواهید شد جهانی که در آن زندگی می کنید را تغییر دهید و به چیزهایی دست پیدا خواهید کرد که قبلاً فکر نمی کنید امکان پذیر باشد.
در این قسمت راهکارهای تغییر نگرش منفی و جایگزینی آنها با افکار مثبت آورده شده است.
1- طرز فکر خود را تغییر دهید و تفکر باینری را کنار بگذارید
اغلب اوقات، ما به روش محدودی فکر می کنیم و نگرش مان نسبت به بسیاری از حقایق به صورت سیاه و سفید است و هیچ حد وسطی در نظر گرفته نمی ‌شود. به این طرز تفکر، تفکر باینری یا صفر و یک گفته می شود. حتی فکر کردن در مورد افکار فقط منفی یا مثبت نیز یک روش باینری است.
نگرش منفی زمانی ایجاد می شود که متقاعد شده باشید این روش دودویی یا کل نگر، بازتاب دقیق واقعیت است. وقتی این طرز تفکر به نتایج خوبی نمی رسد، دیگران را مقصر می دانید. در چنین فضایی همه چیز “با ما یا بر علیه ما” در نظر گرفته می شود و افراد یا با عقیده ‌ای موافقند و یا آن را به کلی رد می ‌کنند و برای حل مشکلات هیچ حد واسطی در نظر نمی گیرند!

همین امر موجب ایجاد یک نگرش منفی می شود و مانع از رسیدن ما به درجات بالای فکری و اعتقادی می گردد. سرزنش کردن دیگران نه تنها به حل مشکل این طرز تفکر کمک نمی کند بلکه آن را ماندگارتر هم می کند.
تحقیقات نشان می دهد که تغییر مسیر باعث بهبود خلاقیت می شود. تغییر مسیر موجب می شود که متفاوت فکر کنید و از افکار منفی رهایی یابید.
27 روش افزایش کیفیت زندگی (راهکارهای واقعا موثر)
برای دور شدن از تفکر باینری و تغییر مسیر، یک قدم عقب بروید و به کاری که در حال انجام آن هستید کمی فکر کنید. از خود بپرسید که آیا روش متفاوتی وجود دارد که بتوانید اتخاذ کنید؟ از چه کسی می توانید کمک بگیرید؟ چه راه حلی را امتحان نکرده اید؟ بنابراین اگر مسیر خود را تغییر دهید، قادر خواهید بود برای حل مشکلات، خلاقیت و نگرش مثبت بیشتری داشته باشید.
2- فراموش نکنید که گفتگوی مثبت با خود، رمز مقابله با نگرش منفی ست
گفتگوی درونی مثبت، موجب می شود که افکار مثبت به مرور جایگرین افکار منفی شود. قدرت کلمات را دست کم نگیرید و فقط و فقط از عبارات و جملات مثبت استفاده کنید. این موضوع را نه تنها با خود بلکه هنگام صحبت کردن با دوستان نزدیک تان نیز فراموش نکنید.
نکته ای که در مورد خود-گفتاری مثبت وجود دارد این است که با تمرکز بر نقاط قوت و اظهارات مثبت در مورد خود، به همان چیزی تبدیل می شوید که به خود می گویید و نگرش تان تغییر می کند.
دکتر ماری هارت‌ول-واکر که یک روانشناس است توصیه می کند برای تقویت نگرش مثبت، بطور دائم جملات مثبت زیر را در مورد خودتان تکرار کنید:

من دوست داشتنی هستم
من لایق بهترین ها هستم
بیشتر انسان ها، افرادی دوست داشتنی و لایق هستند
موفقیت، با تلاش و پشتکار میسر می شود
چالش ها، فرصت های زندگی هستند
انسان جایزالخطاست

هر روز جملات انگیزشی فوق را با خود تکرار کنید. برای تغییر نگرش تان باید کارهایی انجام دهید که به شما کمک کند احساس خوبی نسبت به خود و دیگران داشته باشید. شرکت در کارهای داوطلبانه و تیم های ورزشی، گزینه های عالی برای رسیدن به این هدف هستند.
بنابراین گفتگوی مثبت با خود را فراموش نکنید و براساس این گفته ها اقدام کنید. به این ترتیب متوجه خواهید شد که نگاه تان به زندگی تغییر خواهد کرد.
3- عامل تغییر باشید، نه قربانی تقدیر
فرد قربانی شخصی ست که دایما از شرایطی که خارج از کنترل اوست رنج می برد اما فردی که به دنبال تغییر است، تلاش می کند شرایط و اوضاع را تغییر دهد.
اگر بدبین باشید و به بجای تلاش کردن، ناامید شوید، یک قربانی خواهید بود و نسبت به زندگی، یک نگرش منفی پیدا می کنید.
شما تنها فردی هستید که می توانید به تغییر نگرش خودتان کمک کنید. بنابراین با داشتن یک اراده ی قوی و پشتکار، دید خود را به زندگی تغییر دهید تا اوضاع و شرایط فعلی تان نیز تغییر پیدا کند.
لیست جامع 100 هدفی که قبل از مرگ باید به آنها رسید
اما گاهی اوقات مشکلاتی که در زندگی با آنها مواجه می شویم، خارج از کنترل ما هستند. در این شرایط غلبه بر افکار منفی آسان نیست. کاری که در این شرایط باید انجام دهید این است که نحوه واکنش به این افکار را کنترل کنید.
در چنین شرایطی، از راهکارهای زیر استفاده کنید:

با یک مشاور یا شخصی صحبت کنید که می تواند احساس مثبتی در شما ایجاد کند.
از اخبار فاصله بگیرید، گوشه گیری را کنار بگذارید و فعال باشید. فعالیت های ورزشی، هنری و بازی ها به شما کمک می کند تا احساسات خود را با فاصله گرفتن از افکار منفی تکراری، بهتر پردازش کنید.
از افرادی با تجربیات مشابه، کمک بگیرید. اگر به عنوان مثال در حال بهبودی از اعتیاد هستید، با افرادیکه در گذشته با این مشکل مواجه بوده اند، صحبت کنید.
احساسات دردناک خود را با انجام فعالیت هایی مانند کارهای داوطلبانه، نوشتن، موسیقی یا ورزش کنترل کنید. این اقدامات شما را از لحاظ احساسی برآورده می کنند و به شما امکان می دهند که احساسات فروخورده خود را آزاد کنید.

گاهی اوقات این خود شما هستید که احساسات بد را به خودتان تحمیل می کنید. برای مثال با بزرگ کردن مسایل جزئی، زندگی را به کام خود تلخ می کنید و طوری رفتار می کنید که انگار بدترین اتفاق برایتان رخ داده است. اگر در چنین شرایطی فردی منفی باف و ضعیفی باشید، دایما خودتان را تحقیر می کنید، به مصرف مواد مخدر و الکل روی می آورید و افکار و احساسات منفی را تغذیه می کنید.
4- در کنار داشتن رویاهای بزرگ، انتظارات واقع بینانه ای داشته باشید
بدون شک همه ی ما رویاهایی داریم و همین رویاهاست که زندگی را شیرین تر می کند و به آن امید می بخشد. اما تفکر واقع بینانه هم برای پیدا کردن یک نگرش مثبت به زندگی لازم است.
برای داشتن انتظارات واقع بینانه، رویاهایی که در کوتاه مدت قابل دستیابی است، به چند مرحله تقسیم کنید.

اگر انتظار داشته باشید که همه چیز در زندگی طبق میل و خواسته ی شما پیش برود، هیچگاه احساس موفقیت نخواهید کرد. شما باید بپذیرید که زندگی پستی ها و بلندی هایی دارد و گاهی شرایط خلاف انتظارمان پیش می رود. نگرش منفی ناشی از انتظاراتی است که با واقعیت همخوانی ندارد. بنابراین واقع گرا باشید تا دید مثبت تری به زندگی پیدا کنید.
برای دستیابی به یک تفکر واقع بینانه، افکار خود را کنترل کنید و روی برنامه هایتان متمرکز شوید. با تمرکز و دقت زیاد، مراحل تکمیل یک کار را بررسی کنید. روی وظایفی که باید انجام دهید تمرکز کنید تا رویایتان را به واقعیت تبدیل کنید.
5- افکار منفی را با پرسیدن سوالات مثبت، از خود دور کنید
پرسیدن سوال، ذهن تان را به روی ایده های جدید باز می کند و به شما کمک می کند اعتماد به نفس پیدا کنید. گاهی اوقات ممکن است شرایط آنقدر سخت باشد که استفاده از روش گفتگوی مثبت با خود (راهکار شماره 2 این مطلب)، مشکل شود. برای مثال ممکن است در شرایطی که با خود می گویید “من یک فرد دوست داشتنی هستم”، این تفکر که هیچکس دوستتان ندارد، صدها بار در ذهن تان تکرار شود.
برای حل این مشکل به این توصیه عمل کنید: “برای ساکت کردن منتقد درونی خود، به این فکر کنید که چگونه می توانید این جمله را به یک سوال مثبت تبدیل کنید؟”
در اینجا چند مثال برای انجام اینکار آورده شده است:

به جای گفتن جمله ی “من نقص ها و ایرادات زیادی دارم”، بگویید: “مراحل موفقیت چیست؟”
به جای گفتن جمله ی “من از رفتن به فروشگاه متنفرم”، بگویید: “چطور می توانم سریعتر خریدهایم را انجام دهم و به خانه برگردم؟”
به جای گفتن جمله ی “من از این افراد متنفرم”، بگویید: “چگونه می توانم با این افراد صحبت كنم و با آنها رابطه ی خوبی برقرار کنم؟”
به جای گفتن جمله ی “از این زندگی تکراری خسته و کلافه شدم”، بگویید: “در آینده چه کارهای متفاوت تری می توانم انجام دهم؟”

به این ترتیب شما راه ورود افکار جدید و سازنده را به ذهن خود باز می کنید و یک نگرش مثبت و زیباتری به زندگی پیدا می کنید.
6- تا می توانید بخندید!
وین دایر نوسینده ی کتاب های انگیزشی و خودیاری می گوید: “غیرممکن است همزمان عصبانی شوید و بخندید. نفرت و خنده به طور متقابل از یکدیگر جدا هستند و شما قدرت انتخاب دارید.”
تقریباً در همه موارد، اگر به جای خندیدن، عصبانی بودن و افسردگی را انتخاب کنید، یک نگرش منفی به زندگی پیدا خواهید کرد. اما در زمان های ناراحتی و عصبانیت، چگونه می توانید بخندید؟
همانطور که وین دایر می گوید، این نوعی انتخاب است! شما باید انتخاب کنید که به یک وضعیت ناامیدکننده یا دلسردکننده، به روشی دیگر نگاه کنید و در شرایط سخت لبخند بزنید!

زندگی را به خودتان سخت نگیرید و با خودتان مهربانتر باشید. خندیدن در شرایط سخت یک مهارت اکتسابی ست که می توانید آن را به مرور زمان بدست آورید. جالب ست بدانید که حالات صورت شما، احساسات تان را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار می دهد.
پس اگر افسرده هستید، بخندید و کارهایی کنید که موجب خندیدن تان می شود. خود را آموزش دهید تا در هر فرصتی بخندید و و نگرش مثبتی به زندگی پیدا کنید.
7- احساسات خود را در آغوش بگیرید و آنها را از راه های صحیح ابراز کنید
همه ی ما در شرایطی با احساساتی مواجه می شویم که گاهی اوقات کنترل کردن آنها چالش برانگیز است. تجربه ی احساسات شدید به دلایل مختلفی اتفاق می افتد و این کاملا طبیعی ست.
اگر احساسات تان را سرکوب کنید و آنها را در خود بریزید، با مشکلاتی مانند افسردگی، خشم فرو خورده و اعتماد به نفس پایین روبرو می شوید.
موثرترین روش رسیدن به مثبت اندیشی و حذف افکار منفی در زندگی
برای تخلیه ی احساسات دو راه وجود دارد. راه اول این است که بدون فکر و تعقل، به یکباره تمام احساسات خود را تخلیه کنید که این مسلما کار معقولی نیست و به روابط شما با دیگران آسیب می رساند. راه دوم این است که احساسات خود را با اطمینان بروز دهید به گونه ای که هم حد و حدودها را رعایت کنید و هم شخصیت خود و دیگران را حفظ کنید. برای انجام اینکار، راهکارهای زیر را بکار بگیرید:

در طول روز به احساسات خود توجه کنید و از مواردی که شما را آزرده خاطر می کند، دوری کنید.
وقتی احساس شدیدی مانند عصبانیت را تجربه کردید، کمی صبر کنید و دلیل عصبانیت خود را بنویسید، نفس های عمیق بکشید و آرام شوید.
فکر کنید که چه چیزی یا چه کسی باعث عصبانیت شما شده است و چرا.
از خودتان دفاع کنید و اعتماد به نفس داشته باشید. در مواقعی که با ناعدالتی و زورگویی مواجه می شوید، سکوت معنایی ندارد. سکوت در مقابل ظلم های دیگران تنها نشانه ی ضعف است و موجب تحلیل اعتماد بنفس و پیدا کردن نگرش منفی نسبت به خود می شود.
حد و حدودهای دیگران را تعیین کنید و اجازه ندهید که با بی احترامی با شما رفتار شود. اگر فردی سرتان داد می زند بگویید: “اجازه نمی دهم سر من داد و فریاد کنید. اگر مشکلی وجود دارد، ترجیح می دهم در مورد آن با آرامش صحبت کنم. “

بنابراین بجای سرکوب احساسات، آنها را در آغوش بگیرید و از راه های گفته شده، به تخلیه ی آنها کمک کنید. از خود بپرسید که چه کسی، چه چیزی باعث ناراحتی شما می شود و آنها را مدیریت کنید. اینکار باعث تقویت اعتماد به نفس، آرامش و در نهایت حفظ نگرش مثبت در زندگی می شود.
8- خلاق باشید، به جلو حرکت کنید، خودتان را باور داشته باشید و به چیزهای عالی فکر کنید
وقتی بفهمید که چطور می توانید خود را کنترل کنید و به احساسات و افکار خود پاسخ دهید، می توانید یک نگرش مثبت در زندگی پیدا کنید.
شما می توانید به عمیق ترین احساسات تان گوش دهید و از آنها در راه های درست استفاده کنید. گوش دادن به موسیقی، شعر گفتن، انجام کارهای هنری، ورزش کردن، انتخاب راه های جدید و غذاهای جدید، پیدا کردن دوست ها و مشاغل جدید، همگی برای شما مناسب هستند.

خودتان را باور داشته باشید و فکر کنید که چقدر پاسخ های مثبت و نگرش مثبت لذت بخش است و بطوریکه آنها را با چیز دیگری عوض نمی کنید. قبول کنید که شگفت انگیز هستید و اقدامات شما نتایج شگفت انگیزی به همراه خواهد داشت.
به چیزهای بزرگ و روزهای خوب پیش رویتان فکر کنید. شما توانایی انجام هر کاری را دارید و زندگی می تواند عالی باشد.
9- کتاب های انگیزشی مانند کتاب “چهار توافق” را بخوانید
دون میگوئل روئیز یک سرخ پوست آمریکایی اهل مکزیک است که معتقد است هیچ انسانی نباید نسبت به خود احساس سرزنش، خشم و نفرت داشته باشد و باید با خود کاملا آشتی باشد. او برای رسیدن به این هدف، چهار میثاق ساده را در کتاب “چهار توافق” ذکر می کند که عبارتند از:

اولین توافق: هیچگاه با حرف هایی که می زنید گناه نکنید چون حرف های ناروا مانند یک زهر، کام شنونده را تلخ می کند و حتی ممکن است تمام زندگی اش را تحت تاثیر قرار دهد.
دومین توافق: هیچ چیز را به خودتان نگیرید و شخصی نپندارید. این راهکار مانند سپری، انسان را در برابر حرف های ناروای دیگران محافظت می کند.
سومین توافق: تصورات و فرضیات باطل را کنار بگذارید چون زندگی شما بر پایه ی باورهای درونی که در افکارتان می پذیرید، مدیریت می شود.
چهارمین توافق: همیشه در زندگی نهایت تلاش خود را بکنید. این باعث پیدا کردن راه و حرکت به سوی روشنایی و آزادی می شود.
کتاب را می توانید از اینجا دانلود کنید

قدرت موارد فوق را دست کم نگیرید. هر یک از آنها به طریقی می تواند شما را به سمت داشتن یک زندگی شادتر و پربهره تر سوق دهد و بطور کلی نگرش تان را تغییر دهد.
در لحظه زندگی کنید و تمام تلاش خود را بکنید
داشتن کلام بی عیب و نقص می تواند بازتاب خوبی در زندگی شما ایجاد کند و موجب خلق دنیای بهتر شود.
اگر هر چیزی را به خود نگیرید و از گفتار و کردار دیگران رنجیده نشوید، به میزان بسیار کمتری خشم و نفرت را در زندگی تجربه خواهید کرد.
با دور انداختن فرضیات باطل، انتظارات واقع بینانه ای در زندگی تان شکل می گیرد و می توانید گام بزرگی به سمت داشتن نگرش مثبت بردارید.
مهارت های زندگی (10 مهارت که همه باید بلد باشند)
اگر نگرش منفی به زندگی دارید و این مسئله همیشه شما را آزار می دهد، از راهکارهای ارایه شده در این مطلب استفاده کنید و نگرش مثبت را جایگزین آن کنید. امید خود را از دست ندهید و این را بدانید که هیچگاه برای تغییر دیر نیست. شما در هر زمان و مکانی که باشید، می توانید دید مثبت را در خود پرورش دهید و زندگی بهتر و پربارتری برای خودتان بسازید.

[ad_2]

Source link

روانشناسی رنگ قرمز، معنای آن و حقایق جالب

[ad_1]

رنگ قرمز یک رنگ گرم و جزء رنگ های اصلی ست. رنگ سبز مکمل این رنگ می باشد. قرمز رنگی برونگراست و نماد عشق و زندگی می باشد. قرمز رنگ آتش و خون است. نکته ی جالبی که در مورد رنگ قرمز وجود دارد این است که این رنگ مرموز، جذاب و حتی سکسی است و بشدت احساسات را بر می انگیزد. در این مطلب بررسی می کنیم که چرا این رنگ آغازگر رنگین کمان، چنین احساساتی را در انسان ایجاد می کند و ویژگی های شخصیتی افرادیکه به آن علاقمند هستند چیست.
هر رنگی زیر آفتاب با فرکانس متفاوتی مرتعش می شود و به روش های منحصر به فردی بر بدن ما تأثیر می گذارد. این فرضیه روانشناسی رنگ است که نشان می دهد هر رنگ تأثیر روانشناختی متفاوت و منحصر به فردی بر ذهن انسان دارد. همچنین توضیح می دهد که چرا بسیاری از ما به سمت طیف ها و رنگ های خاصی گرایش پیدا می کنیم.
روانشناسی رنگ ها در تبلیغات: همه نکات کاربردی
چرا رنگ قرمز به عشق نسبت داده می شود؟ تزئینات روز ولنتاین را با رنگ های زرد و آبی تصور کنید، به نظر شما جذاب است؟ قطعا خیر! بیایید ببینیم چه چیزی در رنگ قرمز وجود دارد که باعث می شود نسبت به آن احساساتی رمانتیک، جذاب و پرشور داشته باشیم.
معنی رنگ قرمز
قرمز یک رنگ قابل توجه و محرک است. آیا تا به حال به قرمزی چشم ها و صورت افرادیکه بشدت عصبانی می شوند توجه کرده اید؟ گرچه رنگ قرمز می تواند با علاقه و عشق همراه باشد، اما نشان دهنده خشم، خشونت و خطر هم هست. قرمز در کنار بنفش، یکی از نادرترین رنگ های طبیعت است که آن را به رنگی جذاب و قدرتمند تبدیل نموده است. همچنین با مذهب، ​​جادو و قدرت مرتبط است و تصور می شود که بیشتر یک رنگ مردانه است. ارتباط قرمز با قدرت نشان می دهد که چرا 77٪ از کل پرچم های جهان از رنگ قرمز تشکیل شده اند.
آیا می دانید که رنگ قرمز 23 طیف مختلف دارد و با مفاهیمی مانند شجاعت و خطر مرتبط است؟

در این قسمت با روانشناسی رنگ قرمز به طول کامل آشنا می شوید.
شور و عشق
رنگ قرمز رنگ عشق، شور و اشتیاق و همچنین تمایلات جنسی است. احتمالا جذابیت و شدت رنگ قرمز است که موجب ایجاد چنین احساساتی در انسان می شود. قرمز رنگ رابطه ی جنسی ست و می تواند احساسات عمیق و شدیدی در انسان ایجاد کند.
نکته جالب اینجاست که پوشیدن لباس های قرمز رنگ توسط خانم ها، روی مردها تاثیر زیادی می گذارد. آقایان به تاثیری که رنگ قرمز روی آنها می‌ گذارد آگاه نیستند. حتی ممکن است رنگ مورد علاقه ی آنها قرمز نباشد اما دیدن این رنگ برای آن‌ها به صورت ناخودآگاه تحریک کننده‌ ی قوای جنسی و حتی گاهی اوقات قوای جسمانی است.
روانشناسی رنگها: هر رنگ چه معنایی دارد و چه تاثیری بر فرد می گذارد؟
همانطور که در بالا اشاره شد، رنگ قرمز نماد آتش هم هست که حرارت و گرما را نشان می دهد و منجر به پیوند رنگ قرمز با شور و گرمای احساسی می شود.
رنگ قرمز باعث جذب مخاطبین می شود و به همین دلیل بسیاری از رستوران های فست فود از این رنگ در نام تجاری خود استفاده می کنند. میل و تمایلی که قرمز در مخاطب خود ایجاد می کند، مصرف کنندگان را به خوردن غذای بیشتر جلب می کند.
قدرت
طیف های مختلف رنگ قرمز، با ویژگی های رهبری مرتبط هستند و تمرکز بر روی این رنگ و یا پوشیدن لباس های قرمز، به شما کمک می کند تا احساس قدرت کنید. رنگ قرمز در بین فرهنگ های مختلف و در طول تاریخ نیز نماد قدرتمندی بوده است. علاوه بر این رنگ قرمز باعث بالا رفتن تستوسترون می شود و در نتیجه موجب احساس قدرت و تهاجم در انسان می شود. بنابراین هر زمان که می خواهید احساس قدرت و اقتدار کنید، خود را با این رنگ جذاب احاطه کنید.
انرژی
منظور از چاکرا در آیین هندوها، مراکز انرژی در بدن است. بسته شدن چاکراها، باعث بیماری یا بروز مشکل در انسان می شود. جالب اینجاست که چاکراهای بدن از رنگ ها تاثیر می پذیرند یا به عبارت دیگر هرکدام از چاکراها دارای یک رنگ مخصوص می باشند. قرمز بر چاکرای ریشه یا پایه ستون فقرات تاثیر می گذارد. چاکرای ریشه با نماد قرمز نشان داده می شود. چاکرای ریشه نشانه زندگی، قدرت و نیروی جسمانی است و احساس امنیت و توانایی ما در حفظ انرژی زمینی را نشان می دهد. وقتی این چاکرا به درستی متعادل و روان باشد، احساس انرژی و سرزندگی بیشتری می کنید.
در حقیقت احاطه کردن خود با رنگ قرمز یا تجسم آن می تواند باعث بهبود چاکرای ریشه شود. اگر در زندگی مادی یا عاطفی خود احساس ناامنی کردید، یک لباس قرمز بپوشید و یک شمع قرمز روشن کنید. این انرژی و ارتعاشات آن را که مستقیماً به چاکرای ریشه می ریزد تجسم کنید و انرژی شفابخش آن را دریافت کنید.
20 نکته جالب روانشناسی که در 99 درصد شرایط زندگی مفیدند
نگاه کردن به رنگ قرمز باعث تپش قلب هم می شود که ممکن است منجر به ترشح آدرنالین یا افزایش انرژی جسمی شود.

شجاعت
تصور می شود که رنگ قرمز شجاعت را افزایش می دهد و باعث بیشتر شدن اعتماد به نفس و انگیزه ای می گردد که برای انجام برخی از کارهای اضطراب آور نیاز است.
پوشیدن رنگ قرمز احساس قدرتمندی و در نتیجه شجاعت بیشتری در شما ایجاد می کند.
10 نکته کوتاه ولی کاربردی روانشناسی شخصیت
احساسات شدید
همانطور که در بالا اشاره شد، رنگ قرمز نشاندهنده ی عشق، احساسات و اشتیاق است که همگی احساسات مثبتی محسوب می شوند.
با این حال این رنگ با احساسات شدیدی مانند خشم و خشونت نیز همراه است. در حقیقت ترجیح این رنگ نسبت به رنگ های دیگر مانند آبی، حتی می تواند نشان دهنده شخصیت عصبانی فرد باشد.
دانشمندان معتقدند که این ارتباط ممکن است از اجدادمان به ما رسیده باشد، زیرا رنگ قرمز از گذشته های دور، با خطر و خونریزی گره خورده است. قرمز نشانه ی خطر و موقعیت های خطرناک است و به همین دلیل است که علایم خطر، اغلب با این رنگ نمایش داده می شود. علاوه بر این صورت انسان هنگام عصبانیت قرمز می شود و این نشان دهنده ی ارتباط احساسات با رنگ قرمز است.

روانشناسی رنگها (9 رنگ اصلی و محبوب ترین آنها)
روابط عاشقانه
شاید مشهورترین خصوصیت رنگ قرمز این است که این رنگ نشان دهنده ی داستان های عاشقانه است. به همین دلیل است که عشاق برای یکدیگر گلهای قرمز رنگ می فرستند. علاوه بر این، تزئینات قرمز رنگ مانند قلب و گل رز قرمز در روز ولنتاین نیز نشاندهنده ی این خصوصیت است.
در حقیقت گفته می شود که پوشیدن رنگ قرمز اغلب باعث می شود که فرد زیباتر و از نظر جنسی جذابتر بنظر برسد.
اما خصوصیات و شخصیت افرادیکه به رنگ قرمز علاقه دارند، چگونه است؟
خصوصیات افرادیکه به رنگ قرمز علاقمند هستند…
افرادیکه به طیف های رنگ قرمز علاقه دارند، افرادی برون گرا، خوشبین، با اعتماد بنفس و جذاب هستند. شخصیت جذاب این افراد موجب می شود که به راحتی روی دیگران تاثیر بگذارند. از آنجاییکه رنگ قرمز نماد قدرت است، افراد علاقمند به این رنگ نیز بسیار با اقتدار هستند و می توانند رهبران خوبی باشند. این افراد به ورزش کردن و تفریح علاقه ی زیادی دارند و برای ابراز علایق خود، هیجان زیادی نشان می دهند.
هیجانات خود را با رنگ قرمز تخلیه کنید
هر بار که احساس شور، اشتیاق و عشق کردید، شمع ها و لامپ های قرمز رنگ و لباس قرمز مورد علاقه خود را بپوشید. چشم هایتان را ببندید و بدن خود را با هاله ای از رنگ قرمز تجسم کنید تا احساس انرژی، اعتماد به نفس، قدرت و اقتدار کنید!
روانشناسی رنگ آبی، معنای آن و حقایقی جالب

 

[ad_2]

Source link

مازوت چیست؟ انواع آن و کاربردها

[ad_1]

مازوت یا نفت کوره یکی از هیدروکربن ‌های نفتی است که در مراحل پالایش نفت خام بدست می‌ آید. این ماده کیفیت پایین و ویسکوزیته بالایی دارد و در نیروگاه‌ های حرارتی و موارد مشابه از آن استفاده می گردد.
ترکیب مازوت در اروپا و همچنین ایالات متحده، شکسته شده و به گازوئیل تبدیل می ‌شود. در گذشته، مازوت برای گرم کردن خانه ‌ها در کشورهای شرقی و شوروی سابق مورد استفاده قرار می‌ گرفت چون تجهیزات لازم برای تبدیل مازوت به سایر محصولات پتروشیمی وجود نداشت. در کشورهای غربی به کوره ‌هایی که از مازوت استفاده می‌ کنند، کوره‌ های “ضایعات‌ سوز” گفته می شود.
20 ویژگی بارز آدم های باحال (کاملا ثابت شده)
Mazut-100 (مازوت ۱۰۰) نیز نوعی نفت کوره است که با مشخصات خاصی تولید می شود. تفاوت اصلی میان انواع مختلف مازوت ۱۰۰، مقدار گوگرد آن است. مازوت به طور عمده توسط کشورهای آذربایجان، روسیه، ترکمنستان، قزاقستان و ایران تولید می شود. این ماده برای گرم کردن بویلرها (دیگ های بخار) و جهت تولید بخار مورد استفاده قرار می ‌گیرد چون‌ گرمای سوختن بسیار بالایی دارد. محتوای گوگرد، یکی از عوامل مهم در درجه‌ بندی این سوخت است. محتوای گوگرد مازوت، متاثر از منبع اصلی آن است. در حمل و نقل به طور معمول به این سوخت، “نفت کثیف” (Dirty Oil) می‌ گویند و به دلیل اینکه ویسکوزیته بسیار بالایی دارد، پمپ کردن آن به تجهیزات خاصی نیازمند است.
ویدیوی معرفی مازوت

انواع مختلف مازوت 100
همانطور که در بالا هم اشاره شد، تفاوت اصلی بین انواع مختلف مازوت 100، محتوای گوگرد آن است. مقدار گوگرد در هر نوع مازوت، در این قسمت آورده شده اند:

“گوگرد بسیار کم” مازوت با محتوای گوگرد 0.5٪ است
“گوگرد کم” مازوت با محتوای گوگرد 0.5-1٪ است
“گوگرد معمول” مازوت با محتوای گوگرد 1-2٪ است
“گوگرد زیاد” مازوت با محتوای گوگرد 2-3.5٪ است

به طور کلی مازوت با گوگرد بسیار کم، از مواد اولیه با کمترین مقدار گوگرد تولید می‌ شود. این سوخت حجم بسیار پایینی داشته و صادرات آن کمتر صورت می ‌گیرد زیرا:

تعداد تولید کنندگان این نوع مازوت در روسیه محدود است و پالایشگاه هایی که آن را تولید می کنند عموماً متعلق به بزرگترین شرکت های نفتی داخلی مانند لوک اویل، روس‌نفت و غیره هستند.
در روسیه و اتحادیه کشورهای مستقل یا همسود (CIS)، حداقل 50٪ از کل حجم تولید شده مازوت با گوگرد بسیار کم فقط به مصرف کنندگان داخلی در روسیه و CIS فروخته می شود.
حجم باقیمانده موجود برای صادرات با توجه به سهمیه ایالتی، از طریق مزایده های دولتی، که فقط برای شرکت های داخلی روسیه قابل دسترسی است، فروخته می شود.

مازوت با گوگرد کم تا زیاد در روسیه و دیگر کشورهای CIS مانند قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان، موجود است.
مازوت چیست؟
مازوت (که به عنوان روغن سنگین، سوخت دریایی یا روغن کوره هم شناخته می شود) به سنگین ترین سوخت تجاری به دست آمده از روغن خام اعم از تقطیر یا باقی مانده اشاره دارد. این ماده از تقطیر یا پس مانده نفت به دست می آید. به طور کلی، مازوت به هر نوع سوخت مایعی گفته می شود که جدا از مواردی که دارای نقطه اشتعال 42 درجه سانتیگراد (108 درجه فارنهایت) هستند و در مشعل های پنبه ای یا چوب بری سوزانده می شوند، در کوره یا دیگ های بخار برای تولید گرما یا تولید نیرو استفاده می شوند.

از این نظر می توان گفت که گازوئیل هم نوعی مازوت است. مازوت شامل مخلوطی از هیدروکربن ‌های آلیفاتیک و آروماتیک (مثل بنزن و سایر ترکیبات مشابه)‌ است. بعلاوه ممکن است شامل مقادیری نیتروژن هم باشد. به معنای دقیق تر می توان گفت که مازوت از جمله ترکیب ‌های نفت خام بوده و حاصل تقطیر جزء به جزء آن هنگام پالایش نفت خام می باشد. این ماده بعد از تبخیر بنزین و سایر فرآورده‌ های سبک ‌تر، از نفت خام بدست می ‌آید.
انواع مازوت

CST 180
CST 230
CST 280
CST 380
M 100

کاربردهای مازوت

مازوت در نیروگاه ‌های حرارتی و موارد مشابه مورد استفاده قرار می گیرد. در اروپا و ایالات متحده، ترکیب مازوت شکسته شده و به گازوئیل تبدیل می‌ شود.
در گذشته در شوروی سابق و در شرق دور از مازوت برای گرم کردن خانه ‌ها استفاده می شد چون در آن زمان تجهیزات لازم برای تبدیل مازوت به سایر محصولات پتروشیمی وجود نداشت. در کشورهای غربی به کوره‌ هایی که از مازوت استفاده می‌ کنند، کوره‌های “ضایعات ‌سوز” گفته می شود.
در کشورهایی که مازوت تولید می شود، از آن برای گرم کردن بویلرها (دیگ های بخار) و جهت تولید بخار استفاده می شود چون این ماده، ‌ گرمای سوختن بسیار بالایی دارد.

انواع دیگر مازوت

مازوت CST 180
مازوت CST 380
مازوت با گوگرد کم
مازوت با ویسکوزیته کم

20 نکته جالب روانشناسی که در 99 درصد شرایط زندگی مفیدند
مشخصات فنی مازوت

نقطه ریزش (حداکثر) 5 تا 15 درجه سانتیگراد
نقطه اشتعال >60 درجه سانتیگراد
گوگرد کل (حداکثر) 3٪ جرم
باقی مانده کربن (حداکثر) 13 ٪ جرم
رنگ: قهوه‌ای تیره مایل به سیاه
محدوده جوش: 350 تا 650 درجه سانتیگراد
دانسیته: 950- 1010 Kg/ m³
نقطه خود اشتعالی: 220- 300 درجه سانتیگراد
روی (mg/ Kg): 15 Max IP 501
فسفر (mg/ Kg): 15 Max IP 501
کلسیم (mg/ Kg): 30 Max IP 501

هر چقدر گوگرد مازوت کمتر باشد، کیفیت آن بهتر است. گوگرد 05/0 درصد، کیفیت فوق العاده ای برای وسایل نقلیه و غیره دارد، در حالی که سایر کیفیت ها برای ژنراتورها، نیروگاه ها و غیره مناسب است.
منبع

[ad_2]

Source link

24 دلیل اینکه هیچ وقت خوشحال و راضی نیستیم!

[ad_1]

مسیر رسیدن به خوشبختی مسیری است که هر کدام از ما باید به تنهایی آن را طی کنیم. هر شخصی در زندگی و در ذهن خودش مشکلات و چالش هایی دارد که ممکن است رسیدن به خوشبختی را برایش مشکل کند. این مشکلات ممکن است زندگی سخت، بیکار بودن یا دست و پنجه نرم کردن با یک بیماری روحی باشد.
با این حال ما می توانیم با داشتن ارتباطات موثر و روابط اجتماعی خوب، خوشبختی را به زندگی مان بیاوریم. البته این چیزها فقط می توانند خوشبختی را به زندگی ما اضافه کنند نه اینکه آن را خلق کنند. این عوامل جزو عوامل خارجی محسوب می شوند و ممکن است توسط یک عامل خارجی دیگر از بین بروند و دوباره ما احساس خوشبختی مان را از دست بدهیم. پس باید تلاش کنیم تا حس خوشبختی را در درون خودمان پرورش و توسعه بدهیم که به عوامل خارجی نیازی نداشته باشد.
موثرترین راه برای درونی کردن احساس خوشبختی این است که تعیین کنید چه چیزهایی مانع از احساس خوشبختی قلبی و درونی شما می شود. پس بیایید با هم به 24 عاملی که باعث می شود خوشحال و راضی نباشیم و احساس خوشبختی نکنیم نگاهی بیندازیم.
1- با افراد منفی باف و بدبین محاصره شده اید
جمله قدیمی و بسیار قابل تاملی وجود دارد که می گوید: “تو همان کسی هستی که اطرافت با آن احاطه شده”. این جمله درباره بسیاری از جنبه های زندگی و تعاملات اجتماعی صدق می کند.
اگر خودتان را با افراد منفی محاصره کنید ذهن شما هم شبیه همانها می شود و منفی عمل می کند. اگر با افراد دروغگو در ارتباط هستید، حماقت می کنید که با آنها صادق و روراست هستید چون آنها از شما سوء استفاده خواهند کرد. اگر توسط افراد عصبانی محاصره شده اید به سختی می توانید آرامش داشته باشید چون انرژی های منفی و عواطف ناخوشایند آنها به سمت شما می آید.
اما برعکس این قضیه هم صدق می کند:
وقتی دور و برتان پر از آدمهای مهربان و خوش قلب است خودتان هم کم کم به فرد مهربانی تبدیل می شوید. وقتی افراد باهوش شما را محاصره کرده اند، می توانید چیزهای بیشتری یاد بگیرید و بیشتر پیشرفت کنید. و در نهایت اینکه وقتی با افراد شاد و خوشحال نشست و برخاست می کنید خودتان هم شاد و خوشحال می شوید.
نیازی نیست که با همه فراد منفی دور و برتان یا کسانی که شرایط سختی دارند و به خاطرش ناراحت و غمگین هستند قطع رابطه کنید، فقط کافیست که مدت زمانی که با چنین افرادی در ارتباط هستید را مدیریت کنید.
جنبه های مهم زندگی (12 مورد که باید در اولولیت باشند)
ارتباط داشتن با افراد منفی روی رشد شخصیتی شما تاثیر منفی می گذارد و مانع از ایجاد احساس خوشحالی و رضایت درونی در شما می شود. یادتان باشد خودتان هم نباید برای دیگران فرد منفی و ناراحت کننده ای باشید.
2- تنها هستید و از داشتن روابط شخصی با دیگران غافل شده اید
آیا واقعا این مساله عجیب نیست که در عصر ارتباطات امروزی بیشتر از همیشه احساس تنهایی می کنیم؟ خب، شاید دلیل این مساله این باشد که برقراری تعاملات شخصی و دوستی از طریق وسایل الکترونیکی و رسانه های اجتماعی جای روابط رو در رو را گرفته و همین باعث ایجاد احساس افسردگی و تنهایی در ما شده است.
در سال های گذشته، برای برقراری ارتباط چهره به چهره با افراد دیگر، دوست واقعی پیدا کردن و تعامل داشته در جامعه فرصت بیشتری وجود داشت. ما در رویدادهای اجتماعی مختلف شرکت می کردیم و افراد جدیدی را می دیدیم؛ ولی حالابه خاطر زندگی پر مشغله و ماشینی مان کمتر وقت می کنیم با دیگران در دنیای واقعی تعامل داشته باشیم.

ما وقتمان را بیش از هر چیزی صرف کار کردن می کنیم و بعد هم آنقدر خسته می شویم که نمی توانیم از خانه بیرون برویم و تلاش بیشتری برای ایجاد روابط با کیفیت بکنیم. به جای آن برای دوستانمان پیام کوتاه می فرستیم یا در شبکه های اجتماعی با آنها حرف می زنیم؛ چون این کار راحت تر است!
اما همیشه راحت ترین کار بهترین کار نیست. بهتر است هر چند وقت یکبار زمانی را به دیدن رو در رو و چهره به چهره دوستان و آشنایانتان اختصاص بدهید.
3- برای شاد بودن، بیش از حد به دیگران وابسته اید
سپردن مسئولیت خوشبختی خود به دیگران، به جز اینکه باعث ناامید و غمگین شدنتان بشود ثمره دیگری ندارد. همه در تلاشند تا راهی برای رسیدن به آرامش و خوشبختی در زندگی شان پیدا کنند، پس معقولانه و منصفانه نیست که ما بار زحمت خوشبختی مان را روی دوش دیگران بیندازیم. این مساله مخصوصا در روابط عاشقانه خیلی دیده می شود و شاید خودتان هم آن را تجربه کرده باشید.
ممکن است پیش خودتان بگویید:“ اگر فرد مناسبی را پیدا کنم خوشبخت می شوم. اوه! بله من فرد مناسبم را پیدا کردم و این عالیه! من پر از احساسات شگفت انگیز، شادی، خوشحالی و خوشبختی ام! برای ازدواج کردن حتی یک لحظه هم نمی توانم صبر کنم!”
اما وقتی آن فرد انتظارات عاشقانه شما را برآورده نمی کند، دوباره همان احساس غم و اندوه قبلی به سمتتان برمی گردد. از خودتان می پرسید: آیا این فرد مناسب من نیست؟ مگر قرار نیست احساس خوشبختی همیشگی باشد؟ خب، شاید در فیلم ها و کتاب ها این اتفاق بیفتد ولی زندگی واقعی خستگی ها و یکنواختی های خاص خودش را دارد و شما باید با آنها کنار بیایید.
نکته های کوچک برای زندگی بهتر (26 نکته ریز ولی موثر)
گاهی اوقات در زندگی مجبورید با چیزهای وحشتناک و آسیب زا کنار بیایید؛ چیزهایی مثل بی عدالتی و بی رحمی. ممکن است برای عشقتان در یک سانحه رانندگی اتفاق ناگواری بیفتد، خدای نکرده سرطان بگیرد یا دچار بیماری روحی شود و یا اصلا آن کسی نباشد که نشان می داد.
برای خوشبخت بودن نمی توانید و نباید به دیگران وابسته باشید. خوشبخت کردن شما فقط از دست خودتان برمی آید نه کسی دیگر. شما نمی توانید شخص دیگری را کاملا راضی و خوشحال کنید، فقط می توانید او را شادتر کنید. همین مساله درباره خودتان هم صدق می کند و دیگران نمی توانند اسباب خوشبختی شما را فراهم کنند.
4- عصبانیت و منفی نگری را در وجودتان نگه داشته اید
چیزهای زیادی برای عصبانی شدن در این دنیا وجود دارد. از بی عدالتی گرفته تا دیدن افراد بی گناهی که در رنج زندگی می کنند و کارهای غیر اخلاقی خیلی از آدمها و یا وضعیت عمومی جهان، همه و همه می توانند باعث ایجاد استرس، عصبانیت و منفی نگری در شما بشوند.
ممکن است افرادی که در زندگی شما وجود دارند هم خیلی بهتر از این موارد نباشند. حتی ممکن است آنها اصلا آدم های خوبی نباشند. شاید قبلا احساس می کردید که آنها چقدر خوبند ولی یک دفعه نقابشان برداشته شد و خود واقعی شان را دیدید.

شاید کسی در گذشته به شما آسیب رسانده و تاثیر منفی آن تا همیشه رویتان باقی مانده است. در چنین مواردی بخشیدن یا رها کردن کار خیلی سخت و دشواریست ولی به خاطر احساس خوشبختی و آرامش خودتان هم که شده باید این کار را انجام بدهید. گاهی اوقات خیلی ها ترجیح می دهند نبخشند و این احساسات را با در خودشان نگه دارند. آنها خواهان انتقام و مجازات هستند حتی اگر چنین چیزی ممکن نباشد.
ولی حقیقت ماجرا این است که خیلی چیزها یا هیچ وقت درست نمی شوند و یا به زمان خیلی زیادی برای درست شدن نیاز دارند. یادتان باشد تنها کسانی که به خشم و عصبانیت شما اهمیت می دهند افرادی هستند که میخواهند از این احساسات علیه خودتان استفاده کنند.
نه تنها دشمنانتان، بلکه گاهی اوقات اطرافیان شما این خشم و عصبانیت را در شما تحریک می کنند تا همیشه درگیر چنین احساساتی باشید و روی همین چیزها متمرکز شوید. متاسفانه خوشبختی و عصبانیت نمی توانند یکجا با هم باشند. اگر در قلبتان را به روی خشم و عصبانیت باز کنید، خوشبختی از در دیگر بیرون می رود.
البته این موضوع به این معنا نیست که شما نباید برای گرفتن حقتان و برقراری عدالت تلاش کنید، بلکه منظور ما این است که قلبتان را با احساس خشم و عصبانیت پر نکنید.
5- احساس می کنید که لیاقت خوشبختی و شاد بودن را ندارید
کسانی که احساس می کنند لیاقت شاد بودن را ندارند خودشان با دست خودشان خوشبختی شان را خراب می کنند. این افراد ممکن است در روابطشان با طرف مقابل دعوا و بحث کنند و بعد به خودشان بگویند که لیاقت خوشبختی را ندارند یا در محل کارشان اشتباه کنند و این اشتباه باعث شود رئیسشان توبیخشان کند و همین باعث شود که احساس کنند لایق خوشبخت بودن نیستند.
مشکل این قضیه به کلمه “لیاقت” برمی گردد. آیا هر کسی لیاقت همه چیز را دارد؟ خیلی از افراد بی گناه در زندگی شان رنج بزرگی را تحمل می کنند که مسئولشان خودشان نیستند. آنها لایق این رنجها نیستند ولی این اتفاقات می افتند.
چرا باید شاد باشیم؟ (9 دلیل که شما را قانع می کند)
گاهی اوقات آنها می توانند با تلاش و کار زیاد خوشبختی را خلق کنند یا شاید ذهنشان به سمت شادی و خوشحالی گرایش داشته باشند و برای همین نیازی نباشد دنبال خوشبختی بگردند و برای رسیدن به آن سخت کار کنند.
آیا واقعا می شود گفت که یک نفر لایق تر از دیگریست؟ نه! به خصوص وقتی که آزمایش های سخت زندگی فرا می رسند. والدینی که فرزندشان را از دست می دهند قطعا لایق تحمل چنین دردی نیستند. هیچ کس نیست. اما ما دوست داریم که فقط درباره احساسات و تجربیات مثبت زندگی فکر کنیم نه اتفاقات پیش بینی نشده و مشکلاتی که با آنها دست و پنجه نرم می کنیم.
همه لیاقت خوشبختی را دارند. اینکه یک عده به این خوشبختی می رسند و یک عده نه؛ کلا مساله دیگریست.
6- از سلامت روحی و روانی تان غافل هستید
یکی از دلایل مهم ناراحت بودن و خوشحال نبودن، بیماری های روحی و روانی کنترل نشده است. افسردگی، اضطراب و سایر مسائل مربوط به سلامت روان می توانند احساس شادی و خوشحالی را به شدت پایین بیاورند.
آیا دچار بیماری های روحی و روانی هستید؟ آیا این مشکلات کنترل شده هستند؟ اگر نه، حتما به متخصص روانشناس مراجعه کنید تا به شما کمک کند از این مشکلات رهایی پیدا کنید.
خیلی از مشکلات و مسائل روحی و روانی را می توان از طریق تغییر سبک زندگی مدیریت و درمان کرد. افرادی که شرایط شدیدتری دارند ممکن است به دارو نیاز داشته باشند تا بیماری روحی شان تحت کنترل مناسب دربیاید.
اگر در آرامش داشتن و لذت بردن از زندگی دچار مشکل هستید توصیه می کنیم حتما به یک روانشناس مراجعه کنید.
7- مدام افکار و احساسات منفی آزاد می کنید
خلق و ایجاد شادی کار خیلی آسانی نیست ولی از دست دادنش خیلی راحت است! یکی از ساده ترین و سریع ترین کارهایی که می توان با آن شادی و خوشبختی را از بین برد آزاد کردن افکار و احساسات منفی است. اگر می خواهید شادی ایجاد شده را حفظ کنید باید یاد بگیرید چطور افکار و احساسات منفی تان را تحت کنترل در بیاورید.
دنیا پر از چیزهای منفی است. از اخبار ناگوار درباره سیل و زلزله گرفته تا خشونت، مرگ و اتفاقات دلخراش، همه و همه می توانند ذهن شما را منفی کنند. افراد بدبین سریعاً به ما یادآوری می کنند که جهان چقدر جای وحشتناکی است، حتی اگر خودمان از قبل به خوبی از این موضوع آگاه باشیم.

اما اگر مراقب باشید که چه افکاری را در ذهنتان پرورش می دهید می توانید آنها را کنترل کنید و اگر به جای احساسات منفی روی شادی و خوشحالی تمرکز کنید، این اتفاقات و احساسات منفی نمی توانند روی شما تاثیر منفی بگذارند.
8- دنبال رویاها و خواسته قلبی تان نمی روید
دنبال کردن رویاها مطمئنا راهی عالی برای رسیدن به خوشبختی است. بالاخره شما برای انجام کاری روی این کره خاکی قرار گرفته اید، درست است؟ این کار ممکن است واقعا چیز مهم و بزرگی باشد. شاید اینطور فکر کنید شاید هم نه.
تا به حال به این توجه کرده اید که خیلی ها خودشان را وقف دیگران می کنند تا آنها احساس شادی و خوشبختی داشته باشند؟ این خواسته قلبی آنها بوده و از بابتش خوشحالند.
مثلا تصور کنید یک مشاور یا مددکار اجتماعی در یک موسسه یا یک خانه سالمندان هستید. شما تمام روز را صرف تلاش برای کمک به دیگران می کنید و هر روز با زشتی های زیادی مواجه می شوید. یا مثلا تجسم کنید که یک آتش نشان هستید و بعد از 24 ساعت کار مداوم در حال بازگشت به خانه اید؛ اما ممکن است در جایی دیگر یک نفر بدترین روزش را گذرانده باشد.
10 ترفند برای داشتن زندگی شاد (و راه حل های عملی)
حالا این سوال مطرح می شود که آیا دنبال کردن رویاها راهی برای رسیدن به خوشبختی است؟ شاید بله، شاید هم نه. گاهی اوقات ممکن است اتفاقاتی بیفتد که احساس کنید به سمت انجام کاری کشیده می شوید، حتی اگر آن کار جزو هدف هایتان نبوده است.
همه ما در زندگی به مواقعی برمی خوریم که احساس می کنیم باید کاری انجام بدهیم و این کار به ما احساس رضایت و خوشبختی می دهد. درست مثل همان مددکار یا آتش نشان، دنبال کردن برخی کارها می تواند باعث احساس رضایت و خوشبختی درونی شود حتی اگر همه چیز یک شبه درست نشود.
اینکه شما احساس کنید فرد هدفمند و مفیدی هستید برایتان احساس خوشبختی به ارمغان می آورد. اگر احساس می کنید برای هدف خاصی فراخوانده شده اید به آن نه نگویید. ممکن است عامل خوشبختی اصلی شما در این مسیر نباشد اما رد کردن این هدف بدون شک باعث ایجاد ناراحتی تان می شود.
9- برای خودتان هدفی تعیین نمی کنید یا آنها را دنبال نمی کنید
هدف گذاری برای شاد کردن شما چند منظور دارد. در واقع، هدف یک معیار اندازه گیری است که شما می توانید از آن برای سنجش پیشرفت خود در جهت رسیدن به آنچه که می خواهید به دست آورید، استفاده کنید.
هر هدف بزرگ شامل چند هدف کوچکتر در مسیر موفقیت است.
آیا می خواهید یک هنرمند شوید؟ پس برای رسیدن به این هدف، باید هدف گذاری کنید و اهداف خود را تعیین کنید تا هر روز بتوانید هنر خود را کمی تمرین کنید و آن را توسعه دهید تا زمانی که به نقطه ای برسید که بتوانید در هنر با دیگران رقابت کنید.

آیا می خواهید لاغر شوید؟ برای رسیدن به این هدف، باید اهداف خود را در مورد آنچه که می خورید و زمانی که ورزش می کنید، تعیین کنید تا بتواند شما را به هدف و وزن ایده آل خود نزدیک کند.
اهداف، قوانین و ساختاری را که در زندگی گاهی اوقات آشفته و بی نظم می شوند، سامان می بخشد. شاید همیشه نتوانید به تنهایی راه خود را پیدا کنید، اما با مجموعه ای از اهداف، شما می توانید در مسیر درست قرار بگیرید.
علاوه بر این، دستیابی به اهداف، حتی اهداف کوچک، احساس خوبی دارد که می تواند در ایجاد زندگی شادتر به شما کمک کند.
10- سلامت جسمی خود را نادیده می گیرید.
بدون شک، ورزش کردن به طور مستقیم به سلامت روان کمک می کند. مزایای ورزش و سلامت بدن بر هیچ کسی پوشیده نیست.
ورزش کردن باعث می شود تا مغز شما مواد شیمیایی بیشتری برای احساس شادی و مقابله با افسردگی و اضطراب تولید کند.
درواقع، ورزش کردن رشد سلول های عصبی جدید را در مغز شما تحریک می کند که به کاهش افسردگی و بهبود حس شادی بیشتر کمک کند.
24 روش ساده برای شاد کردن دیگران (حتی اخموترین ها)
افرادی که ورزش می کنند نسبت به افرادی که ورزش نمی کنند، خواب بهتر و عمیق تری دارند. افرادی که ورزش می کنند، در طول روز انرژی بیشتری می سوزانند که بدن را وادار می کند تا زمانی که به رختخواب خود می روند، استراحت بیشتر و خواب راحتی داشته باشند. این حالت به شاد بودن بیشتر کمک می کند زیرا مغز مواد شیمیایی که منجر به احساس خوب و تعادل خلقی بیشتر می شود، را در عمیق ترین مراحل خواب تولید می کند.
بیرون بروید و حرکت کنید! ورزش کردن یکی از بهترین کارهایی است که می توانید برای شادی و آرامش خاطر خود انجام دهید.
11- به خواب و استراحت بیشتری احتیاج دارید.
در ادامه ورزش کردن، شما ممکن است که به خواب و استراحت بیشتری نیاز داشته باشید!
زندگی شلوغ و پر جنب و جوش است. مردم بیشتر از هر زمان دیگری کار می کنند، ساعات بیشتری را در محل کار خود سپری می کنند، سعی می کنند که مدرسه را پشت سر بگذارند، و می خواهند که راه شاد و سرگرم کننده ای برای رهایی از استرس از همه چیز در جهان پیدا کنند.
پیام مشترک در دنیا این است که اگر کار نمی کنید، زحمت نمی کشید، یا سخت کوشی نمی کنید، دارید وقت خود را تلف می کنید.
اما این درست نیست!
انسان ها ماشین نیستند. آنها برای شارژ مجدد باتری خود و تجدید روحیه، به استراحت و آرامش نیاز دارند. اگر زندگی شما شلوغ و بی برنامه است، با برنامه ریزی در زمان های خاص برای استراحت کردن و کسب آرامش، می توانید شادی ایجاد کنید. شما می توانید چند ساعت استراحت و آرامش را در برنامه پرمشغله خود قرار دهید.
یک برنامه خواب ثابت می تواند برای بهبود روحیه، خلق و خو و شادی شما معجزه کند. اگر چه افراد مختلف، ساعات خواب و نیازهای خواب متفاوتی دارند. شاید لازم باشد برای یافتن یک برنامه خواب که با ریتم شبانه روزی شما مطابقت دارد، برنامه های مختلفی را آزمایش کنید.
12- سلامت روحی خود را نادیده می گیرید
برای این عنوان سلامت روحی نام اشتباهی است. در واقع، بسیاری از افراد سلامت روحی را به معنای سلامت مذهبی یا معنوی تفسیر می کنند، اما این چنین نیست. تامین سلامت روحی شما در این سوالات است که چه کسی هستید، به چه چیزی اعتقاد دارید و چه چیزی را در جهان باور دارید که درست است.
این هنر خلاقیت و تولید است، وقت گذاشتن برای سگ های خانگی، و مراقبه کردن برای کمک به ایجاد آرامش در ذهن شما.

در واقع، این با اعتقادات روحی شما در ارتباط است اگر به آنها باور دارید، یا کارهایی انجام می دهید که برای شما شادی به ارمغان می آورد.
شاید دوست داشته باشید که یک کار داوطلبانه انجام دهید یا به پاکسازی زباله در یک پارک محلی کمک کنید و یا برای ماهیگیری یا پیاده روی در طبیعت به بیرون بروید.
شما نمی توانید از سلامت روحی خود غافل شوید و آن زندگی ای که می خواهید را بسازید.
این موضوعی است که باید آن را به خاطر بسپارید و برای آن وقت بگذارید، حتی اگر به معنای کار کردن در یک زمان مشخص باشد، از این روی، می توانید مطمئن باشید که بخشی از شادی خود را فراهم می کنید.
13- تجربه زندگی خود را با نقطه برجسته زندگی دیگران مقایسه می کنید
رسانه های اجتماعی مسئول تشدید افسردگی و اضطراب در افرادی هستند که به طور منظم از آنها استفاده می کنند. با اینکه رسانه های اجتماعی موارد مثبتی مانند یافتن گروه ها و جوامع خاص و ارتباط با افراد از سراسر جهان را پیشنهاد می دهند، در عین حال بسیاری از موارد منفی را نیز ارائه می دهند.
این مساله معنای ترس از دست دادن را تقویت می کند. خوشحال و راضی بودن سخت است زمانی که شما به عکس های خانواده، دوستان و افرادی که در زندگی خود شاد هستند، نگاه می کنید.
در حالی که شما همزمان در یک کار کم درآمد گیر کرده اید و یا در دانشگاه ناموفق هستید و درحال دست و پنجه نرم کردن برای رسیدن به موفقیت از طریق کار و دانشگاه تلاش می کنید.
20 مهارت اجتماعی کاربردی برای اینکه دوست داشتنی تر باشیم؟
به راحتی می توان فراموش کرد که این تصاویر، استوری ها و کلیپ های تصویری بریده ی منتخبی از حلقه ی فیلم زندگی افراد است. در واقع، بیشتر مردم مشکلات، ترس یا سختی هایشان را در شبکه های اجتماعی به اشتراک نمی گذارند.
این بخش گلچین شده ممکن است به هیچ وجه واقعیت را منعکس نکند. این تصاویر ممکن است فقط چند عکس جذاب و هیجان انگیز از تعطیلات باشند، اما آنچه نمی توانید ببینید 5000 دلار بدهی اضافی است که آنها بالا آورده اند و در واقع توانایی پرداخت هزینه های آن سفر را ندارند.
زندگی خود را با زندگی دیگران مقایسه نکنید. خبر خوب این که مردم صادقانه زندگی خود را نشان نمی دهند.
14- بی جهت و بی آن که نیازی باشد با دیگران رقابت می کنید
رقابت می تواند در یک شرایط محدود و تعریف شده، پویا و موثر باشد. ولی وقتی که شروع به عبور از خطوطی می کند که پیامدهای احساسی نامطلوبی را ایجاد می کند، دیگر پویا و سالم نیست.
شما می خواهید که بهترین باشید. شما ساعاتی از زندگی خود را صرف تمرین، آموزش و همین طور کارهای بیشتری می کنید.
شما در حال گذراندن مرحله بزرگی برای رسیدن به نتیجه ی مطلوبتان هستید که متوجه می شوید همه آموزش ها و تمرینات شما نتیجه ای که انتظار داشتید را فراهم نکرده اند.
شما دیگر بهترین نیستید. شاید در جایگاه دوم قرار گرفته اید و یا حتی در پنج نفر برتر هم قرار نگرفته اید.
این موضوع در کل بازی زندگی صدق می کند. مهم نیست که چه کاری انجام می دهید، همیشه یک نفر بهتر از شما پیدا می شود و یا موفقیت ممکن است فقط یک شانس باشد.

بنابراین، همیشه فردی ثروتمند، با ظاهری بهتر، باهوش تر، شادتر یا انجام کارهای خیلی بهتری نیز وجود دارد.
نگاه کردن به این افراد به عنوان رقابتی که باید بر آن غلبه کنید و شکستش بدهید، پویا و سالم نیست زیرا شما زندگی خود را با تجربه زندگی آنها مقایسه می کنید.
یک راه عالی برای مقابله با تفکر رقابتی نسبت به زندگی، توسعه ارزیابی تفاوت ها است. حفظ شادی خود علیرغم داشتن دغدغه های بالندگی خیلی آسان تر از تلاش برای پشت سر گذاشتن دیگران است.
از سایرین به خاطر استعدادها، نعمت ها و مواهبشان قدردانی کنید. سوال بپرسید. در واقع، وقتی سوال می پرسید بسیاری از مردم خوشحال می شوند که به شما بگویند آنچه را که انجام داده اند چطور به دست آورده اند.
15- خوشبختی تان را در گرو مادیات یا تجربیات زندگی تان می دانید
اصرار زیاد بر یک روش راهی تضمین شده برای نگه داشتن خودتان در تردمیل خوشبختی است که شما را به هیچ جایی نمی رساند.
همیشه کسی هست که روش های جدیدتر و بهتری را ارائه می کند که باعث می شود روش قدیمی شما بی ارزش و منسوخ شود.
بله، این موارد ممکن است قبلاً شما را خوشحال کرده باشد، اما آیا این چیزی است که همچنان باعث خوشحالی شما می شود؟ احتمالا نه. اوضاع پس از مدتی عادی می شود و به حالت سابق برمی گردد. این باور وجود دارد که فرد باید تجربه ها را دنبال کند، و نه چیزهای دیگر! این چیزی است که شما را خوشحال می کند!
بله، حتی این برای مدتی امکان پذیر است. اما چگونه باید برخورد کرد وقتی که ناگهان در زندگی اتفاقی می افتد و شما دیگر نمی توانید از پس تجربه های خود برآیید و توانایی و تحمل تجربه دیگری را ندارید؟
چطور شادی را در خودمان پیدا کنیم؟ (راهنمای کامل خود درمانی)
عاشق سفر کردن هستید؟ عالی است! چیزهای جدیدی را تجربه کنید، فرهنگ های دیگر را ببینید، این انگیزش را در جاهای دیگر نیز جستجو کنید تا زمانی که نگرانی شما از بین برود، یا گزینه های سفری نداشته باشید.
بعدش چه می شود؟
به دست آوردن شادی از منابع بیرونی ممکن است برای مدتی کارساز باشد. به طوری که می تواند به شما کمک کند تا به طور موقت انگیزه و هیجان و چیزی که منتظرش هستید، را بیابید.
اما آیا این باعث می شود که شما همچنان شاد و راضی باشید زمانی که دیگر به آن تجربیات یا موارد مادی دسترسی ندارید؟
16- همیشه سعی می کنید کنترل زندگی را حفظ کنید
زندگی مانند سواری گرفتن از یک اسب وحشی است. یک دقیقه همه چیز آرام است و طبق برنامه پیش می رود. دقیقه بعدی همه چیز عوض می شود و شما سعی می کنید تا همه چیز را کنترل کنید.
زندگی می تواند در یک لحظه دقیقا در یک جایی تغییر کند. تنها یک تصمیم اشتباه، یک اقدام اشتباه، یا فقط قرار گرفتن در یک مکان اشتباه در زمان اشتباه ممکن است برای از بین بردن همه چیز کافی باشد.
و این خیلی ترسناک تر می شود، وقتی که شما آن را به عنوان یک پیشامد احتمالی قبول کنید و حتی برای آن برنامه ریزی کنید.
سفر زندگی را می توان با یک برنامه ریزی دقیق انجام داد، اما ممکن است در مسیر زندگی چیزهایی ببینید که با برنامه تان سازگار نباشد.

در آینده ممکن است شما کارهای مهمی برای انجام دادن داشته باشید، اما باید اکنون برخی از تجربیات زندگی را پشت سر بگذارید تا خود را برای آنها آماده کنید.
ممکن است در مسیر زندگی تان، موانع و گودال های توقف و انحرافی و بیراهه نیز وجود داشته باشد که باید از آنها بگذرید.
برنامه ریزی کنید، اما خیلی شدید به برنامه نچسبید و زیاد به آن وابسته نباشید. بعضی اوقات فقط باید با جریان زندگی پیش بروید و ببینید که این جریان شما را به کجا می برد.
17- کمال گرا هستید
کمال گرایی غالبا از بروز احساسات سرسختانه جلوگیری می کند که می تواند ناشی از اضطراب در مورد خود و محیط زندگی فرد باشد.
فردی که اضطراب را تجربه می کند، ممکن است از کمال گرایی به عنوان ابزاری برای حفظ یک تصویر ذهنی مطلوب برای کنترل کردن اضطراب خود استفاده کند.
در این جا مشکل این است که همه افراد کامل نیستند. در نتیجه تلاش برای تحمیل کمال گرایی به افراد دیگر، راهی برای ایجاد تعارض و ناسازگاری، رنجش و ناراحتی است.
حتی اگر افراد هم اکنون تابع آن باشند و از آن پیروی کنند، دیر یا زود ، آنها خواهان آزادی خودشان هستند، به این معنی که طغیان و نافرمانی خواهند کرد و به دنبال پیدا کردن راه خود می روند.
 10 تا از موثرترین راههای رسیدن به آرامش در زندگی طبق جدیدترین تحقیقات دنیا
کمال گرایی همچنین ممکن است خودشناسی و اعتماد به نفس پایین در افراد را پنهان کند. فرد کمال گرا پروژه ها را کامل نمی کند زیرا نمی تواند درباره یک پروژه کامل قضاوت کند. این کار با گفتن این که «خب، این فقط یک کار در حال انجام است. من هنوز کارم تمام نشده است. » به کمال گرایان امکان راحتی و بدون اشکال بودن کارها را می دهد.
در حقیقت، اکثر افراد متعادل و منطقی انتظار ندارند که شما یا کار شما عالی باشد. چون درواقع بیشتر کارها این طور نیستند.
کامل و بی نقص بودن دشمن پیشرفت است. کامل نبودن به شما اجازه می دهد تا شادتر باشید. شما می توانید با مشاهده نقایص خود به عنوان چیزهای منحصر به فرد جذاب در شما، به خودتان بیشتر عشق بورزید و همانی باشید که هستید.
اگر چه درست است که این نقص ها ممکن است مهم و قابل توجه باشند و برخی از آنها حتی بیشتر از دیگران نیز باشند، اما در واقع اینها همیشه مواردی هستند که می توان به آنها پرداخت و روی آنها کار کرد.
18- خودتان را مقصر می دانید یا خود را مسئول شاد کردن خودتان به حساب نمی آورید
با وجود انتخاب های اشتباه مکرر در زندگی چگونه می توانید خود را فردی خوشحال تلقی کنید؟
چگونه می توانید خوشحال باشید در حالیکه بار مسئولیت شما بر دوش دیگران است؟
اتخاذ تصمیم های درست بر عهده شماست، این کار باعث بهبود زندگیتان شده و موجب آرامش خاطر شما خواهد شد.
این وظیفه ی اشخاصی که با آنها قرار می گذارید و عاشقشان هستید، کارفرمای محل کار یا دوستان و دور و بری های شما نیست.
انداختن مسئولیت خود بر دوش دیگران کار ساده ای است. به شرطی که روش درستی را در پیش بگیرند! یا کار درست را انجام دهند! یا انتخاب های بهتری داشته باشند! در اینصورت انتخاب های آنها اثری منفی بر خوشبختی یا حال خوب ما نخواهد داشت!
اما این روش، روش عامه پسندی نیست.
اکثر مردم در جهت تقویت و استحکام خوشبختی یا سبک زندگی شان، تصمیم گیری می کنند. آنها برای ترقی داشته هایشان کار می کنند، عشق را می یابند، خوشبختی را می یابند و در این دنیای وانفسا به دنبال آرامش خاطر هستند.
شما نمی توانید وقت خود را صرف سرزنش دیگران برای انتخاب های اشتباه خود کنید. اگر با وضعیت زندگی خود مشکل دارید، آن را تغییر دهید.
چنانچه شخصی با شما بدرفتاری می کند، حد و حدود خود را برای او مشخص کنید و اجازه انجام چنین رفتارهایی را به آنها ندهید.
اگر شخصیت حال حاضرتان احساس ناخوشایندی به شما می دهد، بهانه جویی و سرزنش دیگران را کنار بگذارید. تنها راه حل نجات شما، کنار آمدن با خودتان است.
19- به ترس هایتان اجازه دخل و تصرف در زندگی و انتخاب هایتان می دهید
ترس از تغییر و رویارویی با ناشناخته ها امری طبیعی است. این یک واکنش کاملاً طبیعی به چیزی است که با آن نامأنوس هستید.
مشکل اینجاست که دنیای ناشناخته ها جایی است که شما بالاترین رشد و جدیدترین تجارب را کسب خواهید کرد.
در واقع شما تمایل دارید جاهایی بروید که برایتان تکراری باشد و قبلاً آن را دیده یا در آنجا حضور داشته اید. اینطور جاها حتی با وجود غیر قابل تحمل بودن یا برخورداری از چشم اندازی نا زیبا، از دید شما موجبات تسلی خاطرتان را فراهم می کند، اما این اماکن محلی برای یافتن خوشبختی نیست.

شما باید با خودتان چالش داشته باشید، خارج از چارچوب فکر کنید، و در پی یافتن چیزهای جدید باشید.
دلتان را به دریا بزنید و اعتماد به نفس داشته باشید که: با هر چیزی مواجه بشوم، از پسش بر می آیم.
اگر به ترس اجازه دخل و تصرف در زندگی و انتخاب هایتان بدهید، همیشه درون حباب محدودیت خود اسیر خواهید بود.
20- در زمان حال زندگی نمی کنید و تمرکزتان روی زمان کنونی نیست
خوشبختی را می توان در همین لحظه پیدا کرد. گذشته ها گذشته، و آینده هنوز فرا نرسیده است. هر چیزی که احساس یا تجربه می کنید همین حالا اتفاق می افتد، دقیقاً همین الان.
با سپری کردن وقت خود در فکر کردن و یادآوری اعمال گذشته ای که دیگر وجود ندارد، خوشبختی خود را به سرقت می برید.
همچنین فکر و خیال به آینده ای که معلوم نیست قرار است اتفاق بیفتد یا نه، نمونه دیگری از اتلاف وقت شما به شمار می رود. هیچ تضمینی برای آینده وجود ندارد، حتی با وجود آگاهی از خواسته ها، داشتن برنامه ریزی یا کار کردن برای آن.
با این تکنیک های ساده، یک بار و برای همیشه پرانگیزه و موفق بمانید
البته این بدان معنا نیست که شما هرگز گذشته یا آینده را درنظر نگیرید. برخی از افراد به قدری غرق در زمان حال (روزمرگی) خود می شوند که آینده را به کلی فراموش می کنند. اما نکته ای که باید در نظر داشت این است که رویاپردازی درباره اینکه چه خواهد شد و افسوس خوردن برای اینکه چه باید می شد، رفتارهایی غیرطبیعی است.
21- بی تفاوت هستید و کارهایتان را پشت گوش می اندازید
پشت گوش انداختن کارها خوشبختی را می بلعد. با پذیرش نقشی منفعل در زندگی و پشت گوش انداختن کارها، عملاً شما دست رد بر سینه ی تصمیمات مهم در زندگی خواهید زد.
اگر امکان تصمیم گیری از شما سلب شود، افراد دیگر و شرایط محیطی برای شما تصمیم گیری خواهند کرد.
و خب مسلماً دیگران در جهت حمایت یا مبارزه برای بدست آوردن خوشبختی شما ملزم به انجام وظیفه نیستند. اکثر اوقات، آنها نگران حل مشکلات شخصی خود و بنا نهادن پایه های خوشبختی خودشان هستند.
به تعویق انداختن کار امروز به فردا موجب بروز مشکلات جدیدی برای سرمایه و فعالیت شما می شود. مسائل کوچکی که فقط با صرف تلاشی چند دقیقه ای قابل حلند می توانند با سرسری گرفته شدن از جانب شما به معضلاتی بغرنج تبدیل شوند.

تکنیک ساده و کوتاه مدتی به نام «قانون پنج دقیقه» وجود دارد، که می تواند به شما در مقابله با پشت گوش انداختن کارها کمک کند و تحولی جدید در زندگی شما ایجاد کند.
این تکنیک خیلی ساده است. اگر فعالیتی مستلزم صرف زمانی زیر 5 دقیقه باشد، آن را انجام دهید و کلکش را بکنید. اجازه ندهید انجام آن به تعویق بیفتد، و بر روی انبوه زیادی از سایر کارهایتان انباشته شود، شانه هایتان را بالا نیاندازید و سرسری از کنار آن رد نشوید… بی درنگ انجامش بدهید.
مشاهده چگونگی تأثیر این قانون بر روتین شدن و سامان گرفتن امورات، شما را شگفت زده خواهد کرد.
22- از اشتباهات خودتان درس نمی گیرید و رشد نمی کنید
اشتباهات نقش مهمی در رشد هر فرد ایفا می کنند. فقط با ارتکاب اشتباهات و خراب کاری هاست که می توانیم تشخیص دهیم چه چیزی برایمان خوب نیست.
چه اتفاقی می افتاد اگر همیشه هر چیزی در جای صحیح خود قرار داشت و به درستی انجام می شد؟ به احتمال زیاد آسودگی خاطر شما را فراهم می کرد. شاید کم کم به قرار گرفتن هر چیزی در سرجای خود عادت می کردید و این توقع در شما به وجود می آمد که هر کاری که انجام می دهید درست است.
اما زندگی واقعی به این شکل نیست.
تعداد افرادی که به موفقیت سریع پس از انجام کارشان می رسند، انگشت شمار است. مهم نیست چه اندازه تحقیق کنید یا برنامه ریزی داشته باشید، حادثه خبر نمی کند، و تنها واکنش شما در مواجهه با آن تلاش برای به حداقل رساندن آسیب وارد شده است.
برخی از افراد اشتباهات و شکست های خود را در حکم یک فاجعه خیلی بزرگ تلقی می کنند، با وجود اینکه مقصر اکثر این اشتباهات خود آنها نبوده اند.
موثرترین روش رسیدن به مثبت اندیشی و حذف افکار منفی در زندگی
والدینی که بیش از حد مراقب فرزندانشان هستند و برای جلوگیری از مواجه شدن آنها با شکست اجازه کسب تجارب اشتباه را از فرزندان خود دریغ می کنند، امکان چگونگی برخورد با مشکلات را از آنان سلب و سبب بروز معضلات شخصیتی در فرزندشان می شوند.
اما اینطور نیست. اشتباه برای همه اتفاق می افتد. موضوع مهم نحوه برخورد صحیح شما با آن اشتباه است.
به جای مخفی شدن و فرار از اشتباهات، باید از آنها درس گرفت و بالغ تر شد.
23- به اندازه کافی صبور نیستید
صبوری ویژگی مثبتی است. جمله ای کلیشه ای و هدفمند.
از آنجایی که تعداد کمی از خصلت های خوب سریع و آسان شکل می گیرند، صبوری یک ویژگی مثبت به شمار می رود. ساختن چیزهای ارزشمند نیازمند صرف زمان، کار منظم، شکست و تلاش مجدد است.
بیشتر هنرمندان و مخترعان مجرب بر این موضوع اذعان دارند که شما نمی توانید چیزی را یکباره ایجاد کنید و آن چیز شگفت انگیز باشد.
برای ایجاد یک زندگی شگفت انگیز، خوشبختی را بسازید، شغل رویایی خود را انتخاب کنید، و فرد درستی را برای زندگی مشترک پیدا کنید و البته همه این موارد را با چاشنی صبر و حوصله انجام دهید.
ما در جامعه ای خیلی عجول زندگی می کنیم که در آن کالاهای مصرفی بر اساس تقاضا و ضرورت وجود دارند. خوشبختی به هیچکدام از این چیزها تعلق ندارد.
مهم نیست شما تا چه اندازه صبور هستید، سعی کنید تا حد امکان بر صبوری خود بیفزایید.
صبوری باید با هدف تعیین شده متعادل باشد. فراموش نکنید که بر روی خطی که از صبوری می گذرد نقطه ای وجود دارد که می گوید: این هدف شاید جواب ندهد، باید سراغ برنامه ی دیگری بروم.
24- وقت زیادی صرف تماشای صفحه نمایش ها می کنید
تماشای زیاد صفحه نمایش برای سلامتی مضر است. همچنین باعث کاهش سطح توانایی ما در تعامل با زندگی، بالندگی و تحول می شود.
درسته، سرچ کردن یک سریال در نتفلیکس در حالی که روی کاناپه لم داده اید به نظر روش چندان بدی برای سپری کردن یک روز نیست، اما با این کار یک منبع فوق العاده ارزشمند که قابل بازگشت نیست را به هدر خواهید داد: زمان. شما همانند هر کس دیگری در این دنیا، فقط 24 ساعت در روز و 7 روز در هفته در اختیار دارید.
اینکه چگونه از زمان محدودی که برای تغییر زندگی دارید استفاده کنید تأثیر مستقیمی بر پیشرفت و شکل گیری سرانجام زندگی تان خواهد داشت.
موثرترین و جدیدترین روش مقابله با استرس و کنترل 100درصد آن 
اغلب مردم علاقه چندانی به سحرخیزی و ورزش، مطالعه یا انجام کارهای سختی که لازمه ی شکل گیری و ساختن زندگی شان است، ندارند. از نظر آنها این فعالیت ها طاقت فرسا هستند و ترجیح می دهند فعالیت در راستای لم دادن روی کاناپه را در پیش بگیرند.
تماشای تلویزیون یا فیلم و سریال، زوال فکری به واسطه شبکه های اجتماعی، یا تلف کردن وقت برای بازی های ویدئویی موجب شکل گیری یک زندگی بهتر و شادتر برای شما نمی شود. این فعالیت ها فقط وقت تلف کن هایی هستند که هر چه بیشتر به آنها بها بدهید زمان بیشتری از زندگی خود عقب خواهید افتاد.
شکی نیست که استراحت و ریلکس کردن مهم و ضروری هستند. اما در نظر داشته باشید زمان محدودی که در اختیار دارید صرف دست و پا زدن برای بیرون آمدن از این گرداب وقت تلف کن نشود.

[ad_2]

Source link

چطور به خودمان آرامش دهیم؟ (14 ترفند برای بزرگسالان)

[ad_1]

آرامش دادن به خود، بخش جدایی ناپذیری از طبیعت همه ما انسانهاست. ما حتی در دوران شیرخوارگی هم برای اینکه به آرامش برسیم از کارهایی مثل مکیدن انگشت شست استفاده می کردیم. حالا که بزرگتر شده ایم، دیگر این کار به اندازه دوران کودکی باعث آرامشمان نمی شود؛ بنابراین باید دنبال تکنیک ها و راه های موثرتری برای ایجاد آرامش در خودمان و از بین بردن احساسات منفی و مخرب باشیم.
تصویر بالا را ببینید. یک کودک در حال آرامش دادن به خودش است (با مکیدن انگشتان دست). هر کسی روشی برای آرامش دادن به خودش دارد اما اصول یکی ست. در این مطلب بهترین ترفندها برای اینکه به خودتان آرامش دهید را معرفی می کنیم.
اما قبل از اینکه به بررسی روش های آرامش دادن به خودمان بپردازیم، بیایید ببینیم اصلا هدف از این کار چیست و چرا باید به خودمان آرامش بدهیم؟
۱۵ نکته ی بسیار موثر برای داشتن یک زندگی شاد طبق جدیدترین تحقیقات روز دنیا
هدف ما از آرامش دادن به خودمان چیست؟
زندگی پر از استرس و فشار است. میان اینهمه دغدغه و تنش، گهگاهی آدم های نامهربان و بی رحم هم پیدا می شوند که با کارهایشان آرامش را از ما می گیرند. از طرف دیگر، آشفتگی، فقر، حوادث ناراحت کننده و فاجعه آمیز نیز برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. کنار آمدن با پیامدهای این اتفاقات کار سختی است و ممکن است شما را در فشار و ناراحتی قرار بدهد.
گاهی اوقات هم ممکن است روابط عاطفی تان خوب پیش نرود، شغلتان را از دست بدهید یا بدهی بالا بیاورید و همه چیز برایتان ناراحت کننده و ناخوشایند بشود. علاوه بر همه اینها، ممکن است کسی به یک بیماری روحی هم مبتلا شود و آن وقت همه چیز برایش چالش برانگیزتر و سخت تر می شود.
به خاطر همه این موارد است که ما باید یاد بگیریم چطور به خودمان آرامش بدهیم. وقتی اینهمه ناراحتی، استرس و فشار روی هم جمع می شوند، استفاده از روش های آرامش دهی به خودمان می تواند بار سنگین این عوامل را از روی دوشمان بردارد.

آرامش دادن به خود، در واقع مدیریت احساسات منفی به شکل موثر است که باعث می شود بتوانید با اتفاقات بد و ناراحت کننده به شیوه درستی کنار بیایید. این تکنیک ها به شما کمک می کنند تا آشفتگی و هرج و مرج را از ذهنتان پاک کنید و تاثیر استرس روی بدنتان را کاهش بدهید.
استرس به خودی خود تاثیر منفی و مخربی روی بدن می گذارد. از بی خوابی های شبانه گرفته تا تشدید علائم بیماری های روانی و همچنین ناراحتی های جسمی، همه و همه جزو عوارض استرس محسوب می شوند.
بهترین تکنیک های آرامش دادن به خود چیست؟
هر کسی به روش خاص خودش به خودش آرامش می دهد؛ بنابراین نمی توان یک روش مشخص و واحد برای این کار ارائه داد. در واقع بهترین روش برای آرامش دادن به خود، روشیست که برای شما مفید است. فقط یادتان باشد از هر روش چند بار استفاده کنید تا مطمئن شوید موثر یا بی اثر است، بعد سراغ روش های دیگر بروید.
روش های خود مدیریتی روی استرس و مسائل مربوط به سلامت روح و روان معمولا خیلی زود و سریع جواب نمی دهند و شما باید برای چند مدت از آنها استفاده کنید تا موثر واقع شوند.
علائم، علل و جدیدترین راه های درمان قطعی استرس کم تا شدید
تکنیک های آرامش دادن به خود، شامل روش هایی برای تمرکز ذهن و دور کردن فکر شما از آشفتگی ها و پریشانی هاست. این روش ها به شما کمک می کنند تا از فکر و خیال بیرون بیایید و تمرکزتان را روی موارد مثبت معطوف کنید.
موثرترین تکنیک های آرامش دادن به خود شامل موارد زیر می شوند:
1- حمام آب گرم را امتحان کنید
حمام آب گرم و استفاده از رایحه های مطبوع موقع حمام کردن به شما کمک می کند تا احساسات منفی را از خودتان دور کنید و به آرامش برسید. نشستن در وان آب گرم باعث تسکین پیدا کردن بدن می شود. با این کار عضلات بدنتان شل می شوند و فشار از روی آنها برداشته می شود تا شما احساس آرامش پیدا کنید.
2- یک تکه یخ بمکید
سرمای شدید یخ توجه شما را به قطعه یخ جلب می کند. وقتی یخ را در دهانتان می گذارید، ذهن شما همه چیز را رها می کند و فقط به سرمای یخ توجه می کند. به این ترتیب می توانید تمرکزتان را از روی افکار منفی بردارید و به چیز دیگری معطوف کنید.
4 حرکت یوگا جهت ارتقای آرامش (برای افراد مبتدی-متوسط)
3- یک پتوی سنگین روی خودتان بیندازید
پتوی سنگین می تواند استرس و اضطراب شما را کمتر کند. فشار وزن پتو آرامش بخش است و باعث می شود تا سیستم عصبی تان در حالت استراحت قرار بگیرد و آرام شود. این کار در کاهش افکار مضطرب و نگران کننده و همینطور پایین آوردن ضربان قلب و تنفس سریع هم موثر است.
4- از تکنیک تنفس مربعی استفاده کنید
تنفس مربعی یکی از تکنیک های رسیدن به آرامش است. برای انجام این روش، 4 ثانیه هوا را به داخل ریه هایتان استنشاق کنید، برای 4 ثانیه آن را در سینه نگه دارید و در نهایت طی 4 ثانیه بازدم کنید. 4 ثانیه بعد دوباره همین مراحل را تکرار کنید.
موقع انجام این روش ثانیه ها را بشمارید و روی شمارش و نفس کشیدنتان تمرکز کنید. تمرینات تنفسی یکی از رایج ترین و موثرترین روش ها برای کاهش اضطراب و رسیدن به آرامش محسوب می شوند.

5- افکار منفی را با افکار مثبت خنثی کنید
افکار منفی باعث افزایش احساسات منفی در ما می شوند. شما نمی توانید وقتی همه ذهنتان را با افکار منفی و ناامید کننده پر کرده اید انتظار داشته باشید احساس آرامش کنید! به جای اینکه روی افکار منفی تمرکز کنید سعی کنید فکرهای مثبت به ذهنتان بیاورید.
از خودتان بپرسید چطور می توانم کاری کنم که اوضاع خوب پیش برود؟ چه کارهای درست و خوبی می توانم انجام بدهم؟ حتی اگر مورد مثبت و خوبی به ذهنتان نرسید فقط سعی کنید منفی بافی نکنید.
6- به خودتان یادآوری کنید که شما مسئول کارهای دیگران نیستید
خب، گاهی اوقات شما مسئول کارهای دیگرانید؛ مثلا اگر پسر کوچکتان شیشه پنجره کسی را بشکند شما مسئولید و باید جوابگو باشید. اما در اکثر مواقع اینطور نیست. شما مسئول اعمال دیگران نیستید پس چرا باید وقت و انرژی با ارزش خودتان را برای کارهای دیگران تلف کنید؟
هر وقت از عملکرد یا کارهای دیگران ناراحت شدید این را به خودتان یادآوری کنید که شما مسئول کارهای بقیه نیستید و نباید آرامشتان را به خاطر آنها بر هم بزنید.
140 عادت بدی که باید آنها را ترک کنیم (مگا لیست)
7- از روش مراقبه بصری استفاده کنید
مراقبه یا مدیتیشن بصری با چیزی که اغلب مردم درباره مراقبه می دانند متفاوت است. این کار بیشتر روی تمرکز روی یک شئ خاص و خالی کردن ذهن از هر چیزی دیگری به جز آن متمرکز است.
به عنوان مثال می توانید یک شمع روشن کنید و به شعله آن نگاه کنید. روی شعله، فتیله، موم، دود و بوی شمع تمرکز کنید. اگر اعتقادات مذهبی دارید می توانید روی یک نماد معنوی یا چیزی که به آن معتقدید و از آن حس خوبی می گیرید تمرکز کنید.
8- فیلم خنده دار نگاه کنید
با دیدن یک نمایش یا فیلم خنده دار می توانید ذهنتان را از افکار منفی و ناراحت کننده دور کنید. نه تنها تحریک حس بینایی باعث تمرکز شما روی چیزی به جز افکار و احساسات منفی می شود، بلکه خندیدن هم باعث ترشح هورمون هایی در مغز می شود که ذهنتان را شاداب تر و بازتر می کنند.
9- یک فنجان چای داغ بنوشید
نوشیدن چای داغ هم به شما آرامش می دهد و هم ذهنتان را از مسائل ناراحت کنند دور می کند. عطر و طعم چای توجه شما را به خودش معطوف می کند و شما را از دنیای افکار و خیالاتتان بیرون می کشد. علاوه بر این گرمای چای از روی زبان تا رسیدن به معده احساس می شود و حواس شما را از فکر کردن به چیزهای دیگر پرت می کند.
50 نکته ساده که زندگی تان را زیر و رو می کنند (تغییر مثبت)
10- با حیوان خانگی تان بازی کنید
حیوانات خانگی منبع فوق العاده ای برای آرامش گرفتن و دریافت عشق بی قید و شرط هستند. اگر دچار پریشان حالی و ناآرامی شده اید توصیه می کنیم مدتی را با یک حیوان خانگی بگذرانید. توجهتان را روی آن متمرکز کنید، با او بازی کنید، او را نوازش کنید و ببینید چطور استرس ها به مرور کمتر و کمتر می شوند و به آرامش می رسید.
11-صبور بودن را هر روز تمرین کنید

با استفاده از راهکارهای ساده ی زیر میتوانید صبور بودن را هرروز تمرین کنید. به این ترتیب، توانایی های شما برای آرام ماندن در مواجهه با استرس افزایش میابد:

هر گاه به فروشگاه، نانوایی و… میروید، در صف های طولانی تر بایستید
پیاده روی های طولانی مدت داشته باشید
اگر میخواهید به دوستانتان آرام بودن را یاد دهید، این موارد را به آنها هم بگویید تا مانند شما بتوانند از استرس دور شوند.
اگر چیزی باعث خشم شما می شود با این روش خشم خود را کنترل کنید!

12-کسی که دوست دارید باشید را تجسم کنید
شاید دلیل اینکه دلتان می خواهد زندگی تان را از نو شروع کنید این باشد که تبدیل به فردی شده اید که او را نمی شناسید. شاید تبدیل به کسی شده اید که ویژگی ها و خصوصیات رفتاری اش را دوست ندارید. شاید برایتان سخت است که خودتان را به این شکل بپذیرید و وقتی در آینه به خودتان نگاه می کنید به نظرتان به یک غریبه خیره شده اید.
شاید به خاطر آسیب روحی و رنج هایی که کشیده اید عوض شده اید، بدبین شده اید و دیگر نمی توانید به کسی اعتماد کنید. شاید مغرور شده اید، سطحی نگر شده اید یا اعتماد به نفستان را از دست داده اید.
13-با افرادی که مانع راهتان می شوند یا منفی باف هستند خداحافظی کنید
موقع فکر کردن به زندگی تان ممکن است متوجه شوید یکی از جنبه هایی که باید روی آن کار کنید روابطتان با دیگران است. اگر افراد خاصی در زندگی تان وجود دارند که شما را به عقب هل می دهند و مانع پیشرفتتان می شوند، وقتش رسیده که با آنها خداحافظی کنید.
از افراد سمی و کسانی که انرژی منفی دارند فاصله بگیرید. با این کار می توانید وقت بیشتری را در کنار افرادی دوستشان دارید و آنها هم شما را دوست دارند بگذرانید.
14- ویدیوی کوتاه زیر را حتما ببینید

دانلود ویدیو

از آرامش دهنده های ناسالم دوری کنید
همانطور که دیدید روش های زیادی برای آرامش دادن به خودمان وجود دارد. بیشتر این موارد با ایجاد احساسات خوب و مثبت در شما و پرت کردن حواستان و متمرکز کردنتان روی چیزی به جز افکار منفی، به شما آرامش می دهند.
البته روش های ناسالم و مخربی هم این وسط وجود دارد که بعضی ها برای آرامش گرفتن از آنها استفاده می کنند ولی باید از این موارد دوری کرد. این کارها شاید باعث شوند که خیلی زود و سریع به آرامش برسید؛ اما در دراز مدت آسیب های زیادی به شما می زنند.
برخی از آرامش دهنده های مخرب و ناسالم عبارتند از:

مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر
دوری و اجتناب طولانی مدت از مشکلات و مسائل
خودزنی
رابطه جنسی پرخطر یا هرزگی
رفتارهای خود تخریبی
سیگار کشیدن
قماربازی
کم یا زیاد غذا خوردن
مصرف مواد غذایی بی ارزش
زیاد کار کردن
کم یا زیاد خوابیدن

بعضی از مواردی که در بالا اشاره کردیم در حد اعتدال می توانند کمک کننده باشند. قرار نیست از همه چیز دوری کنید و به خودتان خیلی سخت بگیرید، بلکه باید از هر چیزی در حد اعتدال استفاده کنید. مثلا خوابیدن و استراحت کردن اگر به اندازه کافی و مناسب باشد می تواند شما را به آرامش برساند.
ولی خیلی از موارد بالا مثل مصرف الکل یا مواد مخدر حتی در مقادیر کم هم آسیب زننده هستند و باید از آنها دوری کرد. به جای استفاده از چنین مواردی، سعی کنید موارد مثبت را به عادت های همیشگی تان برای رسیدن به آرامش تبدیل کنید.
دنبال آرامش دائمی هستید؟ 17 ترفند برای اینکه همیشه ذهن آزاد و مثبتی داشته باشیم
شاید الان با اتخاذ روش های ناسالم به آرامش و تسکین موقتی برسید، ولی چند سال بعد دچار عواقب و پیامدهای آنها می شوید و باید خودتان را از چاهی که در آن افتاده اید نجات بدهید. پس به جای دنبال کردن روش های غلط، با پیگیری عادات سالم و درست و در دراز مدت، استرستان را مدیریت کنید و به آرامش برسید.

[ad_2]

Source link

روانشناسی رنگ آبی، معنای آن و حقایقی جالب

[ad_1]

مردم مدت هاست بر این باورند که رنگ های خاص می توانند خلق و خو و احساسات مختلفی ایجاد کنند و نتایج برخی مطالعات نشان داده است که رنگ ها می توانند اثرات روانی مختلفی بر انسان داشته باشند. در این میان رنگ آبی چه حسی در شما ایجاد می کند؟
آبی رنگی است که معمولاً در طبیعت یافت می شود به عنوان مثال، آبی کمرنگ در آسمان روز و آبی تیره در اعماق آبها دیده می شود. به همین دلیل از رنگ آبی، بعنوان یک رنگ باثبات و آرامش بخش یاد می شود. با این حال رنگ آبی ممکن است گاهی بعنوان رنگ یخ زدگی، دوری یا حتی سردی هم به نظر برسد.
رنگ آبی، رنگی پرطرفدار است که موجب آرامش، رفع خستگی روحی و جسمی، احساس امنیت و افزایش اعتماد بنفس می شود. آبی یک رنگ سرد و جزء رنگ های اصلی ست. اما رنگ آبی چه چیزهایی را در ذهن ما تداعی می کند؟ این رنگ برای توصیف آسمان و دریا بکار می رود و نماد صداقت، وفاداری، هوش، اعتماد بنفس و… است. جالب است بدانید که رنگ آبی، یکی از پرطرفدارترین رنگ های دنیا محسوب می شود و مردان علاقه ی زیادی به آن نشان می دهند.
روانشناسی رنگها (9 رنگ اصلی و محبوب ترین آنها)
خواص و نیروی رنگ ها با هم متفاوت است و هر کدام تاثیر متفاوتی بر روح و جسم انسان دارد. آبی نیز از این قاعده مستثنی نیست و مانند سایر رنگ ها، نشاندهنده ی برخی از خصوصیات شخصیتی افراد است. اگر شما (یا فرد مورد علاقه تان) از طرفداران این رنگ زیبا هستید، این مطلب را از دست ندهید. در اینجا با روانشناسی رنگ آبی و خصوصیات شخصیتی افرادیکه به این رنگ علاقه دارند، آشنا می شوید.
رنگ آبی نشان دهنده چیست؟
رنگ آبی نشان دهنده طبیعت، دریا و آسمان است. این رنگی ست که نواحی مختلف کره ی زمین را از یکدیگر جدا می کند و نماد وفاداری و صداقت است. کسانی که به این رنگ زیبا علاقه دارند، عاشق آب و طبیعت هستند.
در این قسمت نکات بیشتری در مورد رنگ آبی یاد می گیرید:
تاثیر رنگ آبی بر جسم و بدن
همانطور که گفتیم، رنگ آبی بسیار آرامش بخش است، اما دلیل این امر چیست؟ دلیل آرامش بخش بودن رنگ آبی این است که ضربان قلب، فشار خون و حتی دمای بدن را کاهش می دهد. رنگ آبی می تواند بر روی غده هیپوفیز تأثیر بگذارد، الگوی خواب را تغییر دهد و علاوه بر این تنفس را آهسته تر کند. نتایج مطالعات مختلف نشان داده است که نور آبی حافظه را تقویت می کند و حتی می تواند برخی از باکتری ها را از بین ببرد!
نماد و معنی رنگ آبی
رنگ آبی یادآور آسمان و دریا و رنگ شجاعت و فداکاری است. این رنگ نشان دهنده سفرهای درون نگرانه است و نمادی از هوش و درک انسان می باشد. اما مفهوم رنگ آبی همیشه مثبت نیست و گاهی اوقات با مفاهیمی مانند افسردگی نیز همراه است. آبی به جای ایجاد شور و اشتیاق، بیشتر موجب آرامش می شود. آبی در لغت به معنای “به رنگ آب” و “نیلی” است.
حقایقی در مورد رنگ آبی
خوب است که در اینجا با چند حقیقت در مورد رنگ آبی آشنا شوید:

رنگ آبی به جنسیت خاصی تعلق ندارد و هم زنان و هم مردان، به این رنگ علاقه نشان می دهند اما مردها، علاقه ی بیشتری به آن دارند.
رنگ آبی، رنگ محبوب استفاده شده در خمیر دندان هاست.
جغدها تنها پرندگانی هستند که قادر به دیدن رنگ آبی می باشند.
نتایج تحقیقات نشان داده است که انسان ها در اتاق های آبی رنگ، خلاق تر هستند و عملکرد بهتری دارند.
پشه ها به رنگ آبی، دو برابر رنگ های دیگر جذب می شوند.

جالب است بدانید که رنگ آبی مفاهیم مثبت و منفی در بر دارد که در این قسمت به آنها اشاره شده است.
جنبه های مثبت رنگ آبی
به طور معمول رنگ زیبای دریا و آسمان، احساسات مثبتی در انسان ایجاد می کند. این رنگ مفاهیمی مانند امنیت، محافظت، رشادت و وفاداری را به ذهن انسان متبادر می کند. رنگ آبی با استراحت آرام، بینش عمیق و تحقق معنوی همراه است. ثبات، خرد و تسکین دردها، دیگر مفاهیم مثبت این رنگ زیبا است. استفاده از رنگ آبی در دکوراسیون منزل بسیار چشم گیر است و موجب کاهش هیجانات درونی بدن و احساس اطمینان و امنیت می شود.
جنبه های منفی رنگ آبی
رنگ نیلی دریاهای طوفانی می تواند مفاهیم تهدیدآمیز یا ترسناکی را به همراه داشته باشد. این رنگ احساساتی مانند اسرار نهفته و راز آلود، حس ناآرامی یا ترس در انسان ایجاد می کند. استفاده بیش از حد از رنگ آبی می تواند احساس سرما، بی احساسی و حتی دوری ایجاد کند. علاوه بر این، ارتباطی بین رنگ آبی با افسردگی و غم و اندوه نیز وجود دارد و آبی پررنگ، القا کننده ی شب و تاریکی است.
10 نکته کوتاه ولی کاربردی روانشناسی شخصیت (ثابت شده)
تاثیر رنگ آبی و نیلی بر چاکراهای بدن
منظور از چاکرا در آیین هندوها، مراکز انرژی در بدن است. بسته شدن چاکراها، باعث بیماری یا بروز مشکل در انسان می شود. جالب اینجاست که چاکراهای بدن از رنگ ها تاثیر می پذیرند یا به عبارت دیگر هرکدام از چاکراها دارای یک رنگ مخصوص می باشند. 7 چاکرای اصلی در بدن انسان وجود دارد که رنگ آبی و نیلی، بر 2 مورد از آنها تاثیر می گذارد.
آبی: رنگ آبی، مرتبط با چاکرای گلو می باشد که به آن ویشودها هم گفته می شود. این چاکرا در گلو واقع شده است و به گلو، گردن، دست ها و بازوها مرتبط است. چاکرای گلو با گفتار و شنوایی ارتباط دارد و ارتباط معنوی را تقویت می بخشد. باز کردن چاکرای گلو باعث بهبود ادراک می شود. برای کمک به عملکرد چاکرای گلو، سنگ های قیمتی مانند فیروزه، زمرد، لاجورد، سودالیت و کوارتز مورد استفاده قرار می گیرند.

نیلی: رنگ نیلی مرتبط با چاکرای چشم سوم یا پیشانی است که به آن آجنا هم گفته می شود. این چاکرا بین ابروها قرار دارد و در واقع عامل پیوند ما با ناخودآگاهی جهانی است. باز کردن این چاکرا می تواند به بینایی روشن، شهود و صداقت کمک کند و احساس ناامیدی را کاهش دهد. سنگهای قیمتی مانند آمیتیست، سنگ ماه (مون استون) و سوجیلایت به عملکرد این چاکرا کمک می کنند.

روانشناسی رنگ آبی

آبی رنگ مورد علاقه ی بسیاری از افراد در سراسر جهان است. این رنگ بیشتر مورد پسند آقایان است.
افرادیکه رنگ آبی را دوست دارند، آن را رنگی آرامش بخش می دانند که می تواند محافظه کارانه و سنتی به نظر برسد.
آبی احساس آرامش و متانت در انسان ایجاد می کند. آبی، رنگ ملایمت، آرامش، ایمنی و نظم است.
رنگ آبی اغلب به عنوان نماد ثبات و قابلیت اطمینان در نظر گرفته می شود. شرکت هایی که می خواهند تصویری از امنیت ارائه دهند، اغلب در تبلیغات و بازاریابی خود از رنگ آبی استفاده می کنند.
رنگ آبی می تواند احساسات منفی مانند غم و اندوه یا ترس هم ایجاد کند. به عنوان مثال پیکاسو در “دوره آبی” نقاشی های خود بسیار تنها، غمگین یا فراموش شده به نظر می رسد.
از رنگ آبی اغلب برای تزئین دفاتر کار استفاده می شود زیرا مطالعات نشان می دهد که افراد در اتاق های آبی، کارایی و عملکرد بهتری دارند و پربارتر عمل می کنند.
رنگ آبی می تواند ضربان قلب و دمای بدن را هم کاهش دهد.

بنظر شما افرادیکه به این رنگ علاقه دارند، چه خصوصیات و ویژگی هایی دارند؟ در این قسمت به پاسخ این سوال پی می برید.
20 نکته جالب روانشناسی که در 99 درصد شرایط زندگی مفیدند
شخصیت افرادیکه به رنگ آبی علاقه دارند، چگونه است؟

اگر شما از طرفداران رنگ آبی هستید، در این قسمت با خصوصیات و شخصیت خود آشنا شوید:

شما فردی صادق، صمیمی، قابل اعتماد و راز دار هستید و تمایل زیادی به اعتماد کردن به دیگران دارید.
قبل از انجام کاری، بخوبی به آن فکر می کنید و تمام جوانب کار را در نظر می گیرید. بعبارت دیگر هیچگاه تکانشی عمل نمی کنید.
شما فردی مسئولیت پذیر هستید و وظایف خود را بسیار جدی می گیرید.
از لحظات آرام لذت می برید و در تنهایی، به روزی که سپری کرده اید فکر می کنید.
شما فردی منظم، با برنامه و با پشتکار هستید و در زمینه های مورد علاقه تان، تلاش زیادی می کنید.
معمولاً پیروی از عقل را بر احساسات خود ترجیح می دهید. اما وقتی احساسات تان وارد عمل می شود، کنترل آن می تواند چالش برانگیز باشد.
شما قبل از توجه به خود، ترجیح می دهید که ابتدا از دیگران حمایت کنید.
دوست دارید همه چیز در جای خود مرتب و منظم باشد و فعالیت هایتان را بر پایه ی اصول و قواعد مشخص انجام می دهید.
فردی صمیمی هستید اما در جمع دوستان نزدیک تان، احساس راحتی بیشتری دارید.
به گذشته زیاد فکر می کنید و دوست دارید مورد تحسین و تمجید دیگران واقع شوید.

آبی یکی از محبوب ترین رنگ هاست و جالب است بدانید که باعث کاهش اشتها می شود! حتی برخی از متخصصان کاهش وزن توصیه می کنند که برای کاهش اشتها، در ظروف آبی غذا بخورید. آبی (به جز زغال اخته و برخی آلوها) به ندرت در غذاها و خوراکی ها یافت می شود. علاوه بر این، مردم به رنگ غذاها توجه زیادی می کنند و رنگ آبی غذا بعنوان نشانه ای از فساد یا سم تلقی می شود.
روانشناسی رنگها: هر رنگ چه معنایی دارد و چه تاثیری بر فرد می گذارد؟
در این قسمت با 5 مورد دیگر از ویژگی های شخصیتی افرادیکه به رنگ آبی علاقمند هستند، آشنا می شوید.
1- هوش: رنگ آبی با خلاقیت مرتبط است و ثابت شده است که طیف های مختلف این رنگ می توانند باعث بهبود تمرکز، تحریک تفکر و ایجاد شفافیت ذهنی شوند. این یک رنگ عالی برای محیط کار است زیرا در کنار آرامش، موجب تحرک ذهنی هم می شود.
مطالعات نشان داده است که طیف های مختلف رنگ آبی می تواند باعث بهبود تمرکز، تحریک تفکر و ایجاد شفافیت ذهنی شود و بعلاوه باعث بهبود بهره وری نیز می شود. آبی رنگ خوبی برای مطالعه و کار است، چون همانطور که گفتیم، موجب احساس آرامش و افزایش تحرک ذهنی در افراد می شود.
2- آرامش: همانطور که قبلاً ذکر شد، رنگ آبی باعث ایجاد آرامش می شود. این رنگ اغلب با آرامش دریا و شفافیت آسمان های آبی همراه است. مطالعات علمی نشان می دهد که رنگ آبی ضربان قلب و تنفس را کند می کند، بنابراین می تواند رنگ خوبی برای کمک به مراقبه یا آرامش باشد.
3- احساسات: رنگ آبی به دلیل خواص روانشناختی خود، باعث ایجاد حس آرامش و اطمینان می شود. یکی از جنبه های منفی این رنگ همانطور که در بالا هم اشاره شد، کاهش اشتها است و علاوه بر این ممکن است نشانه ی دوری و فقدان احساسات باشد.
4- اعتماد به نفس: رنگ آبی رنگی ست که بر خلاف رنگ های سرد دیگر، بیشتر به چشم می آید. کسانی که به رنگ آبی علاقه دارند، معمولا اعتماد بنفس بالایی دارند. این رنگ موجب ایجاد اعتماد بنفس و حس اطمینان می شود.
5- سردی: اغلب گفته می شود که رنگ آبی به دلیل واکنش های آرامش بخشی که دارد، یک رنگ سرد و بدون احساس است. افرادی که به رنگ آبی علاقه دارند بسیار باهوش، آرام و منطقی هستند.
نتیجه گیری
بطور خلاصه، ویژگی شخصیتی کسانی که به رنگ آبی علاقمند هستند این است که افرادی خونسرد و منطقی می باشند و در زمان رویارویی با احساساتشان، یا بسیار بدخلق و بیش از حد احساساتی می شوند و یا خونسرد و بی تفاوت عمل می کنند.
این افراد در ظاهر اعتماد به نفس و احساس خود کنترلی بالایی دارند، اما ممکن است نقاط ضعف خود را پنهان کنند.
پیدا کردن دوستانی که به این رنگ علاقمند هستند بسیار خوب است زیرا آنها بسیار مراقب دوستان خود هستند و به نیازهای آنها توجه زیادی دارند. این افراد بسیار خوش مشرب و اجتماعی می باشند.
روانشناسی رنگ ها در تبلیغات: همه نکات کاربردی
افرادیکه به رنگ آبی علاقمند هستند، کیس های بسیار مناسبی برای ازدواج هستند زیرا در زندگی بسیار وفادار، قابل اعتماد و صادق هستند.
این افراد بیش از هر چیز دیگری می خواهند در روابط عاشقانه خود متعهد باشند و مورد عشق، علاقه و تمجید شریک زندگی خود واقع شوند.
اگر شما هم فردی هستید که به رنگ آبی علاقه ی زیادی دارید و از طرفی طالب پیشرفت هستید، باید یاد بگیرید که به احساسات تان توجه کنید، خودتان را دوست داشته باشید و بجای در اولویت قرار دادن دیگران و نیازهای آنها، ابتدا به خودتان توجه کنید.
منبع 1 منبع 2 منبع 3

[ad_2]

Source link

چرا از قضاوت دیگران می ترسیم؟ 15 راهکار واقعا موثر

[ad_1]

آیا شما هم جزو کسانی هستید که از قضاوت دیگران درباره خودتان می ترسید؟ آیا مدام نگران این هستید که دیگران درباره شما چطور فکر می کنند؟ آیا این ترس و اضطراب روی زندگی تان تاثیر منفی گذاشته است؟
در صورتی که جوابتان به سوال های بالا مثبت است، مطلب امروز ما برای خود شما نوشته شده. ما قرار است حقایقی را با شما در میان بگذاریم که ترس از قضاوت شدن را از بین می برند. هر چه بیشتر بتوانید با این افکار مخرب مقابله کنید، ذهنتان کمتر درگیر چنین مسائل بی ارزشی می شود و لذت بیشتری هم از زندگی می برید.
آماده اید؟ خیلی خب، شروع می کنیم!
1- شما چیزی کم ندارید
احتمالا این جمله را بارها و بارها شنیده اید؛ اما آیا به معنی آن هم فکر کرده اید؟ شما، یعنی همانی که دیروز بوده اید، امروز هستید و فردا خواهید بود چیزی کم ندارید و باید خودتان را به همین شکلی که هستید دوست داشته باشید.
شما نه کمبودی دارید نه ناقص هستید و نه شکسته. شما به اندازه کافی خوب هستید. مطمئنا شما هم مثل هر کس دیگری ایراداتی دارید اما این مساله نباید باعث شود خودتان را پایین تر از دیگران بدانید.
هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید به خودتان بگویید: من به اندازه کافی خوب هستم. این جمله را هر زمان که احساس ترس از قضاوت دیگران شما را در بر گرفت نیز با خودتان تکرار کنید.
2- بیش از حد به خودتان سخت می گیرید
همه ما عیب و نقص هایی داریم و از وجود این عیب ها ناراحتیم. این احساس برای همه یکسان است؛ اما درباره شما کمی شدیدتر است چون قبل از اینکه دیگران شما را قضاوت کنند، خودتان را با سخت گیری بیش از حد مورد قضاوت قرار می دهید.
اگر این مساله را بفهمید و کاملا درکش کنید، احساس آزادی بیشتری خواهید کرد. در واقع چیزی که شما خودتان از قبل آن را به خودتان نگفته باشید به ذهن دیگران هم خطور نمی کند. اول باید از قضاوت های خودتان خلاص شوید و بعد به فکر خلاصی از ترس قضاوت دیگران بیفتید.
3- قضاوت های آدم هایی که نمی شناسید اصلا اهمیتی ندارد
از قضاوت افراد غریبه نسبت به خودتان واهمه دارید؟ یک لحظه مکث کنید و از خودتان بپرسید چرا؟ شما قرار نیست با این آدم ها تعامل داشته باشید پس اصلا قضاوت آنها چه اهمیتی دارد؟ واقعا طرز فکر و قضاوت کسانی که در پیاده روها یا مترو می بینید یا آنهایی که برای لحظه ای از کنارتان می گذرد چه دخلی به شما دارد؟
شما برای چند لحظه با این افراد برخورد می کنید و بعد پوووف! غیب می شوند! حتی اگر افکار عجیب و غریب یا ناخوشایندی درباره شما به ذهنشان آمده باشد تاثیر آنها روی زندگی شما صفر است. پس برای چیزی که اهمیت ندارد خودتان را ناراحت نکنید.
17 ترفند برای اینکه ذهن تان را از افکار منفی پاک کنید
4- قضاوت های افرادی که تازه ملاقات کرده اید موقتی است
همه ما موقع برخورد با افراد جدید در ذهنمان آنها را قضاوت می کنیم. کار خیلی شرم آوری به نظر می رسد اما این طبیعت همه ماست! شکل ظاهری یک فرد، صدای او موقع صحبت کردن و معرفی خودش و یا نوع دست دادنش باعث شکل گیری برداشت های اولیه ما از او می شود.
اما برداشت های اولیه دوام زیادی ندارند و موقتی هستند. مهمترین مساله، برداشت و قضاوت ما بعد از شناخت واقعی یک فرد است. در مورد شما هم همینطور است. وقتی دیگران خود واقعی تان را بشناسند، حتی اگر قضاوت های اولیه شان هم نسبت به شما خوب نبوده باشد، کم کم این احساسات منفی از بین می روند.

از این گذشته، اکثر مردم ترجیح می دهند دیگران را دوست داشته باشند تا اینکه از همه خوششان نیاید. پس فکر نکنید هر کسی که برای اولین بار شما را می بیند در ذهنش شروع به قضاوت های منفی می کند، بلکه دیگران دنبال پیدا کردن موارد مثبت و دوست داشتنی در شما هستند.
5- قضاوت ها همیشه بر نحوه تعامل افراد با شما تأثیر نمی گذارد
حتی اگر کسی قضاوت خاصی در مورد شما داشته باشد، قرار نیست همیشه در ارتباط او با شما تفاوتی ایجاد شود. ما ممکن است هزار و یک برداشت و قضاوت درباره آدم های مختلف داشته باشیم اما همچنان روابطمان با آنها خوب باشد.
حتی خیلی اوقات ممکن است علی رغم قضاوت هایمان، دیگران را واقعا دوست داشته باشیم. بنابراین اگر از این می ترسید که دیگران شما را قضاوت کنند، به خودتان یادآوری کنید که همیشه قرار نیست این قضاوت ها روابط شما را با بقیه خراب کنند. این دو مساله کاملا با هم فرق می کنند.
6- قضاوت های دیگران ممکن است مثبت هم باشند
تا به حال به این فکر کرده اید که قضاوت دیگران درباره شما همیشه منفی نیست و ممکن است مثبت هم باشد؟ بله، درست است. قضاوت های دیگران درباره شما ممکن است مثبت باشند؛ در حالیکه ما همیشه فکر می کنیم وقتی کسی در حال قضاوت ماست، فقط به موارد و نکات منفی فکر می کند.
در واقع خیلی از قضاوت های دیگران راجع به ما مثبت است و ما بی خبریم. اجازه ندهید ترس از قضاوت منفی دیگران فکر اینکه شما ویژگی های مثبتی هم دارید و به چشم می آید را تخریب کند.
50 نکته ساده که زندگی تان را زیر و رو می کنند (تغییر مثبت)
7- مردم هر جور که شده دیگران را قضاوت می کنند
شما هر طوری هم که باشید بالاخره خیلی ها راهی پیدا می کنند تا قضاوتتان کنند. پس چه دلیلی دارد که وقتتان را صرف نگرانی قضاوت دیگران کنید؟ شما حتی اگر نکته منفی و بدی هم نداشته باشید، باز هم چند نفر پیدا می شوند تا از شما ایراد بگیرند.
شما نمی توانید همه را راضی نگه دارید و نباید هم این کار را بکنید! دیگران را به حال خودشان رها کنید و بگذارید هر قضاوتی می خواهند درباره شما داشته باشند.
8- قضاوت یک شخص بازتاب ناامنی های خودش است
وقتی کسی شما را قضاوت می کند، مهم است که تشخیص بدهید این قضاوت از کجا ناشی می شود. در خیلی از موارد قضاوت و برداشت دیگران در واقع بازتاب احساس ناامنی شان است که در لایه های زیرین افکارشان وجود دارد.

قضاوت های دیگران درباره شما، نقاط دردشان هستند و آنها این نقاط را در دیگران جستجو می کنند تا کمتر احساس ناراحتی و رنج داشته باشند. خیلی اوقات اگر شما خود واقعی تان را نشان بدهید دیگران به شما حسادت می کنند. آنها نمی توانند خود واقعی شان را نشان بدهند چون خودشان هم از قضاوت دیگران می ترسند و واهمه دارند!
9- اکثر مردم انقدر مشغله دارند که وقتی برای قضاوت کردن شما ندارند
زندگی سخت است و اغلب مردم با چالش هایی روبرو می شوند که دست و پنجه نرم کردن با آنها سخت است. حتی اگر آنها شما را قضاوت کنند، باز هم افکار و مشغله های خودشان بیشتر از آن است که بخواهند مدام به شما فکر کنند.
فقط کافیست از خودتان بپرسید آخرین باری که تمام وقتتان را صرف فکر کردن درباره افکار ناخوشایند و قضاوت هایتان در مورد دیگران کرده اید چه زمانی بوده است؟ در واقع قضاوت های کوچک ما درباره افراد مختلف، در مقایسه با مشغله های بزرگی که داریم خیلی اهمیت به نظر می رسند. این مساله در مورد قضاوت دیگران درباره شما هم صدق می کند.
چنین قضاوت هایی برای یک لحظه به ذهن می رسند و بعد میان انبوهی از افکار بزرگتر و مهم تر شناور و سپس محو می شوند. پس چرا باید به آنها اهمیت داد؟ اگر بخواهیم واقعا منطقی به قضیه نگاه کنیم، در حقیقت این شما هستید که به این قضاوت ها می چسبید نه دیگران.
10- وقتی شما نقایصتان را می پذیرید، هیچ کس نمی تواند از آنها علیه شما استفاده کند
این جمله که در سریال بازی تاج و تخت هم از زبان تیریون لنیستر گفته شد حاوی معانی بسیار مهم و مورد توجهی است. بله، ما موجودات ناقصی هستیم، هیچ کس کامل نیست و هر کسی که ظاهر کامل و بی نقصی از خودش به نمایش می گذارد درست به همان اندازه در لایه های زیرین شخصیتش تَرَک دارد.
ولی وقتی شما عیب و نقص هایتان را بپذیرید و از وجودشان آگاه باشید دیگر کسی نمی تواند از آنها برای حمله به شما استفاده کند، چون شما قبول کرده اید که این ایرادات بخشی از شخصیت شما هستند و حداقل الان که در مسیر تکامل و رشد قرار دارید، این عیب ها هم وجود دارند و شاید در آینده ای نزدیک بتوانید برطرفشان کنید.
140 عادت بدی که باید آنها را ترک کنیم (مگا لیست)
قضاوت های یک شخص درباره شما و حتی حرف های تند و ناراحت کننده اش، زمانی که شما عیب و نقص هایتان را پذیرفته باشید نمی توانند باعث آزارتان بشوند.
11- افراد مخرب و بدخواه را از خودتان دور کنید
اگر کسی واقعا قصد دارد با قضاوت هایش به شما آسیب بزند و ناراحتتان کند، بهترین کاری که باید بکنید این است که جلویش را بگیرید. به هر روشی که خودتان می دانید این افراد را از زندگی تان دور کنید. آنها را از شبکه های اجتماعی تان حذف کنید، از تعامل و ارتباط شخصی داشتن با آنها خودداری کنید و اگر می توانید کاری کنید که اصلا آنها را نبینید.
چنین افرادی فقط انرژی منفی و مخرب تولید می کنند. حرف های آنها از دردهایشان سرچشمه می گیرد پس به شما ربطی ندارد و لزومی ندارد به قضاوت هایشان گوش کنید.
12- تحقیر و تمسخر به ندرت اتفاق می افتند
اگر از قضاوت شدن می ترسید، به احتمال زیاد از اینکه مورد تحقیر و تمسخر هم قرار بگیرید می ترسید. ولی حقیقت این است که خیلی بعید به نظر می رسد شما کاری را انجام بدهید که باعث تحقیر و تمسخرتان شود.
شما به خاطر این از قضاوت شدن می ترسید که مبادا کار خجالت آور یا مسخره ای انجام بدهید و دیگران تحقیرتان کنند یا به شما بخندند. در حالیکه اینها فقط بخشی از تصورات شما هستند، نه بیشتر! چنین لحظه ای فرا نمی رسد و کسی قرار نیست مسخره تان کند.

این اتفاق انقدر نادر است که اصلا ارزش نگرانی ندارد. از خودتان بپرسید وقتی از خانه بیرون می روید نگران این هستید که صاعقه به شما برخورد کند؟ نه! چون چنین اتفاقی واقعا بعید است. درست به همین اندازه، اینکه کار خجالت آوری بکنید و دیگران بخواهند تحقیر و مسخره تان کنند هم نادر و بعید است.
13- تایید و تعریف دیگران به شما آرامش و خوشحالی واقعی نمی دهد
طرف دیگر سکه ترس از قضاوت، تایید شدن است. ما نمی خواهیم مورد قضاوت قرار بگیریم بلکه می خواهیم همه ما را تایید و از ما تعریف کنند. ما می خواهیم لیاقت دوست داشتن و دوست داشته شدن را داشته باشیم. اما این فقط شروع ماجراست. تعریف و تمجید دیگران از شما برایتان آرامش و خوشحالی واقعی نمی آورد.
احساس آرامش و شادی چیزیست که به درون خود شما بستگی دارد نه به حرف های بقیه درباره تان. هیچ کس نمی تواند حرفی بزند یا کاری کند که باعث رضایت و خوشحالی همیشگی شما بشود. این اتفاق مخصوصا زمانی که کسی از شما تعریف های اغراق آمیز می کند و خودتان هم می دانید که چنین چیزی نیستید، صدق می کند.
14- اگر دست از قضاوت کردن دیگران بردارید، ترس از قضاوت شدن هم نخواهید داشت
ممکن است به این دلیل نگران قضاوت های دیگران هستید که خودتان هم چنین قضاوت های مشابهی درباره آنها دارید. اگر دنبال نکات منفی و بدترین حالت های یک فرد باشید، نگران این می شوید که نکند بقیه هم چیزهای بدی در شما ببینند.
اگر فقط به عیب و نقص های دیگران توجه کنید، نگران این خواهید بود که بقیه هم عیب و نقص های شما را ببینند. پس برای رهایی از ترس قضاوت شدن، اول باید خودتان دست از قضاوت کردن بردارید و سعی کنید عادت قضاوت کردن دیگران را کنار بگذارید.
هر بار که فکر قضاوت کردن دیگران به ذهنتان خطور می کند، آن را به چالش بکشید و سعی کنید یک فکر مثبت و خوب جایگزین این قضاوت کنید. اگر بتوانید دست از قضاوت کردن دیگران بردارید خودتان هم کمتر نگران قضاوت شدن خواهید بود.
15- وقتی دست از قضاوت کردن خودتان بردارید دیگر از قضاوت شدن نمی ترسید
منبع ترس شما درون خودتان است. شما عیب هایتان را می بینید و مدام خودتان را به خاطر این عیب و نقص ها قضاوت می کنید. اما این گفتگوی درونی روی تعاملات و ارتباطات شما با جهان پیرامونتان هم تاثیر می گذارد.
شما خودتان را قضاوت می کنید و بعد هم از این می ترسید که دیگران هم شما را قضاوت کنند. بنابراین با قطع کردن این رشته می توانید ترس از قضاوت شدن را کاهش بدهید. باز هم همه چیز به افکار خودتان برمیگردد. وقتی افکار قضاوت کننده درباره خودتان به ذهنتان می آیند، روی صفات خوب و دوست داشتنی خودتان متمرکز شوید تا با این افکار مقابله کنید.
چطور آدم خوبی باشیم؟ (101 ایده برای کمک به دیگران)
این کار به شما کمک می کند تا فکرهای ناخوشایند و منفور کننده درباره خودتان را از بین ببرید و به این ترتیب روی ترس از قضاوت شدن توسط دیگران هم غلبه کنید.

[ad_2]

Source link